کد خبر: ۱۰۰۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
نگار اسکندرفر در یادداشتی پیام تبریک عباس کیارستمی را به اصغر فرهادی رساند و همچنین به وی پیشنهاد داد در بازگشت به ایران دیداری با تقوایی و کیارستمی داشته باشد.
 نگار اسکندرفر در یادداشتی پیام تبریک عباس کیارستمی را به اصغر فرهادی رساند و همچنین به وی پیشنهاد داد در بازگشت به ایران دیداری با تقوایی و کیارستمی داشته باشد.

نگار اسکندرفر نویسنده، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی به مناسبت اهدای جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد به فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی در شصت و نهمین دوره جشنواره فیلم کن فرانسه در یادداشتی ضمن یادی از عباس کیارستمی فیلمساز ایرانی و دارای نخل طلای جشنواره کن و ناصر تقوایی فیلمساز پیشکسوت کشورمان، این موفقیت را به تیم فیلم «فروشنده» تبریک گفت.

این یادداشت را از نظر می گذرانید:

«دیگر دارد به سه ماه هم می رسد این انتظار كه گاه گاهی صفحه تلفن همراهم روشن شود: Abbas Kia.  چقدر دلم تنگ می شود این روزها برای شنیدن صدایش بعد از زنگ تلفن: سلام خانوم. بعد فرصتی برای درددل و گفتگو. از دوشنبه روزی كه به بیمارستان رفت كه سه چهار روزه برگردد، سی چهل پنجاه شصت روز هم بیشتر گذشته. از آن روز برایم ساعت به وقت كیارستمی كوک شده و این انتظار برای دیدن Abbas Kia روی صفحه موبایلم. گاه كوتاه در جمله ای كه رخصتی دهد برای فرصت دیدار و گاه شروع مكالمه ای با صدایی گرفته و جملاتی كوتاه: سلام خانوم و...

امروز وقتی اسمش را روی موبایل دیدم از جلسه بیرون پریدم. «سلام خانوم» صدا هم چنان گرفته بود و آرام. گفت نگران نباش، حالم از صدایم بهتر است و من آرزو كردم همین طور باشد. حرف هایش بوی زندگی و زیبایی می داد. گفت «اگر فرهادی را دیدی از قول من تبریک فراوان بگو، اتفاق مهمی است برای سینمای ایران یا برایش ایمیل بزن». تاكید داشت بر این امر. دقایقی درباره موضوعات دیگر حرف زدیم. بعد از خداحافظی، من ماندم و هجوم خاطرات ...

اصغر جان این روزها جماعتی شادمان از افتخاری هستند كه تو به آنها هدیه كردی و می دانی كه من نیز برای تو خوشحالم و برای سینمای ایران كه هر بار با این اتفاق ها جانش تازه می شود، به ویژه اینكه یک بار در فیلم «جدایی» این احساس را با هم تجربه كردیم، اما این روزها دلم هر دم به جایی است؛ تكه ای در پیش كسی است كه در انتهای كوچه ای بن بست، در یک بیمارستان خانگی، چشمانش نظاره گر گلدان های شمعدانی قرمزی است كه پشت پنجره اتاقش چیده شده و جهانی چشمشان به اوست كه بازبیاید و خواب های زیبایش را برایشان ترجمه كند. او كه روزی در روزگاری كه ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارید، برای این سرزمین افتخار آفرید. من پیغام تبریک او را به تو می رسانم. همان طور كه پیغام احوالپرسی های تو را به او.

و اما پاره دیگر دلم پیش كسی است كه در یكی از آپارتمان های اكباتان گوشه ی انزوا گزیده، كسی كه تو خود بارها در درس سناریونویسی به او اشاره داشتی و این آدم شریف كسی نیست جز ناصر تقوایی كه خودت همیشه گفته ای سینمای ایران به او مدیون است. دلم پیش اوست كه نكند در این عزلت خودخواسته اش او را از یاد ببریم. امروز با خودم فكر كردم وقتی برگشتی به تو پیشنهاد بدهم با هم به دیدن عباس كیارستمی و ناصر تقوایی برویم.

و تكه دیگر این دل: اصغر جان جایزه ات بر سینمای ما مبارک باد.»
منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین