کد خبر: ۱۰۲۳۰۳
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
واقعیت این است که بدیل قابل‌مقایسه و چشمگیری برای تفکر اصلاحات و اعتدال دیده نمی‌شود اما یکی از ویژگی‌های عرصه سیاسی ایران، سیالیت آن است.
«ورود زودهنگام کشور به مباحث انتخاباتی، به مصلحت نیست»؛ این جمله بارهاوبارها در گذشته به‌ویژه در دولت محمود احمدی‌نژاد، توسط فعالان سیاسی جناح مقابل اصلاحات، بیان شده است. حالا در شرایطی که دولت محبوب اصولگرایان بر سر کار نیست و انتخابات مجلس دهم نیز تعداد زیادی از چهره‌های شاخص آنها را از تریبون مجلس محروم کرده است، برخی محافل و مجموعه‌های رسانه‌ای منتسب به اصولگرایان از هم‌اکنون وارد مباحث انتخابات ریاست‌جمهوری شده‌اند. آنان هیچ ابایی ندارند که حرف گذشته خود را نقض کنند و در شرایطی که هنوز یک‌سال تا انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم فرصت باقی است، نه‌تنها وارد کارزار انتخاباتی شوند بلکه پیشگویانه، از احتمال یک‌دوره‌ای‌شدن ریاست‌جمهوری حسن روحانی سخن بگویند. این رویکرد جریان اصولگرا، انتخابات مجلس دهم و تداوم ائتلاف اصلاح‌طلبان با جریان معتدل حامی دولت، اماواگرهای انتخاب رئیس مجلس و الزامات تداوم ائتلاف ٢٤ خرداد ٩٢ تا خرداد ٩٦، ازجمله محورهای گفت‌وگوی «شرق» با غلامعلی دهقان است. این فعال سیاسی که فعالیت‌های رسانه‌ای را نیز در کارنامه دارد، پای ثابت مناظره‌های تلویزیونی و رادیویی است که قرار است در آنها فردی از حامیان دولت هم حضور داشته باشد. شاید این مسئله به عضویت او در شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه بازمی‌گردد؛ حزبی که رئیس‌جمهور، پدر معنوی آن به‌شمار می‌رود و علاوه‌براین، به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نیز نزدیک است. دهقان در این گفت‌وگو، پوپولیسم را پدیده‌ای جذاب برای برخی گروه‌های اجتماعی دانست و احتمال ظهور مجدد آن را بعید ندانست. این استاد تاریخ دانشگاه بااین‌حال، ائتلاف حامیان ٢٤ خرداد را نیز جریانی دست‌بسته ندانست و با توجه به رفتار ایرانیان و اکثر مردم جهان، اعتماد دوباره به رئیس‌جمهور در چهارساله دوم را نیز جزئی ثابت از رفتار انسان‌ها در جای‌جای جهان ارزیابی کرد.

همراهی حامیان دولت و اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس، باز هم تداوم یافت و کنشگران «ائتلاف حامیان ٢٤ خرداد»، این همسویی را تا مرحله انتخابات ادامه دادند. به نظر شما طرفین این ائتلاف، مسئولیت‌های خود را به درستی تا امروز ایفا کرده‌اند؟

واقعیت این است که عرصه سیاسی کشور از ماه‌های منتهی به انتخابات ٢٤ خرداد ١٣٩٢ می‌طلبید که جبهه‌ای از اعتدالیون و اصلاح‌طلبان و طیف معتدل اصولگرا همسو شوند تا کشور از یک بزنگاه پیچیده و خطرناک عبور کند. تداوم سیاست‌های دولت نهم و دهم، به‌ویژه در عرصه سیاست خارجی ایران‌هراسی را دامن زده بود و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی بدون پشتوانه کارشناسی سبب شده بود تا قطار سیاست ایران از ریل عقلانیت و اعتدال دور شود. خوشبختانه وجدان عمومی مردم و همراهی نخبگان سه جریانی که به آن اشاره کردم، سبب شد در یک هم‌گرایی نانوشته فردی منصب ریاست‌جمهوری را در دست بگیرد که بتواند با تشکیل دولتی فراجناحی اعم از اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و معتدلان اصولگرا زمام امور کشور را به دست گرفته و به‌تدریج با کلید تدبیر، قفل‌های زده‌شده بر زندگی مردم را بگشاید. یکی از مهم‌ترین این قفل‌ها در عرصه سیاست خارجی بود. به نظر می‌رسد ازآنجاکه به قول اهالی فلسفه، علت محدثه، علت مبقیه هم هست، همان ضرورت‌ها در سه سال گذشته باعث شد این هم‌گرایی نانوشته ادامه پیدا کند و در انتخابات مجلس دهم به شکل عینی و ملموس خود را نشان دهد. شاید تا همین یک سال پیش تصور اینکه بخشی از حامیان علی لاریجانی و حتی خود او در انتخابات مجلس از سوی اصلاح‌طلبان حمایت شوند یا آنها به این میزان به تفکر اعتدال و اصلاحات نزدیک شوند، کمی دور از ذهن به نظر می‌رسید و اگر کسی چنین پیش‌بینی‌ای داشت، قطعا با مقاومت روبه‌رو می‌شد؛ اما در عمل مشاهده شد که این اتفاق افتاد. دلیل آن هم ضرورت‌های عرصه سیاسی کشور، ازجمله نزدیکی دیدگاه‌های فکری-سیاسی از سوی این سه جریان و همچنین ردصلاحیت‌های گسترده بود که این نزدیکی را زودتر از همیشه عملیاتی کرد و شکل داد. به نظر می‌رسد این هم‌گرایی در سال جاری همچنان ادامه خواهد داشت.

پس به نظر شما این سه طیف، توقعات مردم در قبال حمایت از دولت را برآورده کردند.

بله، ازآنجاکه نوعی عقلانیت در بین سه جریان یادشده دیده شد. آنان گذشت، ایثار و زدودن خاطرات منفی از رقابت‌های پیشین را که اغلب عبور از خط قرمزهایی هم در گذشته بود، تا اینجا به خوبی حفظ کرده و چشم‌انداز مثبتی را هم ارائه می‌دهند.

موضوع انتخاب رئیس مجلس، اختلافاتی را در پی داشت و حتی اخباری درباره برخی وزرا به گوش می‌رسید. حتی گلایه‌هایی از سوی فعالان استانی اصلاح‌طلب درباره عملکرد مسئولان دولتی استانی شنیده شد که اغلب به سود فهرست دیگری به جز فهرست امید، فعالیت می‌کردند. چرا توجه آنان به اهمیت شفافیت در فعالیت سیاسی و تأثیر آن بر سرنوشت دولت روحانی، در بین برخی چهره‌های احزابی مانند  اعتدال و توسعه کم شده است؟

آنچه مسلم است این است که در عرصه تصمیم‌سازی سیاسی نباید تضاد اصلی جامعه را فراموش کرد. بزرگ‌کردن تضادهای فردی یا ناشی از درک‌نکردن مقتضیات زمان در عرصه سیاست است یا جنبه شخصی دارد و به‌نوعی، عمده‌کردن مسائل گروهی است و این در عرصه سیاسی مقوله بسیار مهمی است. پیش‌بینی هم می‌شد عده‌ای بدون درنظرگرفتن مقتضیات زمان و عده‌ای هم تحت‌تأثیر جناح‌گرایی در عرصه انتخاب ریاست مجلس به‌گونه‌ای عمل کنند که مسائل اصلی فراموش شود و مسائل جناحی عمده شود. خوشبختانه با درایت بزرگان اصلاحات و معتدلین اصولگرا، این رقابت به شکل درستی پیش رفت. درباره حزب اعتدال و توسعه هم باید بگویم در یک هفته مانده به انتخاب رئیس مجلس، ما همایشی با حضور آقایان عارف و لاریجانی برگزار کردیم و شیوه برگزاری آن نشان می‌داد این دو با هم رفاقت دارند و اگر رقابتی هم وجود دارد، رقابت درون فهرست امید است. می‌توانیم ادعا کنیم سه ضلع جریان، این مرحله از ائتلاف سه‌گانه را نیز به خوبی پشت ‌سر گذاشتند؛ هرچند برخی خبرگزاری‌های رقیب و روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های آنان تلاش کردند این رقابت را به خصومت و تعارض تبدیل کنند؛ اما دیدیم در عرصه رقابت هم دکتر عارف اولین کسی بود که به دکتر لاریجانی تبریک گفت و همچنین در انتخاب نُواب رئیس چهره‌هایی رأی آوردند که در فهرست امید بودند و به‌این‌ترتیب کدورت‌هایی که احتمال می‌رفت بروز کند، خوشبختانه به وجود نیامد. واقعیت این است که رقابت آقایان لاریجانی و عارف، رقابت درون‌گفتمانی حول محور اعتدال بود و هر دو شخصیت نشان داده بودند در این عرصه به خوبی عمل کرده و می‌توانند و شایستگی این را دارند که ریاست مجلس را عهده‌دار شوند؛ اما به راهکارهای دیگر به دلایل مختلف توجه نشد و راهکار رقابت توأم با رفاقت در پیش گرفته شد و مصداق رأی اکثریت، آقای لاریجانی بود. فراموش نکنیم جمله دکتر حق‌شناس را در ماه‌های منتهی به انتخابات که «مجلس اصلاحات می‌خواهیم؛ نه مجلس اصلاح‌طلبان». واقعیت این است که انقلاب در آستانه ٤٠سالگی است و انتظار می‌رود کنشگران عرصه سیاسی فراتر از فرد و یک جناح، بیش از گذشته به عمق عرصه سیاست کشور توجه کرده و به مقوله سیاست‌ورزی نگاه دوراندیشانه و ژرف داشته باشند که به نظر می‌رسد همین‌طور هم هست و کنشگران با استفاده از تجارب گذشته چهار دهه سیاست‌ورزی، بیش از گذشته منافع ملی را مد نظر قرار می‌دهند.

چقدر شکل‌گیری مجلس دهم به ادامه روند بازگشت فضای کشور به روند عادی فعالیت سیاسی، تأثیر گذار است؟ نگران این نیستید در آنجا هم برخی تحلیل‌های نادرست و مصلحت‌سنجی‌های بی مورد، مانع از پاسخ‌گویی منطقی و در چارچوب قانون به مطالبات سیاسی مردم شود؟

باید قبول کنیم همچنان اصولی از قانون اساسی آن‌گونه که شایسته و بایسته است عملیاتی نشده است. بارزترین آن، فصل سوم قانون اساسی است که مربوط به حقوق ملت است. اما از آنجا که تجربه چهار دهه گذشته نشان می‌دهد، اگر تعامل با ارکان دیگر قدرت صورت نگیرد و هر جریانی که احساس پیروزی دارد بخواهد راه خود را برود و کار خود را بكند، موفق نخواهد شد. باید اصولی که کمتر مورد توجه بوده، در تعامل تمامی جناح‌ها و ارکان قدرت با یکدیگر پیگیری شود. شاید تصور آن سخت بود که مجلس نهم در ماه‌های آخر خود، وارد مقوله جرم سیاسی شده و حتی مواردی را مصوب کند و مورد استقبال کسانی قرار گیرد که رقیب مجلس نهم، محسوب می‌شدند. همه اینها نشان‌دهنده آن است که می‌توان خلأ‌های قانونی را با سرپنجه تدبیر حل کرد و جامعه و کنشگران آن به جایی رسیده‌اند که بتوانند با استفاده از تجارب گذشته، تصمیماتی بگیرند که مشکل‌گشای این عرصه باشد و حول نوعی اجماع؛ کارها پیش رود.

این اجماع و وفاق توسط اصلاح‌طلبان کاملا محترم شمرده شده است. مثلا چهره‌های شاخص و توانمند آنها برای برانگیخته‌نشدن حساسیت‌ها، اساسا نامزد انتخابات مجلس نشدند یا عضویت در شورای مرکزی احزاب تازه تأسیس اصلاح‌طلب را کنار گذاشتند تا بهانه به دست رقیب داده نشود. نگران نیستید با شیوه‌ای که شما به دنبال آن هستید، اساسا موضوع تعامل تبدیل به امتیازدهی بی‌حاصل شود؟

می‌توان به این نگرانی توجه و به آن فکر کرد؛ اما به دوسال‌ونیم گذشته و آغاز مسئله هسته‌ای بازگردید. دولت روحانی و تیم دیپلماسی با مديريت دکتر ظریف، کار را آغاز کرد، اما بسیاری نگران بودند که مگر می‌گذارند؟ گفته می‌شد عده‌ای در این کشور قرار نیست اجازه دهند ایران‌هراسی از بین برود و چرخ سیاست خارجی در مسیر عقلانیت هرچه بیشتر بچرخد. کم هم نبودند افرادی که از موفق‌نشدن و شکست این پروژه سخن می‌گفتند. اما وقتی نوعی اجماع میان ارکان قدرت در ایران شکل گرفت، دیدیم همان جریان معروف به دلواپس هم نتوانست با همه مساعی و تلاشش به مانعی جدی تبدیل شود.

