نیکو ترخانی:عشق به هنر را پایانی نیست...
نقاش،بازیگر و هنرمند در گفتگو با روزنامه ستاره صبح گفت:بدون عشق نمیتوان زیست

سوای نقدها و مباحثی که در مخالفت با برخی پرفورمنسها ابراز میشود و سوای شیوههایی که مخاطبان عمومی هنر، نسبت به آن واکنش نشان داده و گهگاه آن را پس میزنند، بایستی معترف شد که توسط ایده و اجرایی خلاقانه که در روح و کالبد یک اثر هنری دمیده شود، هر مخاطب بیطرفی را مجذوب خود خواهد کرد. نیکو ترخانی که تجربه اجرای پرفورمنسهای متعددی را دارد و کارهایش بارها در نمایشگاهها و فستیوالهای معتبر بینالمللی به روی صحنه رفته است، یکی از همین هنرمندان نوجوست که با آگاهی از مدیومی که برگزیده و با آشنایی با سایر هنرها که لازمه پرفورمنس است، توانسته ایدههای نویی را اجرا کند. «ستاره صبح» با این هنرمند که این روزها پرفورمنس «سوزنها» را اجرا کرده است، گفتوگویی ترتیب داده که در ادامه از نظرتان میگذرد؛
***
برای شروع، از سوابق کاریتان برای خوانندگان بگویید؟
من دانشآموخته رشته پزشکی و شیفته هنر هستم. هنرمندم، نه به معنای رایجی که معمولا افراد به عنوان تعریف و تمجید به کار میگیرند، بلکه به معنای کسی که حرفهاش هنر است. هنر نقاشی را با آیدین آغداشلو فرا گرفتم و از نوزده سالگی شاگرد آیدین بودم. هنر را با نقاشی شروع کردم، اما این عشق و فعالیت در این نقطه متوقف نشد. آموختم که چگونه از مدیومهای دیگر نیز برای بیان حرفم بهره ببرم. این بود که به ویدیو آرت و پرفورمنس آرت روی آوردم. چرا که فکر میکردم برای بیان بسیاری از مسائل امروز به مدیومی امروزیتر نیازمندیم که توان بیان صریحتر را داراست. پرفورمنس و ویدئو برای من چنین مدیومهایی هستند.
در ابتدا از شیوه گذران این روزهایتان بگویید تا بحث را به پیش ببریم؟
این روزها بیشتر مشغول نوشتن فیلمنامهای هستم که برایم بیش از تمامی کارهایم در اولویت قرار دارد. بیشتر مینویسم و مطالعه میکنم. البته در کنارش مجموعه پرفورمنس «سوزنها» را نیز ادامه میدهم که خوشبختانه خیلی وقتگیر نیست و با توجه به مفهومی که در این مجموعه دنبال میکنم، دستکم هر ماه دو الی سه عکس کار میکنم و البته اواخر آذر ماه به همت امیر راد عزیز که هرساله فستیوال سی هنرمند- سی روز را به بهترین نحو برگزار میکند، در موزه هنرهای معاصر تهران اجرا خواهم داشت که تاریخ و زمان دقیقاش را بعدا اعلام خواهم کرد. البته در کنار هر فعالیتی که میکنم یار دیرینم «نقاشی» در کنارم است و هر وقت خسته میشوم و میخواهم از تمام جهان فرار کنم و همه چیز را به فراموشی بسپارم دست به قلم میشوم.
چطور شد که با علی اتحاد شروع به همکاری مشترک کردید؟
علی اتحاد را در نمایشگاهی در سال هشتاد و هفت شناختم. از آن سال به دلیل شباهتهای ذهنیمان (که در وهله اول به دلیل تفاوت فرمال آثارمان شاید به چشم نیاید) و افق دید مشترکمان به بهترین دوست و همکارهای یکدیگر بدل شدیم. این همکاری تا به امروز به زعم من به بهترین شکل ادامه پیدا کرده و امیدوارم پس از این نیز ادامه داشته باشد. برای ما همکاری و هنر بیش و پیش از زندگی مشترک اهمیت دارد، چرا که بندی که ما را به هم پیوند میدهد هنر است و عشق به هنر را پایانی نیست.
