مخالفان دولت یازدهم تیر دوشاخه دارند
وحانی از بازوهای دیپلماسی، چشمهای امنیتی و پنجههای فناوری کابینه خواسته است آیند و روند خارجیها را تحت احاطه داشته باشند.

1 نرخ آیند و روند مسافران ارشد جهانی به ایران، اوج گرفته است. این را ترافیک پاویونهای رسمی فرودگاههای کشور گواهی میدهند. خطوط هوایی جهان که چه بسا تا چندی پیش فقط کارمند و کارپرداز و کارگزار به تهران منتقل میکردند اکنون به ناوگان بزرگی برای آوردن و بردن بزرگان سیاست و دیپلماسی و اقتصاد دنیا به ایران بدل شدهاند. روزی نیست که صبح تا غروبش طیارهای وزیر و مدیر و مقام و رئیسی را از پایتختهای اروپایی روی باندهای تهران ننشاند یا نپراند. حالا هر روز از دروازه تهران، کاروانهایی وارد و صادر میشوند که بر کجاوههایش رؤسای جمهوری، وزرای ارشد، صاحبان صنایع و بنگاهها، چهرههای علمی و... نشستهاند. وانگهی، بلند پایگان برای سفر به تهران معتدل، به یک سفر سبک با همسفرانی اندک اکتفا نمیکنند. رئیس یک کشور که میآید به قاعده دوکابین مقام مسئول به همراه میآورد. سیاحتها هم به مرمر و سعدآباد محدود نمیماند؛ برخی میهمانان، حتماً به پاستور و بهارستان و سایر آدرس های مهم هم می روند. بهاین ترتیب، تهران برای مسافران معمولی، مقصد گردشگری؛ برای صاحبان تجارت و بازرگانی، کانون کاوشگری و سنجشگری؛ و برای اصحاب سیاست جهانی، قطب قرارهای حیاتی شده است. بیایید تسامح کنیم و اسم این اتفاق را عجالتاً بگذاریم «پایان تنهایی تهران» و «آغاز زوال انزوای ایران»؛ اسمهایی که شاید صددرصد دقیق نباشند اما بیگانه با واقعیت هم نیستند. کمتر کسی از سیاستمداران بزرگ جهان را میتوان این روزها پیدا کرد که در جیبش برات پرواز به تهران معتدل، و در سرش هوای سفر به این شهر را نداشته باشد. اینگونه بود که انگار به موازات بازگشت اعتبار به ویزای ایرانی، رونق هم به خطوط هوایی با مقصد تهران برگشته است. این رونق و اعتبار، بهخاطر خیلی چیزهاست اما شاید مهم ترینش، «برجام» و برکات آن باشد.
2 برجام، بپسندیم یا نپسندیم، پای خیلیها را به تهران گشود. این پاگشایی از میهمانان نامدار، معلوم بود که به مذاق بسیاری خوش نخواهد آمد. در آستین، هرچه داشتند بهکار زدند تا در وهله اول شیشه برجام بر زمین بخورد و از خورجین در نیامده، زایل شود. برخی به خود برجام پنجه انداختند. باقی به فرزندان برجام پریدند. از این فرزندان، فعلاً آن یکی که زمینه ورود «دیگران» به ایران را فراهم کرده بیش از همه در معرض تهمت است. مخالفان گمان میکنند که در جیب چمدان هر مسافر سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی که راهی تهران میشود، کالایی غیرمجاز وجود دارد. خیال میکنند که آستر قبای فلان میهمان اروپایی را اگر بشکافی جنسی قاچاق در آن خواهی یافت. مخالفان تند مزاجتر میگویند جنس را «خود امریکاییها» جاسازی کردهاند. ملایمترها اما تنازل میکنند و میگویند با هماهنگی امریکاییها بودهاست. خلاصه، سخن برسر تذکر به هشیاری نیست بلکه تکرار ذهنیتی است که خبر از یک تهاجم میدهد. از ضرورت هشیاری که لازمه هر تبادل و تعامل سیاسی است فراتر میرود. برخی از مخالفان آمد و شدها این ذهنیت را ایجاد می کنند که هر هواپیمایی که میپرد، منافع ملی ایران را در کابین بارها می گنجاند.
3 روحانی فهمیده است که مخالفان، تیر دوشاخه دارند. از شاخه اولش، اعتماد مردم را به پاکدستی و کفایت و صداقت دولت نشانه میگیرند؛ و از شاخه دومش امنیت و اعتماد میهمانان و مسافران و سرمایهگذاران را هدف میگیرند. به اعتبار این دریافت بود که روحانی دو سه بار و هر بار به دو سه زبان تأکید کرد برای هیچ خارجی کارت دعوت صادر نخواهد شد مگر آنکه وقتی به ایران میآید پیشاپیش چمدانش را از سرمایه و دانش فناوری پر کرده باشد؛ بیاید و مثل هر کاسب صادقی از بازار سالم این سرزمین بهرهبردارد بی آنکه دستش به جفا و ذهنش به خطا میل کند. روحانی از بازوهای دیپلماسی، چشمهای امنیتی و پنجههای فناوری کابینه خواسته است آیند و روند خارجیها را تحت احاطه داشته باشند. این، عزم دولت است و در آن کوتاهی نمیکند همچنانکه هیچگاه از مراوده و مبادله با «دیگری» کوتاه نمیآید.
ارسال نظر