فقدان عنصر "شادی" در جامعه ایرانی!
بعد از عراق، کشورهاي ايران، مصر، يونان و سوريه به ترتيب به عنوان غمگينترين کشورهاي جهان معرفي شدند.
روزنامه مردم سالاری در یادداشتی به قلم حسن محمدي نوشت:افسردگي از جمله عامترين اختلالهايي است که جمعيت زيادي ازجمله مردم کشور ما به آن مبتلا هستند.
افسردگي يک تغيير حالت رفتار به صورت مداوم و پايدار است که ميتواند جنبههاي مختلف زندگي انسان را در برگيرد. اين بيماري با احساس بيارزشي، احساس گناه، احساس تنهايي، نااميدي، غمگيني، شک و ترديد مکرر در کفايت و تواناييهاي شخصي مشخص ميشود. افسردگي ميتواند همه افراد را درهر سن و سال و در هر کشور و در هر مرحلهاي از زندگي مبتلا کند. در بعضي از جوامع اين بيماري به يک تهديد تبديل شده است که متاسفانه ايران اسلامي نيز در بين اين جوامع قرار ميگيرد.
آمارهاي جهاني حکايت از آن دارد که ايران در بين کشورهاي مختلف وضعيت بسيار ناراحتکنندهاي دارد. موسسه گالوپ گزارشي مبني بر بررسي وضعيت خشنودي و شاد بودن در بين 138 کشور منتشر کرد که بنابراين گزارش، عراق نخستين کشور غمگين جهان معرفي شده است.
بعد از عراق، کشورهاي ايران، مصر، يونان و سوريه به ترتيب به عنوان غمگينترين کشورهاي جهان معرفي شدند.
آنچه گالوپ در اين نظرسنجي راجع به ايران بدان رسيده با پوست، گوشت واستخوان توسط مردم ايران لمس ميشود.
اين يک واقعيت است که مردم ايران، شاد نيستند. اگر امکان نظرسنجي و بررسي علمي نداريد کافي است همين امروز در خيابان به چهره آدمها نگاه کنيد تا ببينيد چه اندوهي در آنها موج ميزند. اخيرا مقالهاي مطالعه کردم که در آن نوشته شده بود ايرانيان در طول تاريخ، هيچگاه شادي را فراموش نکردهاند. تا جايي که ميدانم در مسير چندهزار ساله تاريخ ايران، از نظر شادي وضعيتهاي متفاوتي داشتهايم. در ايران قبل از اسلام، جشن وشادي وسرور، الگوي فرهنگي غالب ابراز خود بوده است. اگر نگاهي به تقويم زرتشتيان انداخته شود آنقدر جشن ديده ميشود که شايد کمتر ملتي به اين اندازه بهانهاي براي شادي داشته باشد. جشن سده، فروردينگان، مهرگان، تيرگان و... تنها نمونهاي از جشنهاي ايرانيان قبل از اسلام است. با ورود اسلام به ايران، جشنهاي مذهبي هم به جشنهاي ملي اضافه شد. شادي و سرور، الگوي غالب فرهنگي مردم ما تا قرن هفتم هجري بود. در نيمه اين قرن، چنگيزخان مغول به ايران حمله کرد، يورش مغولان به ايران و تخريب نيمي از اين سرزمين و کشتار ميليونها انسان، رويدادي بود که به گفته ابن اثير از بدوآفرينش آدم تاکنون همانندش نيامده است. دکترشفيعي کدکني در مقالهاي درخشان با عنوان «روانشناسي اجتماعي شعر فارسي» به بررسي تخلص شاعران ايراني در طول تاريخ پرداخته و نشان داده که قبل از حمله مغول، تخلص شاعران ايراني بيانگر شادي و اميد و جنبههاي مثبت در زندگي مردم بوده است، اما بعد از حمله مغول تخلص شاعران به حزن، فقر، ناله و درد و...تبديل ميشود.
اين تحول در تخلص شاعران بيانگر تحول در روحيات ايرانيان است زيرا شاعران وجدان جامعه هستند و با توجه به غناي احساسي و عاطفيشان به خوبي احساسات جامعه را دريافت و منعکس ميکنند. بعد از حمله چنگيز و تيمور به ايران ما دچار سرخوردگي و انزوا شديم.آن خرابيها چنان ضربهاي به ما وارد کرد که به عقيده برخي مورخين ما هنوز نتوانستهايم کمر راست کنيم.
بعداز اين واقعه احساس شکست بر مردم چيره شد و ديگر خبري از شادي کردن به صورت دسته جمعي نبود. جامعهشناسان شيوع فزاينده افسردگي در بين ايرانيان را از زمان حمله مغول به ايران ذکر ميکنند يعني افسردگي امروز ما ريشه در تاريخ دارد. ايرانيان از نيمه دوم قرن هفتم به بعد، شاهد وقايعي بودند که براي آنها غم و ناراحتي و افسردگي به ارمغان آورد. زمان گذشت و ما به امروز رسيديم؛ امروزي که افسردگي در بين جمعيت ايران، خطري براي فردايمان به وجود آورده است. خطري که هنوز خود را به صورت آشکار نشان نداده است درست است که افسردگي تا حدودي ميراث گذشته است ولي اين نکته را نيز نبايد فراموش کرد که ما ميتوانيم اين مشکل رامديريت کنيم و در جهت درمان اين اختلال اجتماعي پيش برويم.
ما حتي در برخي موارد با ايجاد موانع متعدد، جلوي شادي کردن مشروع مردم را ميگيريم و اجازه نميدهيم مردم براي چند ساعت از مشغلههاي روزمره خود خداحافظي کنند.
همين چند ماه پيش جام جهاني به اتمام رسيد. در همه جاي دنيا مردم براي ديدن مسابقات فوتبال در خيابانها و پارکها جمع شده بودند و شادي کنان در کنار يکديگر مسابقه مورد علاقهشان را تماشا ميکردند. اما در ايران چه شد؟ از مدتها قبل دغدغه برخي از افراد اين شده بود که نکند يک عده دورهم بنشينند و فوتبال ببيند. حتي در محيطهاي سر بسته و تحت کنترل سينما هم خانوادهها نتوانستند جمع شوند و فوتبال را بر پرده پرهيجان سينماها و به صورت جمعي ببينند. نميخواهم بگويم چون اين اتفاق نيفتاد و مردم دورهم فوتبال نگاه نکردند، افسرده شدند و کشورمان تبديل به دومين کشور غمگين جهان شد. فقط ميخواهم اين نکته را بگويم که همان طور که حکومت و دولت، امنيت مرزها را تامين ميکند، تورم را کنترل ميکند، کالاهاي اساسي را تهيه ميکند و... شاد نگه داشتن جامعه هم از وظايف اصلي و مهم آن است. جمعيت افسرده براي هر کشوري مشکلآفرين خواهد بود و ادامه اين وضعيت ميتواند موجي از بيانگيزگي را به جامعه تزريق کند. به اميد روزي که ايران عزيزمان، مردماني با اميد و شاد داشته باشد.
ارسال نظر