به باور من در هر شغلی و در هر راهی، داشتن یار و همکار خوب نعمتی است که باید قدردانش بود، چرا که همکارِ همفکر و همراه میتواند خطاهایت را گوشزد کند و در طی راه دستت را بگیرد و یاریات کند. هنر نیز از این قاعده مستثنی نیست و من خوشحالم که تا به امروز از اقبال داشتن چنین همراهی برخوردار بودهام.
چه اندازه برای انجام فعالیتهایتان، تحقیق میکنید؟
بسته به نوع کار تفاوت دارد. گاهی ایدهای که به ذهنم میرسد تا سالها در ذهنم باقی میماند و با آن درگیر میشوم و تا مرحله اجرایی شدن راه طولانیای میپیماید. اما گاهی جریان سیال ذهن را به تحقیق رجحان میدهم و اجازه میدهم تا اثر مرا راهنمایی کند و مسیری را که شاید پیشاپیش خود نیز از آن آگاه نیستم، بپیماید. اما در کل از کودکی مطالعه را دوست داشتم و به عادت همیشگیام بدل شده است. زمانهایی هست که بدلیل مشغله کاری و یا خستگی فرصت مطالعه ندارم، معمولا آن زمانها احساس میکنم چیزی در زندگیام کم است. این عادت را مرهون پدرم هستم که از همان اوان کودکی بذر عشق به کتاب و مطالعه را در وجودم کاشت.
البته در جهان امروز امکانهای مطالعاتی خیلی بیشتر شده است و به واسطه وجود اینترنت و منابع مورد اطمینان (مانند وبسایتهای دانشگاهی و تحقیقاتی) که هر روزه مقالات جدیدی آپلود میکنند؛ مطالعه و تحقیق بسیار آسانتر شده و هر جا و در هر شرایطی میتوان به کسب دانش پرداخت.
ارتباط شما با نقاشیهایتان چگونه است؟
رابطهای عاشقانه... من هماره بخشی از وجود خودم را در آثارم میجویم و حتی بواسطه آنها به نکاتی درباره خودم پی میبرم.
بسیاری شما را عاشق محیط زیست و حیوانات میدانند، درست است؟
بله، صد در صد...
چگونه این سبک زندگی را انتخاب کردید؟
فکر میکنم این سبک زندگی منحصر به خودم است. بدین معنا که فکر نمیکنم سبک خاصی از پیش موجود بوده و من آن را انتخاب کرده باشم. من تنها، خودم را زیستم.
نقش عشق در زندگیتان تا کجا و چه حد موثر بوده است؟
فکر نمیکنم کسی بتواند ادعای دانستن آینده را داشته باشد و من هم از این قاعده مستثنی نیستم، اگر امروز و در این لحظه به این سوال پاسخ دهم، میگویم تا همیشه، چرا که بدون عشق نمیتوان زیست؛ اما منِ فردا قطعا با منِ امروز تفاوت دارد.
تعریف شخصیتان از هنر چیست؟
فکر نمیکنم هرگز و در هیچ مقطعی از زمان بتوان تعریف جامع و کاملی از هنر ارائه داد چرا که هنر هماره مرزها را در مینوردد و به همین واسطه تعاریف هنر و حتی تعاریف دانشنامهای آن شاید بیش از سایر رشتهها دستخوش تغییر و تحول شده است. برای من هنر، زیباییشناسی متفاوتی است که هر هنرمندی بواسطه نگاه منحصر به فرد خود به جهان عرضه میدارد و بدین وسیله، مسائل متفاوتی را به چالش میکشد.
درباره چند کلمه احساستان را بیان کنید؟
آتنا حبیبی
دوست عزیز و یار حقیقی... کسی که تا همیشه برایم بهترین محرم راز است
محمد جواد ظریف
توانمندترین سیاستمدار ایران
زندگی
فرصتی تنها برای یک بار
خنده
تنها کسی که خندیده است میتواند خنده را درک کند... چیزی است مانند سرما و گرما و عشق... برخی اتفاقات را تا تجربه نکنی نمیتوانی تعریف کنی.
ارسال نظر