سيدحسن خميني آيندهاي برآمده از گذشته درخشان
کساني که در دامن کرامت و آقايي آن امام همام پرورش يافته و لذت آن دوران عزت آفرين را چشيده اند، اميد دارند که اگر خودشان نه، دست کم فرزندانشان «سيد حسن» را تداعي و در قامت رعناي امام آزادگان ببينند.

اوايل سال 74 چند ماهي از درگذشت نابهنگام و باورنکردني فرزند گرانقدر امام، حاج سيد احمد آقا گذشته بود که تالار علامه اميني دانشگاه تهران ميزبان فرزند ايشان سيد حسن آقا بود. به رسم علاقه دوران دانشجويي به تالار علامه سري زدم. تالار مملو از جمعيت بود. از انتهاي سالن نگاهي به تريبون انداختم. سيد جوان و خوش سيمايي مشغول سخنراني بود. شمرده و دقيق و با تاني صحبت ميکرد و از عظمت امام و انقلاب اسلامي و ضرورت صيانت از آن ميگفت. ادبيات استواري داشت و سخنانش اميدبخش و دلنشين بود. بعدها به مناسبت فعاليتهايي که در جهاد دانشگاهي و ايسنا داشتم توفيق ديدار و حضور در محضر باصفاي ايشان و بسياري از بزرگان ديگر را يافتم و بهرههاي فراوان بردم و روز به روز باورم بر اين نکته که انقلاب ما در هيچ عرصه اي، انقلابي عقيم نيست و در ذات خود ذخائر معرفتي بزرگي را نهان ساخته و در روز نياز به عرصه خواهد آورد بيشتر و بيشتر شد. انقلاب ما از بعد معرفتي به ارزشهايي بنيادين و زوال ناپذير استوار است اما مانند همه انقلابهاي معرفتي نيازمند دقت در ترجمان است و تنها قلوب مومن و اذهان هوشمند و اهل اجتهاد و خلاقيت و آگاه به زمان ميتوانند در طي دوران با حفظ اصالت از ترجمان ايستا و متحجرانه و هم از افتادن به وادي وادادگي دور باشند. وگرنه انقلاب ما بزرگتر از اصل اسلام عزيز نيست که گرفتار ترجمان ناسازگار مدعيان دروغين شده و همچنان در رنج و تعب آن ميسوزد.
در اين ميانه شخصيتهايي که ميخواهند پاسداران انديشه و پيشقراولان اجتهاد و منشاء تاثير در جامعه باشند و چشم اميد مردم به آنان است، بايد خصوصياتي ويژه را در خود نهادينه کرده و به منصه ظهور رسانند. الگوي فکري، رفتاري، اجتماعي و اخلاقي و احساسي که از خود بروز ميدهند بايد کامل و از اصالت قابل تمايزي برخوردار باشد. جامعه ما انديشهها و شخصيتهاي غيراصيل و تقليدي را در طي دوران تجربه کرده که نتيجهاي جز فروريختن بنيانها و بر باد دادن اميدها و انتظارات به بار نياورده است و البته همواره بزرگاني نيز بودهاند که همت آنان متوجه دوام و بقا و صيانت از اصالتها بوده و البته چه بسيار خون دل خوردهاند و چه کمتر فرصت حضور و ايفاي نقش يافته اند. امام عظيم الشان انقلاب نيز به کرات از خون دلهايي که خود به جان عزيزش خريده بود و هم از نگراني خود نسبت به اين جماعت نامحرم و نااهل، سخن به ميان آورده بود.
نگاهي به آنچه در عرصه فکري و سياسي و اجتماعي و حيات اقتصادي کشور عزيز ما ميگذرد در کنار دستاوردها، نگرانيهاي عمدهاي را نيز دامن ميزند. چه بسا بالا گرفتن همين نگرانيها نسبت به جولان نااهلان و نامحرمان است که بسياري از گوشه نشينان و دوري گزينان عرصه سياست را به تکاپو واداشته تا به رغم همه ي آسيبها و طعنههاي احتمالي، صرفا جهت اداي تکليف و نگران از اصل نظام، براي ايفاي نقش تاريخي خود به صحنه آيند.
