صورت مسأله اقتصاد ایران در شروع سال 95
در دنیای واقعی و بویژه در دوره حاضر که نزدیک به 5/7میلیارد آدمی در جای جای زمین پراکندهاند و میخواهند نسبت به گذشته خود و نسبت به سایر آدمیان و جامعهها سهم بیشتری از رفاه داشته باشند، کار سخت شده است.

روزنامه ایران در یادداشتی به قلم محمدصادق جنانصفت کارشناس مسائل اقتصادی نوشت:ساختن دنیایی سرشار از خوشبختی و شادی که در آن جایی برای رنج و درد نباشد از آرزوهای جاوید انسان است و نوسازی آن هرگز پایانی ندارد. این دنیای خیالی که در آن از هر چیز شادیبخش بیش از اندازه وجود دارد البته در ذات آدمی نهفته است و راه فراری از آن نیست. اگر کره خاکی و هر پدیده مادی در این دنیای بزرگ آن اندازه دست و دلباز بود که در یک دوره خاص میشد آن دنیا را ساخت همه چیز به خیر و خوشی سپری میشد، اما دنیای ما سختتر از این رؤیابافیهاست.
در دنیای واقعی و بویژه در دوره حاضر که نزدیک به 5/7میلیارد آدمی در جای جای زمین پراکندهاند و میخواهند نسبت به گذشته خود و نسبت به سایر آدمیان و جامعهها سهم بیشتری از رفاه داشته باشند، کار سخت شده است. جامعههای اندکی هستند که به هر دلیل تاریخی، سیاسی و فرهنگی درآمدهای سرانه بالایی دارند و سطح رفاه مادی بالایی را نسبت به دیگر جامعهها تجربه میکنند. ایرانیان به لحاظ تاریخی حق خود میدانند که در جایگاه کشورهای با رفاه بالا و درد و رنج کمتر باشند اما باید اعتراف کرد که چنین جایگاهی نداریم. ایرانیان حتی در آسیا نیز از برخی کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی به لحاظ تولید سرانه عقب افتادهاند و در شرایط سختی به سر میبرند. چرا چنین شده است؟
صورت مسأله اقتصاد ایران اکنون در شروع سال 1395روشن و معلوم و مجهول آن برای اکثریت نخبگان آشکار شده است. در صورتی که نخواهیم وارد جزئیات شویم و شاخصهای کلان را در کانون توجه قرار دهیم خواهیم دید که شرایط خوبی نداریم. بزرگترین نیاز اقتصاد ایران در سطح کلان رشد متوسط سالانه 8 درصدی طی 5 سال آتی است که کلیت حاکمیت روی این عدد اتفاق رأی دارند. این میزان رشد متوسط سالانه در 5 سال آینده یعنی دستکم تلاش برای دو برابر کردن اندازه اقتصاد ایران. چرا این میزان رشد نیاز بنیادین ایران است؟ چون اگر این رشد به دست نیاید نمیتوان 5/6 میلیون نفر ایرانی جویای کار را که به سن کار رسیدهاند شاغل کرد و از تهدید بیکاری دور بود.
فرض کنید سالانه باید برای 600 هزار نفر شغل ایجاد کنیم، این میزان شغل نیاز به رشد 6 درصدی تولید ناخالص داخلی دارد که برای به دست آوردن این میزان رشد باید 700 هزار میلیارد تومان سرمایه تأمین کنیم که هنوز کافی نیست و باید 20 میلیارد دلار نیز از منابع خارجی تأمین شود. پس مسأله روشن است اما راه حل چیست؟ آیا میتوان از منابع داخلی رقم 700 هزار میلیارد تومان را تأمین کرد؟ تجربه 3 دهه سپری شده نشان میدهد که این میزان سرمایه در داخل موجود نیست یا شاید در مراکزی باشد که کسی از آن خبر ندارد. از طرف دیگر در همه سالهای اخیر ایران توانسته است در بهترین حالت فقط 3 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کند. حالا که اعداد و ارقام را داریم و معلوم و مجهول مسأله برایمان آشکار شده است باید دنبال راهحل باشیم. یک راهحل این است که حاکمیت و ایرانیان به این نتیجه برسند برای یک دوره نامشخص سطح انتظارات و توقعات همه پایین آید و عادت کنیم که کمتر غذا بخوریم، کمتر لباس بپوشیم، آب و برق و بنزین و گاز و اتومبیل کمتری مصرف کنیم، سطح رفاه کشور را با سطح امکانات موجود به سمت پایین بکشانیم. اگر جامعه این را بخواهد شاید بتوان چنین کرد. یک راه دیگر این است که از همه امکانات ملی و میهنی با کارآمدترین و بهرهورترین حالت استفاده کنیم. ایران منابع طبیعی قابل توجهی دارد، جوانان درس خوانده و آموزش دیده کافی دارد، محل جغرافیایی خوبی برای تجارت و ترانزیت است، پیشینه تاریخی خوبی دارد و رفت و آمد دهها هیأت سرمایهگذاری از کشورهای دیگر پس از برجام به ایران این مزیتها را اثبات میکند و باید از همه اینها استفاده شود. این کار شجاعت و نیروی سترگی میخواهد. برای رسیدن به راه حل دوم باید اجماع و تفاهم ملی پدیدار شود تا سطح منازعات سیاسی بالا رود و از تخریب و هدر دادن نیروها اجتناب شود.
این راهحل البته تنها از طریق برقراری ارتباط و گره خوردن با امکانات جهانی ثمر میدهد، صورت مسأله روشن است و راهحل نیز وجود دارد، آنچه میماند پذیرفتن این واقعیتهای سرسخت است.
ارسال نظر