کد خبر: ۱۱۶۴۷۵
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۷
فیزحایه زن ریزاندامی که لبخندش به‌آسانی تمام‌صورتش را فرامی‌گیرد، تصمیم گرفت خطر کند. در ژانویه 2015، با پسرعمو و دو دوستش از مرز سودان عبور کرد؛ به امید و آرزوی رسیدن به اروپا.
داعش در هجده ماه گذشته در طی شش کمین و حمله جداگانه، حداقل 540 پناهنده را ربوده است. بسیاری از اسیران زن به‌عنوان پاداشِ جنگجویان گروه، به بردگان جنسی تبدیل می‌شوند.

 به نقل از رویترز، در شب ژوئن 2015، افرادی مسلح یک بزرگراه در سواحل شمالی لیبی را مسدود و یک کامیون سفید را که به‌سرعت به سمت طرابلس درحرکت بود را متوقف کردند. مردان مسلح راننده را هدف قراردادند و سه نفر برای جستجوی کامیون وارد آن شدند.

روتا فیزحایه یک دختر 24 ساله از اریتره کف اولین تریلر کامیون دراز کشیده بود. کنارش 85 زن و مرد بودند که یکی از زنان حامله بود. چند ده مصری در تریلر دوم پنهان‌شده بودند. همه آن‌ها یک آرزو داشتند: رسیدن به اروپا.

افراد مسلح دستور دادند پناه‌جویان از کامیون خارج شوند. آن‌ها مسلمانان را از مسیحیان و سپس مردها و زنان را جدا کردند. از کسانی که ادعا می‌کردند مسلمان‌اند خواستند شهادتین را بخوانند. تمام مصری‌ها آن را باهم تکرار کردند.

"اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله. اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله"

مردان مسلح نیز فریاد کشیدند "الله اکبر".

فیزحایه متوجه شد که به چنگ داعش در عراق و سوریه افتاده است. آن‌ها لباس‌هایی به رنگ قهوه‌ای پوشیده و استتار کرده بودند. لباس‌هایی که در تن افراد دیگری در لیبی ندیده بود. اکثرشان صورت خود را پشت ماسک‌های سیاه پنهان کرده بودند. پرچمی سیاه بر فراز یکی از وانت‌ها تکان می‌خورد.

فیزحایه که گردنبند سیاهی به نشانه مسیحیت ارتودوکس را به گردن می‌اندازد به یاد می‌آورد: "مطمئن بودیم ما را خواهند کشت. با ناامیدی گریه می‌کردیم."


اما داعشی ها چیز دیگری در ذهن داشتند.

با گسترش مبارزات داعش در لیبی، این گروه از موج مهاجران آفریقاییِ عازم اروپا، برای تشویق تروریست‌هایش استفاده می‌کند.

از زمان ظهور گروه در سال 2014، حدود 240 هزار مهاجر و پناهنده از این کشور جنگ‌زده عبور کرده‌اند. در 18 ماه گذشته، داعشی ها حداقل 540 پناه‌جو را در شش کمین جداگانه اسیر کرده‌اند. این آمار از 14 مهاجری به‌دست‌آمده که شاهد آدم‌ربایی‌ها بوده‌اند و به اروپا گریخته‌اند.

داعشی ها حدود 63 زن را اسیر کرده و آن‌ها را مورد تجاوز، خریدوفروش و یا تبادل قراردادند که 9 نفر از آن‌ها جزئیات مصیبت‌های خود را با رویترز در میان گذاشتند. داستان‌هایشان حاکی از نحوه تبدیل زنان پناهنده به برده‌های جنسی و استفاده از زنان به‌عنوان پول و جایزه به جنگجویان داعشی است. گفته‌هایشان با الگوی رفتاری داعش با زنان ایزدی در سوریه و عراق هم‌خوانی دارد.

لیبی به دلیل نزدیکی به جنوب اروپا و داشتن مرزهای مشترک با شش کشور آفریقایی مهم‌ترین پایگاه داعش خارج از سوریه و عراق به‌حساب می‌آید. این گروه برای حفظ قلمرو خود در لیبی سخت مبارزه می‌کند.

در ماه اوت، جت‌های جنگنده ایالات‌متحده سرت که سنگر داعش در لیبی است را بمباران کردند تا شهر را از کنترل این گروه خارج کنند. این حملات هوایی باعث راه افتادن مجدد یک حمله نظامی‌شد که در اوایل تابستان توسط تشکیلات لیبی صورت گرفت.

سرت اهمیت استراتژیک زیادی برای داعش دارد. این شهر در بزرگراهی واقع است که دو مرکز تجارت قاچاق انسان در لیبی را به هم متصل می‌کند؛ اجدابیا در شمال شرق که مهاجران برای توافق بر سر قیمت با قاچاقچیان آنجا توقف می‌کنند و بنادر ماهیگیری در غرب که هر هفته قایق‌ها از آنجا لیبی را به مقصد اروپا ترک می‌کنند.

داعش توانسته از این سنگر راه‌های متعددی برای استفاده و بهره بردن از بحران مهاجران پیدا کند و در شماره ماه سپتامبر مجله خود "دابق" مهاجرت را "گناهی کبیره و خطرناک" اعلام کرد.

به گفته ساکنان لیبی که تلفنی با آن‌ها مصاحبه شد، افراطی‌ها در ازای عبور امن از قاچاقچیان پول دریافت و از مسیرهای قاچاق خوب برای جذب جنگجویان جدید استفاده می‌کنند.

سرتیپ محمد نایدی یک افسر اطلاعاتی که به همراه نیروهای محلی در نزدیکی شهر مصراته جمع شده‌اند می‌گوید داعش مهاجران را استخدام می‌کند و آن‌ها را با پیشنهاد پول و زنان لیبی می‌خرد.

طبق گفته‌های فیزحایه و دیگر بازماندگان، داعش دارایی مهاجرانی که از قلمروش عبور می‌کنند را نیز غارت می‌کند. پنج مورد از شش آدم‌ربایی تأییدشده توسط رویترز در 160 کیلومتری شهر سرت در ماه‌های مارس، ژوئن، ژوئیه، اوت و سپتامبر سال گذشته صورت گرفته است. ششمین حمله در ماه ژانویه نزدیک مرز لیبی با سودان رخ‌داده است.

این داستان بر اساس مصاحبه‌های انجام‌شده با فیزحایه و هشت زن اسیر و پنج مردی است که توسط داعش ربوده‌شده‌اند. رویترز در طول چهار ماه با پناهندگان به سه کشور اروپایی صحبت کرده است. دو نفر از زنان قبول کردند با ذکر نام‌هایشان مصاحبه کنند و ننگ شناخته شدن به‌عنوان قربانیان خشونت جنسی را به جان بخرند. رویترز نتوانست به جنگجویان داعش در لیبی دسترسی پیدا کند و به‌طور مجزا جنبه‌های خاصی از روایت‌های زنان را تأیید کند.

تیر بخوری بهتر است تا سرت بریده شود

فیزحایه قبل از ترک کردن اریتره در شغل خود به‌عنوان فروشنده در یک مزرعه دولتی احساس خفگی می‌کرد. همانند اکثر جوانان اریتره او نیز در سیستم نظام‌وظیفه کشور یک سرباز وظیفه بود که طبق قانون بیش از 18 ماه طول می‌کشد. او با حقوق ناچیز 36 دلار در ماه به‌سختی زندگی می‌کرد. اما همزمان حس می‌کرد که نمی‌تواند فرار کند و دولتی که همیشه به نقض حقوق بشر متهم است را عصبانی کند.

فیزحایه زن ریزاندامی که لبخندش به‌آسانی تمام‌صورتش را فرامی‌گیرد، تصمیم گرفت خطر کند. در ژانویه 2015، با پسرعمو و دو دوستش از مرز سودان عبور کرد؛ به امید و آرزوی رسیدن به اروپا.

فیزحایه چهار ماه در خارطوم پایتخت سودان ماند و 1400 دلاری که برای سفر به لیبی باید به قاچاقچیان پرداخت می‌کرد را تهیه کرد. او سعی کرد شغل پردرآمدی پیدا کند اما موفق نشد. بنابراین مانند هزار پناه‌جوی دیگر از بستگانش خارج از کشور خواست این پول را برایش تهیه کنند. او با افرادی که به‌تازگی مهاجرت کرده بودند حرف زد و یک قاچاقچی اریتره‌ای پیدا کرد که خیلی ازش تعریف می‌کردند.

قبل از رفتن به سمت بیابان، داستان‌هایی درباره افراد مسلح و قانون‌شکنی شنید که به زنان لیبی تجاوز می‌کنند. او نزد یک پزشک رفت و یک تزریق پیشگیری از بارداری انجام داد که اثرش تا سه ماه باقی می‌ماند.