کساني که در دامن کرامت و آقايي آن امام همام پرورش يافته و لذت آن دوران عزت آفرين را چشيده اند، اميد دارند که اگر خودشان نه، دست کم فرزندانشان «سيد حسن» را تداعي و در قامت رعناي امام آزادگان ببينند.
تجربه ي تلخ صدر اسلام در مواجهه با اهل بيت پيامبر(ص) و تجربه انقلابهاي معاصر در فرزندخوارگي، اين رويه نامبارک تکراري و تجربه ناگفتني سالهاي اخير، مرا واميداشت که جداً موافق حضور سيد حسن خميني در انتخابات پيش رو نباشم. شخصا او را سرمايهاي براي آينده ميپنداشتم که بايد ذخيره بماند و عافيت طلبانه که نه، هوشمندانه، در معرض زخم تيغ آن دسته مخالفان بي ترحم و بي تقوا قرار نگيرد. اما او بر اساس مباني خود و لابد مشورت با بزرگان، تصميم ديگري گرفته است و مردان بزرگ در همين آزمونها و تصميمهاي بزرگ شناخته ميشوند و آنان که خطر ميکنند و پا به ميدان ميگذارند امکان خواهند يافت تا راههاي نرفته را بگشايند.
اصالت و تمايز سيدحسن
وقتي سخن از افراد به ميان ميآيد براي کسي که محضر «سيدحسن» را هم درک نکرده، آنچه طي ساليان حيات سياسي و اجتماعي سيد حسن خميني بروز و ظهور يافته، جوهر وجودي اوست که از نظر فکري، رفتاري، اجتماعي و اخلاقي و احساسي داراي وزني بايسته است و علاقمندان ايشان را با اصالتي حقيقي و برگرفته از نسل خميني مواجه ميسازد، و نه شخصيتي جعلي و تبليغاتي و قدرت ساخته. عموم کساني که با اين نواده ي امام ملاقات کردهاند احساس بسيار مثبت و روشني داشته و در اين برداشت درباره وي با نگارنده مشترکند. دليل اين امر نيز در ويژگيهاي شخصيتي و سلوک سياسي او نهفته است.
نکته کليدي در چنين سلوکي آن است که سيدحسن خود را بي نياز از شنيدن نميبيند. او نيک به مطلق گرايي ساحت قدرت واقف است و ميداند که در مدت کوتاهي، بسياري از صاحبان قدرت تنها صداي مديحه سرايان و مجيز گويان را ميشنوند. براي مقابله با اين آسيب بايد درها را گشوده نگه داشت تا صداهاي متفاوت را شنيد، حلقههاي کوچک دوستي و محافل بسته سياسي را شکست تا دردهاي بزرگتر را لمس کرد. به همين دليل مشخص است که «سيد حسن» تلاش کرده با همه جريانات اصيل و شخصيتهاي موجه عرصههاي مختلف علمي، فرهنگي و سياسي نشست و برخاست داشته باشد و خود را اسير قضاوتهاي حذفي نکند. او به خوبي ميداند که براي تمامي کساني که ميخواهند در عرصههاي اجتماعي و سياسي گامهاي موثر بردارند، خوب شنيدن نيازي کتمان ناپذير است و تنها راه جبرانِ کاستيِ عدم ارتباط حقيقي با مردم است. علاوه بر آن اين ارتباطات گسترده نيز باعث شده است که او به تجربه درک کند که با نسلي مواجه است که بايد سخنانشان و ادبياتشان را به خوبي شناخت و به جاي مريد پروري در جستجوي کساني باشد که با شناخت و انتخاب همراهي و همدلي را بر ميگزينند. نکته ديگر آن است که خضوع اخلاقي، بلند نظري، و بينش سياسي به همراه تجربه بينظير حضور در محيط و فضاي زندگاني امام خميني و به ويژه تداوم اين خصوصيات او را متمايزتر ميسازد.
آنچه سيد حسن را بيشتر متمايز ميکند تنها آشنايي با حوزه سياست و حضور مستمر در اين حوزه و تعامل مستمر با مردم و نخبگان نيست، بلکه در کنار آن تسلط به علوم حوزوي و استعداد درخور تحسين در اين زمينه باعث شده است تا سيد حسن خميني در نظامي که دو استوانه اساسي آن «جمهوريت» و «اسلاميت» است، دانش و تجربه لازم را در هر دو زمينه به دست بياورد. به ياد ميآورم که حضرت آيت الله سيد علي محقق داماد که از استوانههاي حوزه علوم ديني و سرمايههاي کم نظير حوزه علميه قم هستند براي آينده علمي سيد حسن ابراز اميد بسيار ميکردند و بيان ميداشتند که سيد حسن از جمله بهترين و مستعدترين شاگردان دوره درس خارج ايشان بوده اند. مشابه چنين سخناني را ديگر علما و شخصيتهاي تراز بالاي حوزه نيز به استمرار گفته اند. علاوه بر آن سيدحسن سالهاست خود مشغول تدريس دوره خارج است و کلاسهاي او يکي از کلاسهاي پررونق حوزه است. ترکيب حوزه و جامعه، تسلط به حوزه دين و سياست و نگرش خاص وي به سياست، و شناخت از آسيبهاي قدرت باعث ميشود تا با شکل گيري شخصيتي متمايز بتواند پيام آور آيندهاي روشن باشد. به نظر ميرسد ما در آينده، در عرصههاي مهم تصميم سازي و تصميم گيري، نيازمند اشخاصي هستيم که در حقيقت شخصيتهايي چندوجهي باشند و در هيچ وجهي ايستا نمانند و با رويکردي پيشرو، تلفيقي از خصوصيات مبتني بر اجتهاد زمان و مکان را در خود مستقر سازند و سيد حسن خميني نشان داده است که توانمندي آن را دارد که شخصيتي چند بعدي از خود بروز داده و جهات مختلف را در خود مستقر سازد.
و البته در شرايط فعلي جامعه ما که متاسفانه از يک سو به شدت گرفتار غلو و بت سازي و از سوي ديگر گرفتار تخطئه و وهن و تخريب است، يادآور ميشود که همگان در معرض خطر هستند و سيدحسن خميني نيز عليرغم اين توانمنديها، به دليل خطير بودن انتساب به امام خميني، بيشتر. از اين رو، او واقف است که بايد تجربه بزرگاني چون امام موسي صدر را پيش رو داشته و بر خاندان پاک خويش بيفزايند، و راه نپيموده و افقهاي متعالي انقلاب اسلامي را گسترش دهند. و تحقق اين اميد، در همه حال چه سيد حسن باشد و چه عزيز ديگر، نيازمند استمرار در سماحت و شرح صدر، و انتقاد پذيري و نگاه انتقادي به عملکرد خويش است.
در هر حال، اهميت حضور سيدحسن خميني علاوه بر همه اينها در اين نکته ظريف نهفته است که بسياري از بزرگان انقلاب و ياران و همراهان امام، يا مظلومانه به حاشيه رفتهاند و يا از نظر سني در شرايطي هستند که به تدريج قدرت و توان تاثير گذاري خود را از دست خواهند داد. اين بدين معناست که در دهه آتي با يک تغيير و تحول گسترده در لايههاي شخصيتها و خبرگان تاثيرگذار روبرو خواهيم بود که گريز ناپذير است. اگر جامعه و نظام بخواهد از فرايند چنين تغيير و تحولاتي به سلامت گذر کند، نيازمند حلقههاي وصلي است که هم دورههاي تاريخي انقلاب را شناخته يا تجربه کرده باشند و هم فهمي عميق از اهداف انقلاب اسلامي که همان آزادي، عدالت و معنويت است داشته باشند. شخصيتهايي که بتوانند درک نمايند تداوم راه امام خميني تنها با جامع نگري، اجتهاد اصيل و درکنار هم آوردن اين سه عنصر اساسي ممکن است.
هستند بسياري که امروز خود را انقلابي ميدانند اما ناتواني آنها در معرفي ابعاد مختلف انقلاب بر کسي پوشيده نيست. آنان که امروز به درستي از سه شعار بنيادي استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد، درک درستي ندارند و به دنبال نظامهاي شبه کليسايي و يا در آن سو نئوليبرال مطلق هستند. اما سيد حسن که در محيط زندگاني رهبر کبير پرورش يافته و به تفسيرهاي دست اول دسترسي داشته و اينک خود در بطن و محيط انقلاب اسلامي است به سهم خود ميتواند ياري رساند تا سه عنصر اساسي انقلاب اسلامي در کنار هم به خوبي بنشيند، و مانعي باشد براي انحراف از آن اصول، و هم آنکه در تحولات سياسي آينده که احتمالا توسط شخصيتهاي جوان انقلاب رقم خواهند خورد قطبي تاثير گذار باشد.