تعمیم‌دادن مسئله به موضوع سیاست داخلی، خوش‌بینی نیست؟

نه؛ به نظر می‌رسد آن ماجرا می‌تواند الگوی خوبی باشد برای حل و فصل بسیاری مسائل دیگر. اجماع در ارکان قدرت، پیرامون هر موضوعی شکل بگیرد، مؤثر است. تندروها حرف‌هایی داشتند که بیان کردند. در قضیه برجام صد رأی مخالف در مجلس به کلیات داده شد؛ اما ١٣٠ رأی مثبت هم داشت. این همان روشی است که اهالی اصلاحات و اعتدال در مجلس دهم دنبال می‌کنند؛ کسی نمی‌گوید ما فقط درست می‌گوییم حتی از تریبون صداوسیما هم استفاده کردند؛ اما رأی‌گیری شد و طرفداران برجام پیروز شدند. رسانه‌ها، ارکان نظام و بخش قابل‌توجهی از قوه‌مقننه، از برجام حمایت کردند. در سیاست داخلی هم وقتی مقام معظم رهبری اعلام می‌کنند: «گاهی برخی افراد و جوان‌هایی که ممکن است صالح و مؤمن هم باشند، به دلیل مخالفت با یک فرد یا یک جلسه سخنرانی، هیاهو و جنجال به‌راه می‌اندازند و آن مجلس را بر هم می‌زنند؛ در حالی‌که من از قدیم با این کارها که هیچ فایده‌ای نیز ندارد، موافق نبوده و نیستم؛ و معتقدم فایده در تبیین و کار درست و هوشمندانه است». این راهنمای عمل همه است و برای کسانی که می‌خواهند در این کشور عمل سیاسی انجام دهند، باید نقشه راه باشد. یا در ماجرای حمله به علی مطهری، در سال ٩٣، قوه ‌قضائیه وارد شد و افراد مرتکب حمله، بازداشت و محاکمه شدند. در روزهای اول عده‌ای این را شدنی نمی‌دانستند. پختگی و درایتی که می‌بایست بعد از چهار دهه به آن برسیم بیش از گذشته فضای سیاسی کشور را متأثر می‌کند. البته فراموش نکنیم دوستانی که در مجلس دهم رأی آوردند، می‌بایست از پیشینیان درس‌ها و نکاتی بیاموزند و بدانند در چه اتمسفر و فضایی و با چه ظرفیتی حرکت سیاسی انجام می‌دهند. نگرانی بخشی از اصلاح‌طلبان و اعتدالیون در این ماه‌های اخیر، این نکته بوده است که شاید برخی دچار ذوق‌زدگی شوند و بار دیگر برخی قضایا را که پیش از این در عرصه سیاسی شاهد بوده‌ایم تکرار کنند و از حد مطالبات، ارزیابی درستی نداشته باشند. بنابراین ضمن احترام به دیدگاه‌های مجموعه‌های مختلف، بهتر است بپذیریم تنها پروژه‌ای که طی سنوات اخیر توانست کشور را از جنگ دور كند و ایران را در برابر دیدگان کشورهای دیگر، صلح‌خواه و صلح‌طلب نشان دهد و در عرصه سیاسی کشور تصمیمات عقلایی را حاکم کند، روش اعتدال است. خوشبختانه می‌توان ادعا کرد، اکثریت قاطع اصلاح‌طلبان امروز با لهجه اعتدال سخن می‌گویند؛ و از آن مهم‌تر بخشی از اصولگرایان هستند که آنها نیز خوانش اعتدالی را برای مدیریت کشور برگزیده‌اند؛ در برابر کسانی که همچنان خوانش غیراعتدالی را دارند؛ بنابراین می‌توان به چشم‌انداز روشن و مثبتی از تعامل مجلس دهم با دولت تدبیر و امید و همچنین طرح‌های منطقی، لازم و ضروری در عرصه قانون‌گذاری کشور در مجلس دهم امید داشت.