او گفت: " زمانی که اریتره را ترک کنید دیگر بازگشتی وجود ندارد. من هم کاری را کردم که هر زنی می‌کرد."

اولین قسمت سفرش بدون دردسر انجام شد. در ماه مه، کاروانش از صحرای بزرگ آفریقا عبور کرد و به اجدابیا در شمال شرقی لیبی رسید. فیزحایه فکر می‌کرد قسمت سخت را پشت سر گذاشته است. بااینکه کسی از تعداد مهاجرانی که از بیماری، گرسنگی و خشونت در بیابان می‌میرند مطلع نیست، اما گروه‌های پناهنده می‌گویند تعداد افرادی که در بیابان جان خود را از دست می‌دهند از کسانی که در دریای مدیترانه غرق می‌شوند بیشتر است.

فیزحایه گفت: "کسی جلوی ما را در صحرای آفریقا نگرفت... و قاچاقچیان گفتند لازم نیست نگران داعش باشیم. هرگز انتظار دیدن تشکیلات سازمان‌یافته آن‌ها در لیبی را نداشتم."

او اشتباه می‌کرد.

در شب آدم‌ربایی، جنگجویان مسلح داعش دستور دادند فیزحایه و دیگر مسیحیان به کامیون بازگردند. مردها به تریلر اول رفتند وزن‌ها که جمعاً 22 نفر بودند وارد تریلر دوم شدند. آن‌ها را به سمت شرق بردند و یک کامیون با مسلسل در نزدیکی آن‌ها حرکت می‌کرد.

نیم ساعت بعد، کامیون به سمت راست در یک جاده خاکی پیچید و چراغ‌های شهری از دور دیده شد. چند تن از اسیرهای مرد ویدئوهای سر بریدن داعش را دیده بودند. زمانی که فهمیدند افراد مسلح داعشی هستند، از کامیون بیرون پریدند. تیراندازی شروع شد. برخی مردند و تعدادی هم دستگیر شدند. تنها چند نفر توانستند فرار کنند.

هاگوس هادگو یکی از مردهایی که از کامیون بیرون پرید گفت: "فکر کردیم تیر بخوریم بهتر است از این است که سرمان را ببرند." هاگوس آن شب توانست فرار کند و دو ماه بعد خود را به اروپا رساند. "نمی‌خواستیم با دست‌وپای بسته بمیریم."

داعشی ها مهاجران را به بیمارستانی رهاشده در منطقه‌ای بیابانی در نزدیکی شهری به نام "نوفلیه" بردند. داعشی ها در جستجوی جواهرات زنان را گشتند و آستین و گردنبندهایشان را با چوب بلند می‌کردند و سپس آن‌ها را به اتاقی که یک زن از نیجریه در آن زندانی بود بردند.

صبح روز بعد، یکی از رهبران داعش که اهل غرب آفریقا بود از زنان دیدن کرد. او پسری جوان را (یکی از حداقل هفت کودک اریتره‌ای که داعش آن‌ها را در ماه مارس ربود) برای ترجمه حرف‌هایش با خود آورد.

مرد پرسید: " می‌دانید ما کی هستیم؟"

زن‌ها ساکت بودند.

مرد با استفاده از کلمات عربی گفت: "ما دولت اسلامی هستیم."

او به زنان یادآوری کرد داعش همان گروهی است که 30 مسیحیِ اهل اریتره و اتیوپی را در ماه آوریل کشت و از این قتل‌عام فیلم‌برداری و آن را در اینترنت پخش کرد. گفت چون زن هستید خلافت شما را نخواهد کشت اما تنها درصورتی‌که به اسلام تغییر دین دهید.

و هشدار داد: " وگرنه می‌گذاریم در این اتاق بپوسید."

فیزحایه تغییر دین را فکر نامقدسی می‌دانست. او و زنان دیگر مرد را سؤال باران کردند: می‌توانیم با خانواده‌هایمان تماس بگیریم و بگوییم کجا هستیم؟ آیا برای آزادی ما باج قبول می‌کنید؟ می‌شود بگویید با برادرها و همسرهایمان چه کردید؟

مرد تنها چند تا از سؤال‌هایشان را پاسخ داد و تسلیِ خاطری در کار نبود.

سه هفته بعد، در هفته اول ماه رمضان، جت‌های جنگنده اطراف بیمارستان متروک را بمباران کردند و برخی از ساختمان‌ها فروریختند. تشخیص اینکه حمله از جانب چه کسی بود کار سختی است. هم ارتش آمریکا و هم‌گروه‌های غربی لیبی ادعا کردند حول‌وحوش آن دوران به آن منطقه حمله کرده‌اند.

در هرج‌ومرج متعاقب از این حملات، فیزحایه و دیگر زنان به‌سرعت از خرابه‌ها گذشتند و پابرهنه به بیابان گریختند. زمین داغ پاهایشان را می‌سوزاند. مردان اسیری که در همان‌جا زندانی‌شده بودند جلوتر از زن‌ها حرکت می‌کردند.

طولی نکشید که با وانتی پر از افراد مسلح روبرو شدند. افراد مسلح به مهاجران اشاره کردند تا بایستند و سپس تیراندازی را شروع کردند. زنان ایستادند. اکثر مردان مهاجر فرار کردند اما یازده نفر دستگیر شدند و شلاق خوردند. محل نگهداری آن‌ها مشخص نیست.

بمباران هوایی کل هفته ادامه یافت. درنهایت، داعشی ها زنان را به محله‌های متروک یک شرکت ساخت‌وساز ترک در نوفلیه بردند که با بیمارستان دو ساعت فاصله داشت.

زندان موقت و جدید آن‌ها پر از بولدوزر و پروژه‌های ناتمام از اواسط دهه 2000 بود که اسکلت‌های فلزی‌شان زیر گرمای شدید در حال پوسیدن بود. کارگران اسم و کشورهایشان را بر روی دیوارها مجتمع نوشته بودند. فیزحایه و دیگر زنان در اتاقی کوچک قرار داشتند. یک خانواده کره‌ای (یک پزشک متخصص اطفال و همسر و برادرش) در اتاق دیگری زندانی بودند.

تنها یک هفته بعد فیزحایه و دیگر زنان دوباره فرصت فرار پیدا کردند. 9 نفر فرار کردند اما فیزحایه موفق نشد. در عوض به زندان موقت برده شد و روزها شلاق خورد. دکتر کره‌ای زخم‌های او را درمان کرد.

چند هفته بعد در اوایل ماه اوت، 21 زن دیگر اریتره‌ای دیگر به فیزحایه پیوستند. آن‌ها نیز در بزرگراهی در لیبی ربوده‌شده بودند. یک زن که سه فرزند 3، 5 و 11 ساله داشت.


تغییر دین

در طول تابستان، داعش جایگاه خود را در مرکز لیبی تثبیت کرد. در شهر سرت، مبارزان داعش با اعدام مخالفان و آویزان کردن بدن‌هایشان از تیرهای پست، قیام سلفی‌ها را سرکوب کردند.

سپس در ماه سپتامبر، امیر گروه در لیبی "ابو مقیت القحطانی" (بیشتر به ابونبیل شهرت دارد)، اعلام کرد به "هر مسلمانی نیاز دارد." او جنگجویان، پزشک‌ها، کارشناسان حقوقی و مدیرانی که بتوانند در ایجاد دولتی کارآمد به او کمک کنند را فراخواند. او برای کسب‌وکارها مالیات سنگین تعیین کرد و همانند گروهش در عراق و سوریه، اموال دشمنان را ضبط کرد.

صفوف مبارزان داعش افزایش یافت. بر اساس تخمین‌های ارتش آمریکا، داعش حدود 6000 جنگجو در لیبی داشته که البته این ماه پنتاگون این میزان تخمینی را در سرت به هزار نفر کاهش داد.

مردان تنها که اکثراً از دیگر نقاط آفریقا آمده بودند، به همراه نیاز داشتند و داعش زنان مسن‌تر در سرت را برای خدمت داوطلبانه نام‌نویسی کرد. زن‌ها که به دلیل لباس‌های سیاهشان "کلاغ" نامیده می‌شدند، به خانه‌های مردم می‌رفتند و دختران بالاتر از 15 سال را برای عروس شدن ثبت‌نام می‌کردند.

با افزایش جاه‌طلبی داعش نیازشان به زنان نیز بیشتر شد. بر اساس قانون شریعت در داعش، مردها می‌توانند برده‌های جنسی داشته باشند. زنان ربوده‌شده، بی‌دفاع و دور از خانه بهترین گزینه بودند. در اواسط ماه اوت، بیش از دو ماه از اسارت فیزحایه، گروگان گیرهای داعش 36 زن تحت اسارت خود را به شهر کوچک هراوه در 75 کیلومتری سرت منتقل کردند.

طبق گفته فیزحایه و هفت زن دیگری که رویترز با آن‌ها مصاحبه کرد، در ابتدا زندگی در هراوه یکنواخت و عادی بود.

از حمله هوایی، ضرب و شتم یا تهدید به خشونت جنسی خبری نبود. اریتره‌هایی که در ماه ژوئن و اوت ربوده شدند از جمله فیزحایه، دو نیجریه‌ای و زوج کره‌ای و برادرشان در ساختمانی بزرگ نزدیک سد شهر زندگی می‌کردند. چند هفته بعد، 10 امدادگر فیلیپینی که از بیمارستانی در سرت ربوده‌شده بودند، یک استاد دانشگاه از دانشگاه سرت، یک زن باردار اهل غنا و یک زن اهل اریتره با پسر چهارساله‌اش نیز به آن‌ها ملحق شدند.

اینجا بود که فیزحایه با سیمرت کیدان دوست شد؛ زن 29 ساله‌ای که سه فرزند خود را نزد پدر و مادرش گذاشته بود و برای زندگی‌ای بهتر قصد رفتن به اروپا را داشت. او در میان زنان ربوده‌شده در ماه اوت بود.

کیدان با یکی از نگهبانان به نام "حفیظ" رابطه دوستانه برقرار کرد که یک مکانیک تونسی بود که در اوایل 30 سالگی به داعش پیوسته بود. حفیظ به زنان کمک کرد به زندگی جدید خود در اسارت عادت کنند. او برایشان مواد غذایی می‌آورد و خواسته‌هایشان را به گوش مافوقش در سرت می‌رساند. زمانی که گریه می‌کردند آرامشان می‌کرد. به آن‌ها توصیه می‌کرد زندگی سابق خود را فراموش کنند و اسلام را بپذیرند. او قول داد که از این طریق ممکن است با پیدا کردن همسری در میان جنگجویان از اسارت آزاد شوند. حتی ممکن است اجازه داشته باشند با خانه تماس بگیرند.

زن‌ها درخواست درس‌های اسلامی کردند و حفیظ برایشان یک جلد قرآن که به زبان مادری‌شان ترجمه‌شده بود آورد. همچنین یک لپ‌تاپ کوچک و یک فلش مموری که متون مذهبی و درس‌هایی درباره شهیدها در آن ریخته بود.

اول فیزحایه تسلیم شد. در ماه سپتامبر و سه ماه پس از اسارت، مسلمان شد و اسم اسلامی ریما را انتخاب کرد. تغییر دین او بر دیگران نیز تأثیر گذاشت و در عرض یک ماه کیدان و دیگران نیز مسلمان شدند.

فیزحایه گفت: "راه دیگری پیش رویم نمی‌دیدم. اسلامی قدمی به‌سوی آزادی بود. به ما گفتند به‌عنوان مسلمان از یک سری حقوق برخوردار خواهیم بود."

پس از تغییر دین، حفیظ برایشان عبا و نقاب سیاه آورد. او فاصله‌اش با آن‌ها را حفظ و از ارتباط چشمی با زنان خودداری می‌کرد. اما از دور بر تقوای آن‌ها نظارت داشت.

نگهبانی دیگر نمازخواندن را به آن‌ها آموخت. او آیات قرآن را می‌خواند وزن‌ها آن‌ها را یادداشت و تکرار می‌کردند. زمانی که به پست جدیدی در شهر سرت منتقل شد، حفیظ یک تلویزیون صفحه تخت برایشان آورد و فیلم درس‌های مذهبی و مأموریت‌های انتحاری را برایشان پخش کرد. همان‌طور که قول داده بودند، اجازه دادند با خانواده‌هایشان تماس بگیرند.

در ماه دسامبر، تیراندازی‌های مکرر زندگی نسبتاً آرام در هراوه را برهم زد. غذا کم شد. حفیظ اغلب در خط مقدم بود. یک روز کیدان را کنار کشید و به او گفت خود را برای وقایع پیش رو آماده کند. رهبری تغییر کره بود. امیر داعش در لیبی دریکی از حملات هوایی آمریکا کشته‌شده بود و سرنوشت زنان نیز باری دیگر کاملاً نامعلوم بود.

حفیظ به کیدان گفت: "شما الآن برده هستید." او و دیگر زنان منتظر یکی از این چهار سرنوشت بودند. ممکن بود صاحبانشان آن‌ها را برده جنسی خود کنند، آن‌ها را به‌عنوان هدیه به دیگران تقدیم کنند، به دیگر نظامیان فروخته شوند یا آزاد شوند.

حفیظ به او گفته بود: "نگران کارهایی که مردها با تو خواهند کرد نباش. فقط به فکر خدا باش."

کیدان این حرف‌ها را به فیزحایه و دیگر زنان منتقل نکرد تا ناامید و افسرده نشوند.

مدتی بعد یکی از فرماندهان حفیظ برای سرشماری به آنجا رفت. او نام و سن زن‌ها را یادداشت می‌کرد. از آن‌ها خواست نقاب‌های خود را بردارند و صورت‌هایشان را بررسی کرد. هفته بعد برگشت و دو تا از جوان‌ترین زنان را (15 و 18 ساله) با خود برد. در 17 دسامبر، فردی را به دنبال کیدان فرستاد. کیدان را به یک جنگجوی لیبی داعش در سرت داده بودند. علیرغم درخواست‌های مکررش، مالک جدیدش حاضر نشد فیزحایه را نزد او بیاورد.

کیدان و دختران جوان فرار کردند و به آلمان پناهنده شدند.

بردگی

در اواخر ژانویه، فیزحایه زخم معده گرفت. استرس بیماری‌اش را تشدید می‌کرد. در راه بازگشت از بیمارستان دید که در میدان شهر پسر بچه‌ای حدوداً 9 ساله، به مردی شلیک کرد.

اندکی بعد او و دیگر زنان به انباری در سرت منتقل شدند که داعش در آنجا لوازم‌خانگی، سوخت و بردگان را نگهداری می‌کرد. 15 زن از اریتره که در ژوئیه ربوده‌شده بودند و سه زن اتیوپی دیگر نیز به آن انبار آورده شدند.

انبار برای این زنان به آخرین شانس مبارزه تبدیل شد. به‌عنوان مسلمانان جدید، خواستار وضعیت بهداشتی درمانی بهتر و آزادی از اسارت بودند. در پاسخ مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

مقاومت بیهوده بود. در ماه فوریه، یک مبارز از اریتره به نام محمد که برای بررسی و بازدید از زنان به انبار رفته بود، فیزحایه را خرید. هرگز نگفت او را چند خریده است. اما در ابتدا ملایم و آرام به نظر می‌رسید و از فیزحایه درباره شرایط سلامت وزندگی گذشته‌اش در اریتره پرسید.

فیزحایه گفت: " گیج شده بودم. فکر می‌کردم قصد دارد به من کمک کند. شاید یک نفوذی در داعش است. شاید واقعاً یک داعشی نیست. کم‌کم امیدوار شدم."

اما در عوض به او بارها و بارها و تجاوز کرد.

فیزحایه می‌گوید: "هیچ‌کس به ما نشان نداد کدام بخش از قرآن می‌گوید می‌توانند ما را به برده جنسی تبدیل کنند. آن‌قدر پلید بودند که می‌خواستند ما را نابود کنند."

او برای فرار برنامه‌ریزی می‌کرد اما نمی‌توانست راهی پیدا کند.

سپس صاحبش او را به مرد دیگری قرض داد؛ یک جنگجوی اهل سنگال. او که با نام مستعار ابوحمزه شناخته می‌شد، زن و سه فرزندش را به خط مقدم لیبی آورده بود. فیزحایه باید بدون دستمزد در آشپزخانه ابوحمزه کار می‌کرد.

کارش زیاد اما قابل‌تحمل بود. یک‌شب ابوحمزه زنی اهل اریتره را از انبار آورد و تمام شب به او تجاوز کرد.

فیزحایه به یاد می‌آورد: " زن فریاد می‌کشید. همسر ابوحمزه پشت در ایستاده بود و گریه می‌کرد."

صبح روز بعد فیزحایه زن را متقاعد کرد با او فرار کند. آن‌ها از شهر خارج و به بیابان فرار کردند. هیچ‌کس برای کمک به آن‌ها نایستاد و پلیس مذهبی درگشت خارج از شهر آن‌ها را دستگیر کرد.

پلیس هر دو زن را به اسارت بازگرداند. زن دیگر را دوباره نزد ابوحمزه فرستادند. محمد فیزحایه را به ساختمان سه‌طبقه‌ای در سرت برد که با دو مرد دیگر در آن شریک بود.

فیزحایه با زن 22 ساله‌ای از اریتره و پسر چهارساله‌اش هم‌خانه شد که فرماندهی تونسی به نام صالح مالکشان بود. زن 23 ساله دیگری با پسر دوساله و دخترش که در زمان اسارت در داعش او را به دنیا آورده بود، در آن‌سوی خانه زندگی می‌کردند. زن و فرزندانش متعلق به یک داعشی نیجریه‌ای به نام البغدادی بودند.

هم‌اتاقی‌های فیزحایه می‌گفتند داعشی ها بارها به آن‌ها تجاوز کردند. داستان‌هایشان را به‌شرط ناشناس ماندن بازگو کردند.

بعدها زنی که دو فرزند داشت گفت: "کسی نبود که به من کمک کند. برای همین ساکت ماندم و به تجاوزها اعتراضی نکردم. دست از مقاومت کشیدم. هر کاری دلش می‌خواست با من می‌کرد."

فرار

در ماه آوریل سال جاری، دولت وحدت نوپای لیبی در یک پایگاه دریایی در طرابلس مستقر شد. به‌طور جداگانه، جناح‌های رقیب (گارد تشکیلات نفتی در شرق و بریگادها در شهرهای غربی) نقشه کشیدند از جناح‌های کنار به داعش حمله کنند.

در همین حین در سرت، فیزحایه و دیگر زنان متوجه شدند زنی که دو فرزند دارد به‌زودی به مرد دیگری فروخته می‌شود.

این موضوع آن‌ها را تحت‌فشار قرارداد تا به فکر راه فراری باشند. آن‌ها وانمود می‌کردند با خانواده‌هایشان تماس می‌گیرند، اما در عوض با قاچاقچیان در طرابلس حرف می‌زدند. برنامه مالکان خود را به‌دقت بررسی کردند. آن‌ها هر زمان که فرمانده تونسی در یک شوخی بی‌رحمانه کلید خانه را به برده‌اش می‌داد اما پسر او را با خود می‌برد، محیط اطراف را بررسی می‌کردند.

سرانجام صبح روز 14 آوریل، زنان حدود 60 دینار لیبی ( 40 دلار) از کیف صالح برداشتند و از درپشتی فرار کردند. اما سرت صبح به آن زودی بسیار خلوت بود. زن‌ها ترسیدند و به خانه برگشتند.

چند ساعت بعد که شهر شلوغ‌تر شد دوباره از خانه بیرون رفتند. آن‌ها ساعت‌ها پیاده رفتند تا اینکه یک تاکسی برایشان ایستاد. فیزحایه با عربی دست‌وپاشکسته با راننده حرف زد. گفت خدمتکارند و کارفرما سرشان را کلاه گذاشته است. و شماره‌ی قاچاقچی در طرابلس را به راننده داد.

راننده با قاچاقچی مذاکره کرد. قبول کرد به ازای 750 دینار (540 دلار) زن‌ها را نزد او در بنی ولید ببرد که با سرت پنج ساعت فاصله داشت.

اما 12 ساعت طول کشید تا به بن ولید برسند. همان‌طور که قول داده بود قاچاقچی هزینه را پرداخت کرد و زنان را به سلول نگهداری برد. آنجا نقاب‌هایشان را درآوردند و از شادی فریاد کشیدند.

فیزحایه تلفن قاچاقچی را قرض گرفت و به پدرش در اریتره زنگ زد. خیلی زود خبر فرار میان دوستان و بستگانش پیچید. آن‌ها بدهی او را پرداخت کردند و دو هزار دلار دیگر به قاچاقچی دادند تا او را سوار کشتی‌ای به مقصد اروپا کند.

در ماه مه که 1133 پناهنده در دریا غرق شدند، فیزحایه به‌سلامت از دریای مدیترانه عبور کرد. ده ماه اسارت او به پایان رسیده بود.

او به همراه بسیاری از پناهندگان دیگر از ایتالیا و اتریش گذشت و یک ماه پس از فرار به آلمان رسید. اکنون در آلمان درخواست پناهندگی کرده است.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین