پايبندي به شعار بني آدم اعضاي يك پيكرند تا كجا؟
در اين ميان يكي از خبرگزاريها سوالي را به صورت تيتر مطرح كرده و از مخاطبين خود پرسيده«واقعا دكل نفتي كجاست؟»

باور كنيد شب گذشته مسابقه واليبال بين تيم ملي كشورمان و لهستان را با ترس و لرز نگاه كردم، مدام توي دلم ميگفتم«الان مياد، الان مياد، الان نياد، پنج دقيقه ديگه مياد» اشتباه نكنيد، منظورم بازيكني از تيم حريف نبود كه در زمين حضور نداشت، بلكه اين ترس به دلم افتاده بود كه در راستاي گم شدن دكل نفتي، وام گرفتن روي سند كوير لوت، فروش زمين و سرقفلي فرودگاه قشم و... مالك استاديوم آزادي با حكم تخليه پشت درب استاديوم ايستاده باشد و سعي كند اسباب و اثاث واليباليستهاي عزيز را داخل كوچه بريزد، حالا استرس بازي به كنار، آبشارهاي«ياروژ» و«ميكا» به كنار، قيافه مربي تيم لهستان كه شبيه خشم فرو خورده شده بود به كنار، استرس اين قضيه هم به بنده فشار ميآورد و خلاصه دنيايي برايم ساخته بود كه از عاقبت هلاكوخان هم بدتر بود! در اين ميان يكي از خبرگزاريها سوالي را به صورت تيتر مطرح كرده و از مخاطبين خود پرسيده«واقعا دكل نفتي كجاست؟» بر اين اساس؛ الف- واقعا دكل نفتي توي جيب بنده است، بياييد و برش داريد! ب- بابا بياييد اين دكل نفتيتان رابرداريد، ما خود از كمبود جا رنج ميبريم! ج- لطفا اين سوال را خطاب به دولتمردان سابق نپرسيد كه ناراحت ميشوم، اين عزيزان در حال استراحت هستند، هر مسالهاي را كه نبايد به آنها ربط بدهيم، برويد از يكي ديگر سوال كنيد، چه ميدانم، از اصلاحطلبها سوال كنيد، آنها ظاهرا اين روزها بيكار به نظر ميرسند، بد نيست با اين روش سر آنها را گرم كنيم، د- بنده هرچقدر تحقيق و بررسي كردم، هيچ نمونه ديگري را پيدا نكردم كه به صورت كامل حق مطلب روي آن ادا شده باشد، بچهها متشكريم!درباره فروش فرودگاه قشم البته نكات بسياري وجود دارد، نخستين نكته اينجاست كه دوستان اين فرودگاه را به يك دهم قيمت با اقساط سي ماهه و از دم قسط فروختهاند، بر اين اساس؛ الف- باشد كه الگويي شوند براي مالكان طعمكاري كه خانههاي خود را به سه برابر قيمت ميفروشند، ب- براي فرودگاههاي ديگر چك كارمندي فقط قبول ميكنند؟ ج- ما كه چك نداريم، سفته بدهيم قبولِ؟ د- بنده به يك فرودگاه احتياج ندارم، يك باند فرود لازم دارم كه از رنگ هر هواپيمايي كه خوشم نيامد اجازه فرود به آن ندهم، سپس با انگشت آن را به ديگران نشان بدهم و همه دور هم بخنديم! ه- واقعا بايد از برخی مسئولين و مديران دولت سابق تشكر كنيم، وجدانا بايد خاك كت اين عزيزان را بتكانيم. انصافا اگر اين بزرگواران نبودند دلمان به چه خوش بود؟ شما فكر كنيد خانههاي آن طرف خيابان فرودگاه قشم را متري 800 تا يك ميليون تومان فروختهاند اما فرودگاه قشم را متري 80 هزار تومان فروختهاند (الان بغض كردهام!) شما ببينيد انصاف تا كجا؟ پايبندي به شعار بني آدم اعضاي يك پيكرند تا كجا؟ در پايان لازم به ذكر است كه دوستان ابتدا باند فرودگاه قشم را فروختهاند و روي آن شهركسازي انجام دادهاند (نخنديد، دارم جدي صحبت ميكنم) يعني زماني كه هواپيما فرود ميآيد، ساكنين شهرك به آنها تعارف ميكنند كه از داخل هواپيما بپرند داخل خانههاي آنها و دور هم يك استكان چاي بخورند، آخرين نكتهاي هم كه در اين ميان به چشم ميآيد، فروش برج مراقبت اين فرودگاه است، واقعا چرا؟ آن دوست عزيزي كه برج مراقبت خريدي دقيقا چقدر با خودش مشكل داشته؟چقدر احساس تنهايي ميكرده؟ اصلا از چه چيزي قصد مراقبت داشته؟ آخر برج مراقبت؟
ارسال نظر