گنجهای قصهگو؛ از حکایت مثنوی تا زرگری در قلب قاجار
روایتی از هنرمندان ایرانی برای جهانیسازی جواهر از مسیر ادبیات کهن
در قلب تاریخی تهران، جایی که خود زمانی مرکز اوجگیری هنر زرگری و جواهرسازی ایران بود، جنبشی هنری پا به عرصه نهاده که میکوشد روایتهای هزاران ساله ادبیات ایران را بر تارک سنگهای قیمتی بنشاند. «گنجهای قصهگو»، نام نخستین نمایشگاه جواهراتی است که نه بر اساس وزن طلا و عیار الماس، بلکه بر پایه «قصهگویی» و «روایتگری» بنیان نهاده شده است. این رویداد، که با تمرکز بر داستان پادشاه و کنیزک از دفتر اول مثنوی معنوی مولانا شکل گرفته، نه تنها یک نمایش هنری، بلکه یک بیانیه فرهنگی از سوی هنرمندان برای اعتلای صنعت جواهر ایران است.

بازگشت به ریشهها: چرا ادبیات و چرا جواهر؟
ایده شکلگیری این جنبش، از یک دغدغه عمیق فردی آغاز شد. سمیرا علیرضایی، از مؤسسین و ایدهپردازان این حرکت، که سابقه فعالیت در حوزه تحقیق و نگارش داستان ها و تاریخچههای جواهرات دارد، نقطه آغازین را در مقایسه برندهای لوکس خارجی با تولیدات داخلی میبیند. او که میگوید روزگاری اصلا علاقهای به جواهرات نداشته، پس از مطالعه عمیق درباره برندهای جهانی متوجه میشود: «برندهای لوکس دنیا، مثل ونکلیف، منبع الهامشان ادبیات کلاسیک انگلیسی و فرانسه است. با خود گفتم چرا ما با این ادبیات غنی، از حافظ و شاهنامه گرفته تا مولانا، دست به چنین کاری نمیزنیم و صرفا در بازار کپیکاری کنیم؟» این احساس که «حتی یک صنعت بسیار لوکسی مثل جواهرات با قصه میتواند به دل آدمها نفوذ کند» و همچنین، دغدغه سمیرا علیرضایی برای گذر از رقابت قیمتی و تمرکز بر روایت، این پروژه را به یک نیاز صنفی و فرهنگی تبدیل کرد.
دکتر سید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران، این رویکرد را تاییدی بر روح فرهنگ ایرانی دانست و تأکید کرد که فرهنگ ما از گذشته تا به امروز «روایی» بوده است و پیوند جواهرات به این روایتها، راهی برای اعتلای هنر محسوب میشود.
جواهر، نه فقط ماده که «جوهره»
هسته فکری این جنبش، در سخنرانی تأملبرانگیز خانم شهرزاد اسفرجانی، قصهگوی برندهای ایران، متبلور شد. ایشان با استناد به ابن سینا، فلسفه «گوهر و گوهره» را مطرح کردند: «جواهر جمع جوهره است؛ جوهر یعنی گوهر... هر پدیدهای علاوه بر ماده و ظاهر، یک جوهره دارد؛ یک اصل درونی که به آن چیز معنا و هستی میدهد.»
خانم اسفرجانی تأکید میکند: «جواهر زمانی جواهر است که با گوهره هنرمند زنده شود. آنگاه که هنرمند نه فقط با ابزار، بلکه با دل، نگاه، داستان زندگی، اندوه و اشتیاقش آن را لمس میکند، چیزی در آن سنگ بیدار میشود.» او این حرکت را فرصتی برای «لوکالیزیشن» (بومیسازی) در برابر گلوبالیزیشن دانست، تا محصولات ایرانی معنا و اصالت نهفته در داستان را عرضه کنند.
این نگاه فلسفی، سنگ بنای طراحی آثاری چون «گردنبند آتش پنهان» و «سنجاق سینه رهایی» شد. هر یک از این ۱۰ اثر، تجسمی از مفاهیم پنهان داستان مولانا هستند که نیازمند دقت و عمق در اجرا بودهاند.

کاخ گلستان؛ احیای سنت جواهرسازی در مکان اصیل
انتخاب کاخ گلستان به عنوان میزبان این رویداد، تصمیمی صرفا تبلیغاتی نبود. دکتر آفرین امامی، مدیر مجموعه میراث جهانی کاخ گلستان، تأکید کرد که نگاه مجموعه به جریان، فرهنگی است و هدف، نمایش «تداوم هنر گذشته در حال و آینده» است.
دکتر سید احمد محیط طباطبایی این انتخاب را از منظری تاریخی تأیید کرد و به عصر طلایی جواهرسازی در قرن ۱۵ میلادی (دوره قاجار) در همین مکان اشاره کرد؛ زمانی که پادشاهان و اشراف روسیه سفارش ساخت جواهرات خود را به هنرمندان ایرانی میدادند. وی با یادآوری سیر قهقرایی این هنر در دورههای بعدی که حتی ساخت تاج سلطنتی به خارجیها سپرده شد، هدف این نمایشگاه را احیای همان جایگاه دانست.
آقای بابایی نیز به عنوان یک مخاطب، برگزاری این رویداد «منحصر به فرد و ارزشمند» را در کاخ گلستان، کاری بسیار خاص ارزیابی کرد.

