حالا فهميديد كه «اجتهاد» كار پليس نيست؟
اما آيا وجدان جمعي ما قاضي عادلي است؟ آیا وجدان جمعی ما و آن پلیس اظهارات متهم را هم شنیده است؟ موضوع تنها تخلف در اجراي وظايف چند عضو نيروي انتظامي نيست.

پرده اول: قريب يك ماه پيش كه حسن روحاني در جمع فرماندهان نيروي انتظامي از لزوم قانون گرايي پليس، حرف زده بود، اعتراضات بسياري را در اردوگاه اصولگرايان برانگيخت. روحاني گفته بود: «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست بلکه وظیفه پلیس اجرای قانون است و اگر غیر از این باشد، در مخمصه فکری قرار گرفته و مردم را نیز گرفتار خواهیم ساخت.» حرفهاي روحاني آن روز با اعتراض هايي هم روبه رو شد. كساني كه معتقد بودند: «اجراي اسلام جزو وظايف ذاتي پليس است». هرچند منتقدين، تنها يك جنبه اين ماجرا مدنظرشان بود. جنبهاي كه در آن تصور مي شد روحاني قصد مخالفت با طرح امر به معروف و نهي از منكر را دارد، اما مسئله عميقتر از اينها بود. موضوع «اجتهاد» كساني بود كه «دستبند و كلت دارند» و در طرف مقابل كسي قرار داشت كه «حقوقدان» بود. به هر حال روحاني ناچار شد اندكي بعد واضحتر و شفافتر حرف بزند و توضیح داد: «نمی توان به قوه قهریه نظام که دستبند و کلت دارد گفت تو هم اجتهاد کن.» اما انتقادات همچنان ادامه داشت. پرده دوم: اواسط ارديبهشت ماه، دختر جواني در كنار دانشگاه آزاد شيراز دست به خودسوزي زد. علت اين كار انتشار تصاوير ضبط شده از وي، توسط پسري بود كه با او ارتباط داشت. در روزهاي اخير فيلمي منتشر شد كه نشان ميداد عدهاي از مردم با بستن پاي اين پسر، او را در همان محلي كه دختر خودسوزي كرد، به طرز رقت برانگیزی كتك ميزنند و عجیب تر اینکه پليس نظارهگر است. اگر خودمان را جاي خانواده دختر بگذاريم به آنها حق ميدهيم و اگر جاي خانواده پسر جوان بگذاريم باز هم دلمان به درد خواهد آمد. با این حال ما هيچ كدام از اينها نيستيم. ما وجدان جمعي هستيم كه «محاكمه نكرده» عادت به «مجازات» داريم. پرده سوم: احمد توكلي، نماينده مجلس در يادداشتي كه در سايتش منتشر كرد، به اتفاقي اشاره ميكند كه باز درهمین اردیبهشت ماه رخ ميدهد. اتفاق دردناكي كه در آن يك هموطن ارمني به خاطر نصب پوستر مربوط به اعتراض به كشتار ارامنه در محل كارش، مورد بازخواست و بعد ضرب و شتم نيروي های پليس قرار ميگيرد. اين نماينده مجلس ماجرا را از طرق مختلف پيگيري كرده و در نهايت خاطيان به دادگاه انتظامي فرستاده ميشوند. پرده آخر: هر سه اتفاقي كه در ارديبهشت ماه 94 صورت گرفت. اول؛ هشدار روحانی، دوم؛ ماجرای شیراز و سوم؛ اتفاقی که احمد توکلی روایت کرد. آيا این موارد کفایت نمی کند تا باور کنیم دوري از «اجتهاد شخصي» و اجراي عدالت كار پليس نيست؟ در ماجراي كتك زدن پسرجوان در شيراز، اين فرد با اتومبيل نيروي انتظامي به محل حادثه برده شده و به راحتي در اختيار افرادي قرار ميگيرد كه از شدت عصبانيت حاضرند هر بلايي سر او بياورند. پليس نه تنها مداخلهاي ندارد، بلكه اجازه ميدهد، مردم خشمگين جوان را كه به ماشين پليس «پناه برده» بود از اتومبيل خارج كنند.
براساس قانون آيا «پليس» وظيفه حفاظت از متهم را برعهده ندارد؟ وجدان جمعي ما بر گناه كار بودن جواني كه تصاويرش با آن دختر منتشر شده است، گواهي ميدهد، اما آيا وجدان جمعي ما قاضي عادلي است؟ آیا وجدان جمعی ما و آن پلیس اظهارات متهم را هم شنیده است؟ موضوع تنها تخلف در اجراي وظايف چند عضو نيروي انتظامي نيست. حرف بر سر اين است كه وقتي به «نيرويي كه قوه قهريه» است و «كلت و دستبند» دارد اجازه بدهيم «اجتهاد» كند، در نتیجه او به «تشخيص» و «فهم» خود عدالت و اسلام را اجرا می کند. آنها كه اجازه دادند مردم خشمشان را برسر اين جوان خالي كنند، يا پليسي كه تشخيص داد بايد با آن هموطن ارمني برخورد فيزيكي كند، تصور ميكردند كه مشغول اجراي عدالت هستند. اما نكته مهم اين است كه پليس تنها وظيفه «اجراي قانون» را برعهده دارد. آنها كه در اين مدت به دولت خرده گرفتند، در گناه ظلمي كه «احيانا» بر اين افراد روا داشته شده است، سهيم نيستند؟
ارسال نظر