تئوري «خودمان بايد بشنويم» دلواپسان!
مسئله مهم زماني اتفاق افتاد كه متحصنين حاضر نشدند به پيامي كه از بيت رهبري در مورد برچيده شدن تحصن صادر شده بود، تمكين كنند.

روزنامه قانون در یادداشتی به قلم داود حشمتی نوشت:از روزهاي آغاز مذاكرات هستهاي و بعد از حصول توافق ژنو و در نهايت وين، دلواپسان تلاش كردند تا به هر بهانهاي توافق را به مجلس بكشانند تا بتوانند جلوي انجام توافق را بگيرند، اما خواست خداوند هميشه «مقدر» است. بررسي برجام در مجلس نه تنها نقطه قوت برايشان رقم نزد بلكه به نقطه ضعف بزرگ بدل شد، تا آن روي سكه ايشان هم بر سربازار عيان شود. حالا تئوري آنها شنيدن همه چيز از زبان رهبري است.بررسي برجام در مجلس نقطه عطف بزرگي بود. خصوصا لازم است به موضوع تحصن چند روزه در مقابل مجلس و نحوه برچيده شدن «خيمه دلواپسان» توجه كنيم. از همانجا ايستادگي آنها در مقابل نظرات «بيت رهبري» بيش از پيش عيان شد. اين حقير بارها در مقالات متعدد و بعضا در همين روزنامه نوشتم كه آنها بيش از آنكه پشت سر رهبري حركت كنند، پشت رهبري مخفي شده و با ايجاد اختلاف ميان نيروهاي مخلص كشور، تلاش ميكنند راهي براي ماندن در قدرت بيايند.
مسئله مهم زماني اتفاق افتاد كه متحصنين حاضر نشدند به پيامي كه از بيت رهبري در مورد برچيده شدن تحصن صادر شده بود، تمكين كنند. آنها كه آن روز در مقابل مجلس بودند به خاطر دارند كه عمارلو(طلبه جوان) حتي فايل صوتي مكالمه تلفني با بيت رهبري را پخش كرد و نام كارمند دفتر را برد، اما واكنش افراد به هيچ وجه قابل پذيرش نبود. آنها به شدت در اين موضوع تشكيك ميكردند. حتي توضيحات وي مبني بر اينكه اين موضوع را از طريق آقايان شريعتمداري و رسايي راستيآزمايي كرده تا از صحت پيام اطمينان حاصل كند هم نتوانسته بود راضيشان كند. آنها فقط يك چيز ميخواستند: «پيام صريح خود رهبري» و لابد در يك سخنراني رسمي.
اين ماجرا رفته رفته عميقتر شده است. در جريان برگزاري جلسه هفته گذشته مجلس، دلواپسان بهارستاننشين موضوع حضور آقاي حجازي در يك جلسه محرمانه را تعمدا در مجلس «جار» زدند كه منجر به صدور بيانيه دفتر رهبري در اين خصوص شد. رسايي و كوچكزادهها، هم همان حرف متحصنين را ميزدند. آنها هم «خواستار پيام صريح خودرهبري» بودند.
اختلاف بر سر اين موضوع در ميان اصولگرايان به شدت افزايش يافته و حالا كار از اختلافات دروني خارج و رسانهاي شده است. آنها در صفحات اجتماعي خود به نشريه «خط حزبا...» كه از سوي بيت رهبري منتشر ميشود انتقاد ميكنند. محور انتقادات البته از همان روزهاي اول آغاز شده بود، اما حالا بحث بر سر آخرين شماره اين نشريه است كه در آن صراحتا از دستور بيت رهبري براي برچيده شدن تحصن مقابل مجلس سخن گفته شده است. اين موضوع واكنشهاي زيادي را به دنبال داشت. يكي از سايتهاي منتسب به جريان اصولگرايي در مطلبي انتقادي به اين موضوع واكنش نشان داده و روز گذشته به آنها نهيب زده بود كه: «زمانی امام علی علیهالسلام پیغامی به مالک فرستاد که برگرد و ایشان هم در تبعیت محض از حضرت در حالی که به خیمه معاویه رسیده بود برگشت، نگفت تا خود حضرت علی نیاید و به من پیغام نرساند من برنخواهم گشت. پس دوستانی که جدیداً میگویند تا چیزی را مستقیماً از لسان حضرت آقا نشنوند قبول نمی کنند، باید دقت کنند که خود رهبری، دفتر و سایت شان را مرجع مورد اطمینان معرفی میکنند.»(پارسنيوز، 25/07/94)
پيشتر هم در اين روزنامه نوشتم كه پيشقراول اين تئوري و اين نوع تفكر، احمدينژاد بود كه ابتدا در مسئله معاون اولي مشايي و بعدها برسر مسئله عزل مصلحي آشكارتر شد. در همين رابطه هفتهنامه اصولگراي مثلث نيز اين هفته در مقالهاي به قلم دبيرتحريريه اين نشريه، از همان جلسه مشهور شب قبل از تصويب طرح مجلس ياد كرده و ضمن بيان جزيياتي از آن جلسه كه گفته شده علاوه برشمخاني، لاريجاني و آقاي حجازي دو نفر ديگر نيز در آن حضور داشتند، به حسينيان و دلواپسان انتقاد تندي را روانه كرده است. اين نشريه اصولگرا در همين مقاله است كه به تئوري«خودمانبايدبشنويم» اشاره كرده و با كلامي تند، حسينيان و همفكرانش را خطاب قرار داده و مينويسد: «به راستی چرا چنین خبطی کردهاید که این چنین هزینه ای از دفتر رهبری پرداخت شود؟ چرا چنین اتهامی را متوجه مسئولین دفتر کردهاند که خدای ناکرده به اختیار خود و بدون هماهنگی راه افتادهاند و برای نهادهای نظام تصمیمسازی میکنند؟ اجازه دهید شفافتر در این باب سخن بگوییم. این تئوری و راه خطا را محمود احمدی نژاد در همان بدو نامزدیاش در سال ۸۴ پایهگذاری کرد. زمانی که نظر مساعدی از دفتر رهبری برای نامزدی او ارائه نشد او به جای تمکین گفت که «من باید از دولب مبارک حضرت آقا نظرشان را بشنوم» و در نهایت او نامزد انتخابات شد، اما تئوری «خودمانبايدبشنويم» را پایهریزی کرد، تئوریای که معتقد بود نظر دفتر رهبری متفاوت از نظر رهبری است. یک شکاف خطرناک که اکنون میراث احمدینژاد در سیاست ایران است و از سوی برخی دوستان سابقش در جبهه پایداری پیگیری میشود.»(هفتهنامه مثلث، شماره283، 25/7/94)
آنچه آشكارا ميتوان گفت اين است كه تفكر احمدينژاديسم هميشه به دنبال راهي براي استفاده از نظرات رهبري و مصادره به مطلوب كردن آن است و هركجا كه آن را مغاير با منافع ببيند، دست به دامن تئوري «خودمانبايدبشنويم» ميشود. نمونهها و شواهد آن يكي دو تا نيست. همچنان كه حتي اين موضوع را در مسائل سياسي نميتوان جستوجو كرد، بلكه در مسئله فتواي رهبري در موضوع «قمهزني» يا «سينه زني برهنه» نيز كساني كه مدعي ولايتمداري بودند تا حد امكان مقاومت كردند. نكته جالب اينجاست كه تئوري«خودمان بايد بشنويم» وقتي اجرايي مي شود كه پيشتر همين افراد مدعي بودند: «بايد مكنونات قلبي رهبري را كشف و براساس آن عمل كرد».
ارسال نظر