دلارهای عربستان در میدان و عکس العمل ایران
قالب 1+5 نشاندهنده شکلگیری دنیای تک-چندقطبی به جای دنیای دوقطبی در نظام بینالملل است و در این گذار است که ما شاهد ایجاد نوعی همگرایی بیشتر میان قدرتهای بزرگ و ابرقدرت بازمانده از متن قبلی تاریخ در نظم کنونی جهانی و نظام آینده بینالملل هستیم.

روزنامه فرهیختگان در یادداشتی به قلم مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل بینالملل نوشت:آنچه در بافت موقعیتی کنونی دیده میشود تلاش بیشائبه و پرهزینه ریاض با عقبه تحرکات صهیونیستی در منطقه به حفظ بخشی از تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران در زمانهای است که اساسا جبههبندیهای سیاسی در جهان در حال تغییر و تحول بسیار شگرفی به سر میبرد. آمریکا در حال باز تعریف شرکای استراتژیک خود است. این قدرت جهانی سیاست خارجه خود را از وضعیت ماقبل دورانگذار به وضعیت جدیدی تغییر داده است. بازیگران درجه دوم یعنی قدرتهای بزرگ جهانی در کنار این ابرقدرت، جایگاه خود را تا حدود زیادی مورد شناسایی قرار دادهاند و با وجودی که قدرتهای شرقی همچون مسکو و پکن هنوز در گزارههایی سر تقابل با آمریکا را مطرح میکنند اما در عمل نقش جهانی ایالات متحده برای حفظ امنیت بینالمللی را پذیرفتهاند.
قالب 1+5 نشاندهنده شکلگیری دنیای تک-چندقطبی به جای دنیای دوقطبی در نظام بینالملل است و در این گذار است که ما شاهد ایجاد نوعی همگرایی بیشتر میان قدرتهای بزرگ و ابرقدرت بازمانده از متن قبلی تاریخ در نظم کنونی جهانی و نظام آینده بینالملل هستیم.
نظم کنونی پر آشوب است؛ بحرانزا و بحرانزی است و در درون این بینظمی بس آشوبناک نظم پنهانی در حال شکل گرفتن است. استراتژیستهای پیشرو این نظم پنهان را درک کردهاند و میدانند که تحولات به سمت یک زایش بزرگ تاریخی پس از واقعه یازده سپتامبر در حال حرکت است. آمریکا دیگر اروپا و قدرتهای بزرگ اروپایی مانند فرانسه، آلمان و انگلیس را شرکای استراتژیک خود نمیداند. شرکای استراتژیک آینده ایالات متحده آمریکا عبارتند از کانادا، ژاپن، کره جنوبی، ایران و استرالیا.
این 1+5 پیرامونی است که محاط بر محیط 1+5 درونی خواهد بود که عبارتند از آمریکا و پنج قدرت بزرگ جهانی. نگرانی استراتژیستها و تئوریسینهای رژیم صهیونیستی چه در تلآویو و چه در نیویورک از آن است که در آینده ایران و ایالات متحده آمریکا در منطقه به شرکای استراتژیک تبدیل شوند و باگذر زمان از منطق کنونی در آینده اساسا جایی برای اسرائیل حتی از منظر سرزمینی در جغرافیای خاورمیانه نماند. این است که هنری آلفرد کیسینجر، تئوریسین یهودیالاصل آمریکایی که پیر دیر این معنا است به خوبی این معنا را درک کرده و حتی سخن از مرگ اسرائیل در آینده را به میان آورده است.
از جهتی پایتختهای بسیاری از کشورهای عربی که حدود سه دهه است پس از شکلگیری شورای همکاری خلیج فارس تمام همت دیپلماتیک و سپس سرمایه عملیاتی خود را علیه ایران بسیج کردهاند، هماکنون با یک تحرک سیاسی در ایران مبتنیبر خواست ملت در سال 1392 و انعکاس آن در هفت اسفند 1394 بسیار ناراضی و شتابآلوده تحرکات دیپلماتیک و عملیاتی خود را افزایش میدهند.
رجزخوانیهای عربستان در پشت مرزهای ایران از یک سو و تلاشهای دیپلماتیک این کشور از سوی دیگر، زمینهپرور و زمینهساز همین معناست.
آمریکاییها تلاش داشتند در تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران در قبل از برجام زمینههای ایجاد یک انزوای بینالمللی و منطقهای را فراهم کنند. اسلام هراسی در بعد بینالمللی و ایران هراسی در بعد منطقهای چنین رویکردی را تعریفپذیر میکرد.
اکنون اسلام هراسی با شکست روبهرو شده است؛ اوباما بهعنوان رئیسجمهور و رهبر ایالات متحده آمریکا رسما اعلام کرده است که ایران دشمن استراتژیک آمریکا نیست و خطر و تهدید بزرگ برای امنیت بینالملل، تروریسم و افراطگرایی است. ائتلاف ضداسلامی دیگر حضور ندارد و جای خود را به ائتلاف ضدتروریسم و انحراف از جهان اسلام داده است.
آمریکا برجام را پذیرفته است و تلاش دارد تمام چالشهای اقتصادی که برای ایران به وجود آورده است را آرام آرام کاهش دهد. اگر صدای واحدی از تهران به گوش رسد، آمریکاییها به دنبال ایجاد یک ژاپن در آسیای جنوب غربی هستند.
همانطور که ژاپن در آسیای جنوب شرقی بهعنوان یک کشور مستقل پیشرو پذیرفته شد، به اعتقاد من آمریکا یا حداقل بخش مهمی از استراتژیستهای آمریکایی به این باور رسیدهاند که باید نقشی همچون ژاپن از منظر استراتژیک در آسیای جنوب غربی ایجاد کرد. ادراک این معنا توسط آنها و نگرانی سران حاکم بر ریاض موجب شده اکنون با تمام دلارهای نفتی خود به میدان بیایند و ائتلافی برای تقابل با ایران تشکیل دهند. اینجاست که ایران باید زمینههای صبوری را فراهم کرده و در عین صلح و سلام، قاطعانه عمل کند.
ارسال نظر