عرصه بین المللی قواعد خاص خودش را دارد!
این تفکری بود که در دوره گذشته به صورت تمام و کمال از سوی دولت وقت و همفکرانش در برخی نهادها و رسانهها دنبال شد اما نتیجهاش آن چیزی شد که امروز در وضع اقتصادی و معیشت جامعه دیده میشود.

مذاکره هستهای در جرگه سیاستهای کلان و راهبردی نظام نشسته است. «سیاست کلان» به آن دسته از تصمیمها اطلاق میشود که فراتر از اراده یک دستگاه و نهاد حکومتی است. در تهیه و تدوین این دست سیاستها معمولاً سران چند نهاد و سازمان مشارکت دارند و در نهایت با امضای بالاترین مرجع نظام به اجرا در میآیند. درجه اهمیت سیاستهای کلان از آن رو بسیار بالا است که منافع ملی و سرنوشت امور سیاسی و اقتصادی کشور به آن گره میخورد.
وقتی یکی از امور کشور در ردیف سیاست کلان یا استراتژی ملی قرار میگیرد، دیگر هیچ نهاد و سازمانی نمیتواند مشروعیت آن را زیر سؤال ببرد یا آنکه در ضرورت و سودمندی آن چون و چرا کند. در تاریخ 36 ساله جمهوری اسلامی موارد و مثالهای بارزی از این دست تصمیمها به چشم میخورد. تصمیمهایی که به امضای امام راحل یا رهبر معظم انقلاب اتخاذ شده و نقطه عطفی را در سرنوشت کشور رقم زدهاند. دست بر قضا اغلب این تصمیمهای بزرگ در حوزه سیاست خارجی اتخاذ شده است مثل پذیرش قطعنامه و صلح با عراق یا ماجرای مصالحه ایران و عربستان بعد از کشتار زائران در زمان امام راحل یا سیاست بیطرفی ایران در جنگ اول خلیج فارس که توسط رهبر معظم انقلاب اتخاذ شد.
اکنون با همین تجربه، ایران یکی از تصمیمهای تاریخی خود را برای عبور از مناقشه پرهزینه هستهای به اجرا گذاشته است.چنان که مسئولان نظام تأکید کردهاند، جمهوری اسلامی سیاست «مذاکره» با قدرتها را نه به عنوان یک تاکتیک بلکه راهبردی برای تعامل با جامعه بینالمللی برگزیده است. دلایل و عوامل بسیار مثل؛
ثمرات تلخ تندروی و مقابلهجویی دولت پیشین و مطالبه مردم در انتخابات 24 خرداد که رفراندوم هستهای نام گرفت دست به دست هم داد تا تهران در قضیه هستهای راه جدید را برگزیند.
در همه روزهایی که دیپلماتهای ایران این راهبرد را در مذاکره با طرفهای اروپایی و امریکایی عملیاتی میکردند در داخل، مسئولان عالی نظام به زبان واحد ارزش تاریخی این سیاست را برای افکار عمومی روشن میساختند. در این مدت رهبر معظم انقلاب در فرصتهای مختلف دلایل و منطق جمهوری اسلامی را در انتخاب «راه مذاکره» تبیین کردند و مانع از آن شدند محافل بدبین و مخالف ایران در گوشه و کنار منطقه بر نیت و جدیت ایران در میدان مذاکره تردید افکنند. رئیس جمهوری در فردای مذاکرات لوزان، موفقیت بزرگ تیم دیپلماسی را حاصل «انسجام ملی» خواند.
از همین روست که آهنگ مخالفتجویی برخی نمایندگان مایه شگفتی و تأسف برخی محافل شده است، اینکه چگونه درست در اوج پیشرفت کار دیپلماسی نمایندگان یک جریان سیاسی بهدنبال طرحی میروند که آشکارا تصمیم در تضاد با اراده رهبری و خواست مردم قرار دارد. درست است که تیم مدیریت خردگرای مجلس مانع پیشبرد طرح این جریان برای خارج کردن قطار دیپلماسی از ریل مذاکره شدند اما شواهد میگوید که آنها همچنان به تلاش خویش در این باره ادامه میدهند، حال سؤال این است که چه ذهنیت و تصوری موجب بروز این نوع رفتارهای عجیب میشود.
1- نمایندگان مذکور مدعی هستند که در مقابله به مثل با نمایندگان کنگره امریکا چنین طرحی را آماده کردهاند. این ادعا از جهات مختلف مخدوش است. اول اینکه رفتار کنگره امریکا در ضدیت با مذاکره مصداقی از افراط و نمونه یک رفتار غیر عقلانی در افکار عمومی دیده میشود. حتی نخبگان امریکا نیز رفتار سناتورهای افراطی در طول تاریخ این کشور را بیسابقه خواندهاند و تاکنون دیده نشده که نمایندگان کنگره به خاطر لجبازی با دولت اعلام کنند که قراردادها و معاهدات امضا شده توسط سفیر یا وزیر خارجه را کنار میگذارد. این سخن، نقض بدیهیترین اصل حقوق بینالملل است که دولتها و مجالس کشورها را متعهد میکند که حتی در صورت وقوع انقلاب و جنگ حق نقض قراردادها و معاهدات خارجی خود را ندارند. رهبر معظم انقلاب نیز به درستی رفتار این گروه از سناتورها را امری عجیب و تأمل برانگیز خواندند. به این صورت تکرار یا تقلید آن رفتار غیرعقلانی کنگرهنشینان از سوی هر جریان سیاسی امری مذموم است همچنان که طرفهای اروپایی از حرکات عصبی و بیمنطق سناتورهای امریکا برائت جستند.
2- رفتار برخی از محافل یا نمایندگان مخالف دولت از این تصور نشأت میگیرد که سیاست خارجی میدان زورآزمایی است آنها برخلاف اندیشه دیپلماتها که سیاست خارجی را عرصه تعامل و داد و ستد میدانند میز مذاکره را محل قدرتنمایی میخوانند با همین نگاه گمان میکنند که هر اندازه شدت عمل و شدت لحن نشان دهند هر اندازه سیاستها تند و ضربتی باشد طرف مقابل بیشتر احساس ترس کرده و دچار ضعف و انفعال خواهد شد.
این تفکری بود که در دوره گذشته به صورت تمام و کمال از سوی دولت وقت و همفکرانش در برخی نهادها و رسانهها دنبال شد اما نتیجهاش آن چیزی شد که امروز در وضع اقتصادی و معیشت جامعه دیده میشود در آن مقطع تندترین طرحها از سوی دولت و برخی از متحدان آن در مجلس ارائه شد اما نتیجهاش عقبنشینی طرف مقابل و افزایش قدرت ایران نبود بلکه فشارها و تحریمها بیشتر شد تا مرحلهای که حتی متحدان ایران مثل چین و روسیه هم در صف امریکا و اروپا قرار گرفتند.
تجربه دوران سخت تحریم روشن کرد که موفقیت سیاست خارجی هیچگاه در انجام رفتارهای ضربتی و هیستریک یا انتشار بیانیهها و نطقهای آتشین نیست بلکه عرصه بینالمللی قواعد بازی خاص خودش را دارد که هر دولتی برای تحصیل منافع ملت و کشور ناگزیر از بهکار بردن این قواعد است.
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
| در انتظار بررسی: ۱
| انتشار یافته: ۱
ارسال نظر
بسیار ترو تمیز و عالی بود.