تلفیق صنعت، هنر کهن و تکنولوژی نوین
این پروژه هشتماهه، که با کارگاههای آموزشی، پرسونال برندینگ هنرمندان و منتورینگ دقیق همراه بود، بر اجرای هنری نیز متمرکز بود. پریسا امین سبحانی، منتور طراحی، بر این نکته تأکید کرد که: «منتور پلی است میان خلاقیت خام هنرمند و واقعیت صنعت و بازار» و ارزش واقعی جواهر نه در وزن طلا، بلکه در عمق تفکر و قوت تخیل نهفته در طرح است.
این عمق، در آثار هنرمندان به خوبی مشهود است. برای مثال، فاطیما نافعی در ساخت گردنبند «رها» به تلفیق سه نوع مینای نقاشی، خانهبندی و پنجرهای پرداخته است. وی با اشاره به قدمت هنر میناکاری که از ایران به وجود آمده، یادآور شد که هر قطعه مینا ممکن است «بالای ۲۰ بار به کوره رفته باشد» و نیاز به دقت و توانمندی بالایی دارد.
از سوی دیگر، این نمایشگاه از فناوریهای روز نیز غافل نماند. سحر موسوی، هنرمند دیجیتال، نه تنها با هوش مصنوعی دست به خلق طرحهای متعدد زد، بلکه یک «گالری مجازی در فضای متاورس» سه بُعدی ساخت تا کارها به صورت آنلاین برای مخاطبان سراسر جهان قابل مشاهده باشد. این تلفیق تاریخ و تکنولوژی، به گفته برگزارکنندگان، راهی است برای رسیدن به مخاطب جهانی.
دغدغه نوآوری و افقهای جهانی
برند جواهرات حسنزاده به عنوان حامی اصلی، رویکرد خود را صرفاً حمایت از فرهنگ و هنر اصیل ایرانی و اعتلای جایگاه آن در سطح بینالمللی اعلام کرد. با این حال، برگزارکنندگان و فعالان صنعت جواهر، دغدغهٔ اصلی را عبور از رقابت قیمتی و مشکل کپیکاری در بازار میدانند. خانم علیرضایی، با تأکید بر قدرت نوآوری، معتقد است: «ما نباید نگران کپی شدن باشیم، ما باید نگران این باشیم که مرحله بعدی چه ایدهای داشته باشیم. هر کسی که از ما کپی میکند، طبیعتا دو قدم از ما عقبتر است.» او در راستای حمایت از هنرمندان، راهحل حمایتی را در کاهش هزینه ثبت طرح برای آنان میداند.
خانم اسفرجانی نیز با تأکید بر پتانسیل بالای جوانان و سلیقهٔ خاص ایرانی، جهانی شدن را مشروط به کار جدی بر روی «ارائه، معرفی، نشاندن اصالت و روایت پشت محصول» دانست.
در نهایت، همانطور که یکی از بازدیدکنندگان اشاره کرد، این حرکت «خلاقیت و ابتکار بسیار خوبی» برای عرضه توانمندیهای هنری ایران به جامعه است. این نمایشگاه، با تکیه بر اصیلترین قصههای ایرانی، قصد دارد تا نه تنها میراثی ماندگار در داخل کشور برجای بگذارد، بلکه همانگونه که در شعر اختصاصی رویداد آمده است، «از جواهر راوی جان ساختی» تا بتواند بار دیگر نام هنر زرگری ایرانی را بر تارک هنر جهان بنشاند.

روایتی که به پایان نمیرسد
این تلاش هشتماهه در کاخ گلستان، ورای نمایش حدود ۶۰ قطعه جواهر نفیس که توسط ۹ هنرمند طراح خلق شده و همچنین آثار یک هنرمند دیجیتال، در واقع اعلام تولد یک مسیر جدید در اعتلای صنایع خلاق و لوکس ایران است. مسیری که میخواهد ثابت کند گنج اصلی کشور، نه در صندوقچههای جواهرات تاریخی، بلکه در عمق روایتهای کهن و گوهره توانمند هنرمندان امروز نهفته است. در شرایطی که فضای کسبوکار نیازمند یک شوک معنایی است، «گنجهای قصهگو» پلی است میان تاریخ پرشکوه و آیندهای که در آن، هنر ایران میتواند با اتکا به هویت خود (از میناکاری تا متاورس) بار دیگر به «گویای روایت جان» تبدیل شود و فراتر از مرزها، حرف تازهای برای جهان داشته باشد. این حکایت، تازه آغاز شده است.



ارسال نظر