آیا مجلس دهم برای اصلاح‌طلبان، فرصتی برای نشان‌دادن ظرفیت‌ها خواهد بود؟ به‌هرحال این جریان در ١٠ سال گذشته کمتر توانسته در فعالیت‌های رسمی اجرائی یا تقنینی حاضر باشد و در دولت روحانی هم به آن معنا، دولت‌داری نمی‌کند.

قطعا اصلاحات ضرورت اجتناب‌ناپذیر یک نظام سیاسی است؛ اما همه سخن بر سر این است که سقف اصلاحات چیست و کف آن کجاست؟ برای همین اصولا طیف اصلاح‌طلبان نیز از سوی یک چهره یا گروه خاص نمایندگی نمی‌شوند و این اتفاق تازه‌ای نیست. عبارتی را که یکی از تئوریسین‌های اصلاحات اوایل دوم خرداد گفته بود که «جبهه بین‌العباسین» است (بین عباس عبدی و عباس دوزدوزانی) امروز هم همین است؛ دکتر تاجیک بارها گفته تعریف واحدی وجود ندارد. جریان راست هم همین است و رسما در جریان انتخابات دوپاره شد و جریان آقای لاریجانی و جریان پایداری از هم جدا شدند. سخن من این است که اکثریت اصلاح‌طلبان به این جمع‌بندی رسیده‌اند که نظام، برخاسته از انقلابی بزرگ است، مقبولیت مردمی خود را حفظ کرده و این ظرفیت را دارد که بتواند حقوق ملت را هم پوشش دهد و از آن دفاع کند. از سوی دیگر اصولگرایان هم مدعی هستند این نظام هم مشروعیت دارد هم مقبولیت و می‌تواند نیروهای وفادار به نظام را در مدیریت خود دخالت دهد که تأیید صلاحیت بخشی از اصلاح‌طلبان مؤید این دیدگاه است. بنابراین می‌توان ادعا کرد نظام با تمام فرازونشیب‌ها می‌تواند همچنان با رقابت مجموعه‌های اصلاح‌طلبی، اصولگرایی و اعتدالی با همه گرایش‌های آن به حرکت تکاملی و پیش‌رونده خود ادامه دهد تا هم امنیت ایران حفظ شود و هم مردم ایران بتوانند به بخش قابل‌توجهی از مطالبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود برسند. با وجود این نمی‌توان ادعا کرد که یک نظام می‌تواند همه را از خود راضی کند اما با همین درصد شرکت‌کنندگان که بالای ٦٠ درصد و بعضا تا ٨٠ درصد هم هست، می‌توانیم نوعی چرخش نخبگان و کنشگران عرصه سیاسی را در اداره کشور داشته باشیم و هیچ جریانی از عرصه حذف نشود. بهترین حالت ممکن اين است که همه جریاناتی که در چهار دهه گذشته به نظام سیاسی وفاداری داشته‌اند، در عرصه فعال بمانند. تجربه نشان داده حذف این جریانات امکان‌پذیر نیست.

سه سال از عمر دولت یازدهم سپری شده است. به نظر شما موضوع سیاست داخلی که بارها درباره آن بحث شده، به اولویت دولت تبدیل شده است؟ به‌هرحال مسئله سیاست خارجی و اقتصاد، وضعیت باثبات‌تری پیدا کرده است. با توجه به دستاوردهایی که همین انتخابات مجلس با همه محدودیت‌های آن برای منافع ملی و تحقق شعارهای رئیس‌جمهور داشت، نباید به این بخش توجه جدی‌تری کرد؟

پیش از این هم گفته بودم، اولویت دولت تدبیر و امید حل‌وفصل قضیه هسته‌ای است که بسیار فرسایشی شده و تبعات آن یعنی تحریم‌ها بر اقتصاد کشور تحمیل شده بود و هنوز هم با وجود تصویب برجام، موانع و چالش‌هایی برای احیای اقتصاد وجود دارد. اما دولت بارها گفته بود به سیاست داخلی هم بی‌توجه نیست. می‌توان به تلاش‌های کنشگران خانه احزاب و مساعی وزارت کشور و به‌ویژه معاونت سیاسی آن اشاره کرد که سبب شد قفل خانه احزاب باز شود. همان‌طور که پیش از آن هم قفل خانه سینما در سال اول دولت باز شده بود. برخی احزاب اصلاح‌طلب هم مجوز گرفتند. اما درباره اینکه چرا احزاب همچنان فعال نیستند، باید سخن را به روز دیگری موکول کرد. مشکل احزاب ایران ریشه‌ای‌تر از عملکرد یک قوه است. برای تحلیل نهادینه‌نشدن تحزب می‌توان دلایل دیگری را بیان کرد. اما این دولت تلاش کرد فضای مناسبی را برای فعالیت احزاب ایجاد کند و رئیس‌جمهور محترم بارها و بارها بر حق شهروندی ایرانیان در تمامی موارد اشارات قابل‌توجهی داشت. آن جمله معروف که وزارت کشور دست و شورای نگهبان چشم است، نباید فراموش شود. اما به هر دلیل آن دیدگاه نتوانست در انتخابات مجلس دهم عملیاتی شود و بسیاری از فعالان سیاسی با وجود تأیید هیأت‌های اجرائی، نتوانستند در انتخابات بمانند و این در جای خود باید تجزیه و تحلیل شود. خلاصه سخن این است که این دولت هم به موضوع سیاست داخلی التفات لازم و کافی را داشته اما موانع ساختاری و ریشه‌داربودن این موانع که بعضا در فرهنگ و تاریخ و اجتماع ما هم ریشه دارد، سبب شده این تلاش‌ها کمتر به نتیجه برسد.

مخالفان اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در تلاش هستند نوعی یکدستی را در مقابل ائتلاف ٢٤ خرداد، به نمایش بگذارند. با توجه به اینکه معمولا ژست‌های انتقادی دارای جذابیت زیادی است، فکر می‌کنید این‌بار قضاوت جامعه ایران از شعارهای اصولگرایان در انتخابات ٩٦ چه خواهد بود؟

واقعیت این است که بدیل قابل‌مقایسه و چشمگیری برای تفکر اصلاحات و اعتدال دیده نمی‌شود اما یکی از ویژگی‌های عرصه سیاسی ایران، سیالیت آن است. به نظر من خطر عمده و اصلی که پیش از این هم در چند ماه اخیر به آن اشاره کردم، پوپولیسم ایرانی است که از احساس‌گرایی، نزدیک‌بینی و توجه‌نکردن به مواهب بلندمدت سرچشمه می‌گیرد. این پوپولیسم می‌تواند با ظاهرگرایی و با شکل مار کشیدن به قول آن داستان قدیمی، دلربایی کند و عقلا و اهالی عقلانیت و اعتدال را از عرصه سیاسی کشور به حاشیه ببرد. در حقیقت پوپولیسم مانند طبل است؛ صدای بلندی دارد که از دوردست‌ها هم به گوش می‌رسد اما محتوا ندارد.

فکر می‌کنید مردم درحال‌حاضر از شرایط راضی هستند یا اینکه وعده‌های جذاب پوپولیستی دوباره می‌تواند برخی اقشار را جذب کند؟

قطعا این کارایی را دارد چون متکی بر احساس توده‌هاست و وعده‌های کذایی را بدون واهمه ارائه می‌دهد.

این جریان وقتی در گذشته شعار حل یک‌شبه مشکلات را می‌داد، کارنامه دولتداری نداشت و خب نمرات دولت هشت‌ساله احمدی‌نژاد، همچنان پیش‌روی مردم است. با وجود این مسئله، باز هم باید نگران آن بود؟

بحث ما کلی است اما اگر بخواهیم به‌طور مصداقی هم وارد شویم، در همان دولت نهم و دهم اقداماتی صورت گرفت که برای بخش‌هایی جذاب و خاطره‌انگیز است. منظور من موضوع مسکن مهر، پرداخت نقدی یارانه‌ها، سوءاستفاده از باورها و تکیه شعاری بر برخی امور مورداحترام ایرانیان، تکیه افراطی بر ظاهرگرایی که در پوشش مسئولان دولت دیده می‌شد و مواردی از این دست است. اینها کفی از رأی را شکل داده که می‌تواند نوعی رقابت را با ائتلاف سه‌ضلعی حامیان ٢٤ خرداد شکل دهد اما این هم‌گرایی میان اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان منطق‌گرا و سه‌ضلعی موجود هم جریان دست‌بسته‌ای نیست. اولا باید این هم‌گرایی را تقویت کنند و نباید در دام تضادها بیفتند. تضادهای فرعی نباید باز شود که این را در ابتدای گفت‌وگو توضیح دادم. به هر جهت جریان پوپولیسم نباید نادیده گرفته شود و اهرم‌های آن می‌تواند کفی از رأی را جمع‌آوری کند.