اين روزها ادبيات غريبي از برخي شنيده ميشود که بسيار نزديک به مدعيات جريانهاي قدرت طلب صدر اسلام است. آنان براي آنکه خود را از فشار عقيدتي، اجتماعي و وجداني ناديده انگاشتن خاندان پيامبر(ص) رها سازند، به احاديثي در منزلت صحابه روي آورده و تلاش ميکردند با برجسته سازي نقش صحابه، کتمان خاندان پيامبر را براي خود و مخاطبانشان کمرنگ و موجه جلوه دهند و ديديم که چه بر سر اسلام و مسلمين آوردند. شخصيتهاي بي بديلي همچون سيد حسن نصرالله، نمر النمر، علي سلمان و زاکزاکي که بايد دست و بازويشان را بوسيد همه پيروان خط محمد و آل محمد(ص) و فرزندان معنوي امام خميني اند، ليکن برجسته کردن شأن آنان ـ که اينجانب هرگز منکر آن نيستم ـ با هدف تخفيف منزلت خاندان امام بي راهه رفتن است. خاندان امام بسان اهل بيت انقلابند و منا اهل البيت بودن سيد حسن نصر الله و شيخ نمر النمر و زاکزاکي آنان را پشتيبان ودر کنار خاندان امام قرار ميدهد نه جانشين آنان. البته چنانکه گفته شد آنچه سيد حسن خميني را متمايز ميکند صرفا به دليل شرافت وابستگي نسبي به امام نيست بلکه علاوه بر آن فضائل فردي، علمي، سياسي و اجتماعي او است.
انقلاب فرزندان خود را ميخورد؟
حضور سيد حسن در کنار برادران فاضل و گرانقدرش آقايان محترم سيد علي و سيد ياسر، علاقمندان به خاندان امام را شور و شعف و روحي دوباره بخشيد. آنان احساس ميکنند دوباره ميتوانند نام خميني را فرياد کنند و اميدهاي فروخفته را با حضور در پشت سر اين فرزند امام بازيابند. انتخابات با حضور سيد حسن، پرچم، رنگ، نشان و عطر خميني کبير را گرفته است. اما اين ذخيره ارزشمند که براي روزي ديگر بود، به تشخيص خود و بزرگان، و به دليل نگراني در باره انقلاب، حالا به صحنه آمده است. همه دلسوزان حامي و منتقد بايد بدانند که سيد حسن براي انقلاب ما تنها يک کانديداي خبرگان نيست و حوزه و جامعه و سياست در آينده به امثال ايشان نياز وافر دارد و لذا همه بايد از فروکاستن وي به منازعات رايج سياسي و گرايش حزبي پرهيز کنند. نوع تبليغات و حمايت و همراهي ايشان مراقبت ويژه ميطلبد تا خداي ناکرده لطمهاي وارد نشود. از اين رو اعلام اينکه مستقل به صحنه آمدهاند تدبير مناسب و دقيقي بوده است. در اين حال برخي که علاقهاي به خاندان امام ندارند از حضور او غافلگير شدهاند و با ادبياتي تاسف برانگيز، زبان ناسزا و تير زهرآگين خود را نشانه رفتهاند که بايد به هوش بود
اگر انقلاب فرانسه و تصفيه حسابهاي پس از آن انقلاب هم نبود و جمله مشهور «انقلاب فرزندان خود را ميخورد» بر زبان نيامده بود، باز تجربه پس از پيامبر اکرم (ص) تا محراب خونبار علي(ع) و جام زهر حسن(ع) و عاشوراي حسين(ع) و آنچه بر ائمه گرانقدر ما پياپي گذشت، کافي بود که بدانيم غفلت چه بر سر انقلابها و صاحبان و پيروان حقيقي آن خواهد آورد. امام خميني مردم ما را از مردمان صدر اسلام بهتر و باوفاتر معرفي کردند، اما عناصر و اصحاب نزديک به مراکز حکومت و قدرت را از بيوفايي و خيانت مستثنا نکردند بلکه پيوسته هشدار دادند که الله الله از اطرافياني که با چهره صد در صد اسلامي و انقلابي ممکن است فاجعه ببار آورند و بر چهره اسلام و انقلاب سيلي بزنند. نگاهي به دامنه سياستهاي حذفي دهههاي اخير که کشور و ملت را از بزرگان بسياري محروم ساخت و تلاش نامقدسي که براي ملکوک و متهم ساختن يک طيف اصيل سياسي و فکري در کشور به انجام رسيد از يک سو، و گستردگي قدرتطلبي و فساد از سوي ديگر، به همراه رونق فرصتطلبي و تملق و افراط، همه ما را به بيداري و دقت فرا ميخواند تا مراقب باشيم تا عدهاي با ادعا و چهره اسلامي و سوپرانقلابي، انقلاب ما را از نيروهاي اصيل و دلسوز خود محروم نسازند و کار را به جايي نرسانند که خداي ناکرده، در سکوت همراه با رضايت برخي دستگاههاي مسئول مزور رياکار، با ادبيات زشت و بيمعرفت رسانههاي مصون از حسابرسي شان بر چهره بزرگان انقلاب و يا خاندان و اصحاب امام چنگال کشيده و سيلي بزنند و ما نظاره گر و ساکت باشيم. کما اينکه در سالهاي گذشته چندين بار براي اين نيت شوم خود خيز برداشتند و متاسفانه در مواردي نيز موفق شدند.
سخن من درباره منتقدان دلسوز و حتي نه چندان دلسوز نيست که انتقاد موهبت الهي و ضرورت است. سخن از برخي کساني است که خود يا تفکرشان در نزد امام قرب و منزلتي نداشته و مورد تخطئه امام بودهاند و انتقام آن روز را امروز از مقربان ايشان ميگيرند و مهمتر کساني که بسان جريانات تکفيري همه را جز خود بي دين و خائن و منافق خطاب ميکنند و معلوم نيست اين مشروعيت را از کجا آوردهاند که ترازوي دين و ايمان و تعلق خاطر ديگران به اسلام و انقلاب باشند و چه استبعادي دارد که خودشان همان کساني باشند که امام نسبت به چهره صد در صد اسلامي و انقلابيشان هشدار داد و گويا تا تمام دلسوزان نسل اول و دوم انقلاب و نظام را قيمه قيمه نکنند دست بردار نخواهند بود. براستي مگر در قدرت بودن ملاک مشروعيت براي ايراد چنين اتهامات ناروا و سنگيني است؟
اهميت خبرگان از منظر امام خميني
چنانچه پيشتر تاکيد شد، قطعا اگر شرايط زماني و اهميت خبرگان و نقش بنيادي اين مجلس در دوام و بقاي نظام جمهوري اسلامي مد نظر قرار نميگرفت بسيار بعيد بود که بزرگان دلسوز امت چنين به صحنه بيايند. حضور سيد حسن در انتخابات خبرگان رهبري نيز ناشي از همين اهميت است. در اهميت خبرگان همين بس که امام خميني يکي از جديترين و شديدترين هشدارهايشان را براي آينده در ارتباط با همين مجلس و انتخاب نهايي آن يعني رهبران آينده بيان ميدارند. ايشان ميفرمايند:
«مجلس خبرگان تقويت رهبري است..... بايد همه وارد بشوند. اين يک تکليف است. حفظ اسلام يک تکليف شرعي است براي همه ما. حفظ مملکت توحيدي يک تکليفي است براي همه قشرهاي ملت... مجلس خبرگان تکليف است براي همه....آن که لايق است برود و اسمنويسي کند و ملت به آنها رأي بدهند. در هر صورت، چنانچه ما همهمان در صحنه نباشيم و همه به فکر اين نباشيم که اين کشور را از شرّ مفسدان نجات بدهيم، اگر به فکر نباشيم ـ خداي نخواسته ـ اگر در وضع حاضر هم خيلي تأثير نکند، در وضع آينده ملت باز تأثير ميکند و ـ خداي نخواسته ـ دوباره ملت ما را گرفتار آنطور اشخاص ميکند که بر صغير و کبير ما رحم نکنند.»
در توصيهاي ديگر بيان داشتهاند:
.... لازم دانستم که نکته مهمي را به عرض ملت شريف برسانم، و آن اهميت ويژهاي است که اين مجلس دارا ميباشد. واضح است که حکومت به جميع شئون آن و ارگانهايي که دارد، تا از قِبَل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالي شرعيت پيدا نکند، اکثر کارهاي مربوط به قوه مقننه و قضاييه و اجراييه بدون مجوز شرعي خواهد بود، و دست ارگانها که بايد به واسطه شرعيت آن باز باشد بسته ميشود، و اگر بدون شرعيت الهي کارها را انجام دهند، دولت به جميع شئونه، طاغوتي و محرّم خواهد بود. و لهذا تعيين خبرگان و فقيه شناسان از تکاليف بزرگ الهي است و هيچ کس را عذري در مقابل اسلام و پيشگاه خداوند قهار نخواهد بود، و من تکليف خود را در اين موضوع ادا نمودم....و لازم است مطلبي را که گاهي شنيده ميشود که براي تبليغات انتخاباتي بعضي از کانديداها ـ خداي نخواسته ـ بعضي ديگر را تضعيف يا توهين ميکنند، در رابطه با آن تذکر دهم که، امروز اين نحو مخالفتها خصوصاً از چنين کانديداهايي، براي اسلام و جمهوري اسلامي فاجعهآميز است. اگر فرضاً کسي در ديگري مناقشه دارد، ابراز آن و اظهار در بين مردم هيچ مجوزي ندارد، و حيثيت و آبروي مؤمن در اسلام از بالاترين و والاترين مقام برخوردار است، و هتک مؤمن، چه رسد به مؤمن عالِم، از بزرگترين گناهان است و موجب سلب عدالت است. اميد است انشاءاللّه چنين مطلبي نباشد، و اگر غفلتاً اتفاق افتاده است تکرار نشود....».
و در جايي ديگر با تاکيد بر اينکه بزرگترين نقش را خبرگان در انتخاب رهبري دارد در رابطه با انتخاب مجلس خبرگان يعني رهبري ميفرمايند:
«بالاترين انحراف، که منجر به انحراف تمام ارگانها ميشود، انحراف رهبري است، که امروز شما نقش اول آن را داريد.....لازم است به رهبر محترم آتيه، يا شوراي رهبري، تذکري برادرانه و مخلصانه بدهم: رهبر و رهبري در اديان آسماني و اسلامِ بزرگ چيزي نيست که خودبخود ارزش داشته باشد، و انسان را خداي نخواسته به غرور و بزرگانديشيِ خود وادارد. آن همان است که مولاي ما، علي بن ابيطالب، درباره آن گوشزد فرموده است. اساساً انبياء خدا ـ صلواة اللّه و سلامه عليهم ـ مبعوث شدند براي خدمت به بندگان خدا، خدمتهاي معنوي و ارشادي و اخراج بشر از ظلمات به نور، و خدمت به مظلومان و ستمديدگان و اقامه عدل، عدل فردي و اجتماعي. شما که خود را پيروان اصحاب وحي و اولياء عظيم الشأن ميدانيد و بحمداللّه هستيد، خود را جز خدمتگزار به ملتهاي ستمديده ندانيد. و بايد بدانيد که تبهکاران و جنايت پيشگان بيش از هرکس چشم طمع به شما دوخته اند، و با اشخاص منحرفِ نفوذي در بيوت شما، با چهرههاي صد درصد اسلامي و انقلابي، ممکن است خداي نخواسته فاجعه به بار آورند، و با يک عمل انحرافي نظام را به انحراف کشانند، و با دست شما به اسلام و جمهوري اسلامي سيلي زنند. اللّه، اللّه، در انتخاب اصحاب خود. اللّه، اللّه، در تعجيل تصميم گيري، خصوصاً در امور مهمه. و بايد بدانيد و ميدانيد که انسان از اشتباه و خطا مأمون نيست. به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد، و اقرار به خطا کنيد؛ که آن کمال انساني است، و توجيه و پافشاري در امر خطا نقص، و از شيطان است. در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنيد، و جانب احتياط را مراعات نماييد.»
بزرگمردا که امام بود و به بصيرت الهي و تيزبيني سياسي، مهمترين مخاطرات آينده جمهوري اسلامي را پيش بيني ميکرد.
ارسال نظر