اربعین و خنثی شدن پروژه دروغ سازان
سر مبارک امام حسین (ع) را شسته و موهای سروصورت ایشان را شانه زده و در تشت طلا قرار دادند. ولی سخنان اهلبیت (ع) و برپایی مجلس عزا در شام، جو را به سود اهلبیت تغییر داد. اهلبیت به مدت هفت روز به عزاداری مشغول میشدند و در این مجلس تعداد زیادی از زنانشان آنها را همراهی میکردند.

بعد از جنایتهای لشکر بنیامیه در روز عاشورا، استفاده از خشونت عریان برای ترساندن مخالفان و نشاندادن اقتدار به طرفداران حکومت بنیامیه، با نمایش سرهای شهدای کربلا و اسیران آغاز شد. آنها برای رسیدن به هدف خود، زنان و کودکان خسته از سفر را با بدنهای آغشته به خون که ناشی از غل و زنجیر بود، بدون محمل که سوارشدن بر آنها نیازمند مهارت ویژهای است، وارد کوفه کردند. پروژه ترساندن محبان اهلبیت (ع) در کوفه با خطبههای آتشین اهلبیت (ع)، درغگوخواندن ابنزیاد و پدرش توسط «عبداللهبنعفیف ازدی» و بیزاریجستن شیعیان بازداشتشده از حکومت وقت، با شکست مواجه شد. ابنزیاد با نگهداری اسیران در زندان تلاش کرد از شکست پروژه خود که ایجاد ترس بود، جلوگیری کند. البته استفاده از شهادت امامحسین (ع) برای نشاندادن اقتدار و برتری بنیامیه، مختص مردم کوفه و شام نبود. آنها حتی در مدینه که محل زندگی بنیهاشم بود از این فرصت استفاده کردند. ابنزیاد بعد از دستور یزید با همان وضع فجیع، شاهدان واقعه عاشورا را به شام فرستاد. دستگاه تبلیغاتی بنیامیه برای نشاندادن اقتدار خود، برنامه مفصلی پیشبینی کرده بود بهطوریکه حتی پس از رسیدن اهلبیت به شام، آنها سه روز دیگر هم پشت دروازههای شام منتظر ماندند تا تزئین شهر کامل شود. بهطور طبیعی نگاه مردم شام به اهلبیت با مردم کوفه متفاوت بود. در کوفه خانوادههای زیادی، فرد یا افرادی را در جنگ با بنیامیه از دست داده بودند، ولی هنوز محبت علی(ع) را در دل داشتند. این افراد از شرمساری، زنان خود را به استقبال اهل حرم پیامبر فرستادند تا با دادن مقداری آب و غذا، رنج آنان را کمتر کنند، اما در شام برای بازماندگان افراد زیادی كه در جنگ صفین کشته شده بودند بهترین فرصت برای گرفتن انتقام بود. البته مردم شام هم از این فرصت نهایت استفاده را بردند و در اذیتکردن اهلبیت کوتاهی نکردند. امام سجاد(ع) نیز در پاسخ به این سؤال که در این سفر کجا به شما سختتر گذشت؟
با تکرار نام شام برای سه بار، انتقامگیری مردم این شهر را تأیید کردند. نگاه مردم شام به اهلبیت را میتوان از روایت روبهروشدن پیرمرد شامی با امام سجاد(ع) درک کرد: «پیرمردی شامی جلو آمد و گفت: خدا را سپاس میگویم که شما را کشت و نابود کرد و یزید را بر شما مسلط ساخت و شهرها را از مردان شما رهایی بخشید» (قصه کربلا، نظریمنفرد ص٤٨٢). در روایت دیگر «سهلبنسعد انصاری» از اصحاب رسول خدا میگوید: «پیرزن قدخمیدهای را دیدم که وقتی سر مبارک امامحسین(ع) به او نزدیک شد، سنگی گرفته و به طرف سر مقدس پرتاب کرد. دستگاه تبلیغاتی بنیامیه برای کاملکردن برنامه خود علاوه بر آراستن درودیوار قصر و حاضركردن گروههای آوازخوان، دستهای دوازده مرد و پسر باقیمانده را به گردن بسته بودند و ...
...سر مبارک امام حسین (ع) را شسته و موهای سروصورت ایشان را شانه زده و در تشت طلا قرار دادند. ولی سخنان اهلبیت (ع) و برپایی مجلس عزا در شام، جو را به سود اهلبیت تغییر داد. اهلبیت به مدت هفت روز به عزاداری مشغول میشدند و در این مجلس تعداد زیادی از زنانشان آنها را همراهی میکردند. نگاه مردم شام در این مدت کوتاه چنان تغییر کرده بود که مشاوران یزید ماندن اهلبیت را به نفع حکومت ندیدند. یزید بیشتر از هفت روز نتوانست اهلبیت را در شام نگه دارد و مجبور شد شخصا به خداحافظی کاروان اهلبیت بیایید و بگوید خدا پسر مرجانه را لعنت کند! اگر من با پدرت حسین ملاقات کرده بودم هر خواستهای که داشت میپذیرفتم و کشتهشدن او را به هر نحوی که بود گرچه برخی از فرزندانم کشته میشدند از او دور میکردم! ولی همانگونه که دیدی شهادت او قضای الهی بود! و چون به وطن خود رفتی و در آنجا استقرار یافتی پیوسته با من مکاتبه کن و حاجتها و خواستههای خود را برای من بنویس!» (همان ص٥٢٣). بیتردید اربعین امام حسین (ع) با پیروزی اندیشه آن امام همراه شد و فقط بعد از گذشتن ٤٠ روز حتی مردم شام نیز فهمیدند امامحسین (ع) -نورچشم پیامبر- فقط برای اصلاح دین جدش قیام کرده است.
ارسال نظر