اخيرا دکتر لاریجانی مواضع صریحی در قبال احتمال رأی‌نیاوردن دکتر روحانی یا بازگشت احمدی‌نژاد مطرح کرد. این یعنی یکی از اضلاع می‌خواهد نشان دهد به ائتلاف با سایر اصولگرایان باز نخواهد گشت؟

ایشان در بیان این‌گونه مواضع معمولا دوراندیشانه و پیشگیرانه عمل می‌کنند. دو ضلع دیگر یعنی اصلاح‌طلبان و اعتدالیون هم قطعا این‌گونه فکر می‌کنند. این مسئله نوید آن را می‌دهد که اگر بتوان فضای سه سال گذشته را تعمیق بخشید، به تنویر افکار عمومی پرداخت، آفات عوام‌زدگی و سیاست‌های پوپولیستی را برای مردم شرح داد و از نزدیک‌بینی در تصمیم‌سازی‌ها تبری جست، آن‌موقع قطعا پوپولیسم راه به جایی نخواهد برد. اگر فرض بر این باشد که مصداق آن جریان هم بتواند حضور یابد، اگر ما بتوانیم بدون شکاف و با پرهیز از حاشیه‌ها از همه اهرم‌های موجود استفاده کنیم، قطعا آن جریان بر فرض حضور نامزد اصلی آنان هم شکست سنگین می‌خورد. البته یک فرد سیاسی همواره باید خود را برای هر سناریویی آماده کند؛ چه با مصداق پوپولیسم چه بدون آن و آقای روحانی هم حتما به این مسئله توجه لازم را دارد.

رفتار رأی‌دهندگان تهرانی و حتی سایر نقاط ایران و نگاه منفی به انتخابات تا چه زمانی به همین شکل ادامه خواهد یافت؟

باز هم باید از گذشته درس بگیریم. در مجلس سوم ٢٩ نفر از فهرست چپ خط امام به مجلس راه یافتند و در مجلس ششم هم فضا شبیه همین بود. اما باید به این مسئله پرداخت که چرا در دوره‌های بعدی همین فرصت برای آنان تکرار نشد.

علاوه بر رد صلاحیت‌ها، شاید هم‌گرایی میان همه بخش‌های جریان اصلاحات برای حمایت از فهرست‌های ارائه‌شده در مجالس هشتم و هفتم وجود نداشت درحالی‌که آن فهرست‌ها چهره‌های شناخته‌شده‌تری نسبت به فهرست امید در مجلس دهم داشتند.

با این تحلیل موافقم اما فراموش نکنیم اولین انتخابات بعد از مجلس ششم، انتخابات شورای دوم بود که یکی از دلایل شکست اصلاح‌طلبان، حضور پنج فهرست از شخصیت‌ها بود که باعث خردشدن آرا شد اما طرف مقابل با یک فهرست آبادگران وارد شده بود و همچنین اختلافات شورای اول که صداوسیما هم بر آتش آن دمید و اختلافات با شهردار وقت را هم پررنگ جلوه داد و این تصویر نوعی ناکارآمدی و تشتت و اختلاف را به مردم مخابره کرد که به حضورنیافتن مردم انجامید و نفر اول آبادگران توانست با نزدیک به ١٩٠ هزار رأی وارد شورا شود و نفرات بعدی زیر صد هزار رأی آوردند. اینها درس‌هایی است که باید گرفته شود و آن اشتباهات تکرار نشود اما قبول دارم دوران احمدی‌نژاد درس بزرگی برای همه کنشگران سیاسی است که با وجود موانع، اجازه ندهند افراد کوچک به مناصب بزرگ برسند. اگر مردم به صندوق رأی بی‌توجه باشند، اقلیت خود را به مردم تحمیل می‌کند و مردم در مجلس دهم با هر سختی‌ای که بود، این اجازه را ندادند.

تکرار شرایط دوران اصلاحات از حیث تکرار کارشکنی‌ها، کم‌تحملی مردم و اشتباهات سیاسی کنشگران را تا چه حد ممکن می‌دانید؟ تجربه گرفته‌ شده یا امکان تکرار وجود دارد؟

نوعی خودآگاهی بیش از گذشته در بین جوانان دهه ٦٠ و ٧٠ به واسطه شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود که نمونه آن انتخابات هفتم اسفند بود که مردم با وجود محدودیت‌ها، رکود اقتصادی و... روند انتخاباتی ٢٤ خرداد ٩٢ را پی گرفتند و متوجه تلاش‌های دولت و نیروهای حامی آن هستند.

برخی از سایت‌ها و محافل خاص، زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال یک‌دوره‌ای‌شدن روحانی را به خواست خود یا با شکست مقابل نامزد اصولگرایان مطرح می‌کنند. چقدر احتمال تحقق چنین سناریویی را می‌دهید؟

به‌عنوان عضوی از کنشگران عرصه سیاسی و رسانه‌ای که در سال‌های قبل از ٩٢ پیش‌بینی حضور دکتر روحانی در انتخابات را داشتم و از رأی‌آوری او سخن گفتم که همین هم اتفاق افتاد، تاکنون هیچ زمزمه‌ای مبنی بر نیامدن شخص ایشان نه شنیده شده و نه گفته شده و آنچه گفته می‌شود، خیالات واهی کسانی است که از ظن خود سخن می‌گویند. مجموعه اعتدال و اصلاحات همان‌طور که گفته شد، فقط به ایشان نظر دارد. آقای حجاریان، رضا خاتمی، شکوری‌راد و دکتر عارف بارها گفته‌اند ما در ٩٦ از آقای روحانی حمایت می‌کنیم و با توجه به هم‌گرایی قابل‌توجه ریاست مجلس و تأیید مکرر وی، به نظر می‌رسد آقای روحانی در مجموعه سه‌ضلعی حامیان خود بدیلی ندارد.

فعالان سیاسی اصلاح‌طلب در یک سال پیش‌رو، روزهای پرکاری را خواهند گذراند. با توجه به دغدغه‌های آن بخش از مردم که مطالبات سیاسی تحقق‌نیافته دارند، اصلاح‌طلبان تا چه حد می‌توانند آنها را به ادامه حمایت از دولت مجاب کنند؟

قرائن نشان می‌دهد مردم بیش از گذشته در جریان محدودیت‌ها و مشکلات کشور هستند. ممکن است انتقاداتی هم به عملکرد بخش‌هایی از دولت وارد باشد که اتفاقی کاملا طبیعی در کار سنگین اجرائی است و می‌توان با ترمیم نقاط ضعف یا رفتارهای اشتباه که باعث نارضایتی مردم می‌شود، آن را رفع کرد. به‌هرحال واقعیت این است که در عرصه سیاسی رقبا در همه جای دنیا تلاش می‌کنند طرف مقابل را ناکارامد جلوه دهند و اگر رقیب به این نتیجه برسد که فردی را وارد کند، قطعا از ترک‌هایی که در ابعاد مختلف وجود دارد، نهایت استفاده را خواهد کرد. برای همین است که هم‌گرایی عقلا مؤثر خواهد بود. دولت عملا تلاش خود را برای ایجاد نظام کارامد شکل داده و تا جایی که می‌شود، منافذ فساد اقتصادی را بسته است. دیدیم وقتی مسئله حقوق‌های کلان پیش آمد ،چقدر سریع وزیر اقتصاد برخورد کرد و مدیرعامل بیمه مرکزی هم استعفا داد. برخورد با بابک زنجانی نیز از سوی دولت مورد حمایت قرار گرفت. انتظاری هم غیر از این نیست چراکه در ابتدای این دولت گفته شد ما دولت راستگویان هستیم؛ پس خودشان باید این را نشان دهند. اما مردم عملا نشان داده‌اند در ٨٠ درصد موارد در کل دنیا به رئیس‌جمهوری چهارساله خود ، فرصت چهارساله دیگر هم داده‌اند. دکتر روحانی هم همچنان بدیلی ندارد و می‌توانیم ادعا کنیم در یک رقابت سنگین با نامزد اصلی جریان پوپولیست، همچنان بخت اول است. از بعد از جنگ جهانی دوم در انتخابات آمریکا از ده رئیس‌جمهوری که تا امروز به کاخ سفید رفته‌اند، هشت رئیس‌جمهور دودوره‌ای بوده‌اند و اگر اتفاقی هم مانند ماجرای کندی افتاد، بلافاصله جانسون از همان حزب دموکرات، دوباره رأی آورده است. به‌هرحال از هر جهت آقای روحانی شایسته‌ترین و بهترین گزینه برای دولت دوازدهم ارزیابی می‌شود.

 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین