كيروش مسأله اصلي نيست
با رفتن كيروش به احتمال فراوان ورزش فوتبال كشور با خلأ مديريت و اقتدار مواجه میشود، مگر آنكه مربي بعدي نيز فردي باشد همچون كيروش و رفتارها و سياستهاي او را تكرار كند كه اين به معناي باقيماندن مسأله است.
روزنامه شهروند در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:اتفاقاتي كه پس از مسابقه فوتبال ايران با عراق رخ داد؛ ازجمله اظهاراتي که از قول آقاي كيروش سرمربي تيم ايران نقل شد، واكنش گستردهاي را در ميان همه حتي اهل سياست به وجود آورد. با توجه به حساسيت جامعه نسبت به اين مسابقات و احتمال موفقيت ايران در آن، اين بازتابها زياد بود، اكنون كه اين يادداشت نوشته ميشود، بازي ايران و عمان انجام نشده است و نتيجه آن معلوم نيست ولي ترديدي وجود ندارد كه نتيجه اين بازي بر جهتدادن بازتابها بسيار موثر است. اگر ايران خوب بازي كند و برنده شود، به احتمال فراوان مخالفان و منتقدان كيروش دچار مشكل ميشوند و اگر ايران ببازد يا خيلي سخت برنده شود، قضيه برعكس خواهد شد و این موضوع تا پایان مسابقات ادامه خواهد داشت. ولي در اين ميان چند چيز مسلم است؛ اول و مهمتر از همه اينكه عملكرد كيروش در تيمملي كشور بهطور کلي مثبت و موفق و پایدار بوده است، به همين علت كفه افكارعمومي به نفع اوست، ولي درميان نخبگان ورزشي و بخشي از افراد مطلع از واقعيتهاي امور، اين كفه يكسويه نيست و انتقادات جدي نيز به او وارد ميكنند. دومين نكته؛ ضعف شديد فدراسيون فوتبال در مديريت امور و كنترل سرمربي است. در واقع فدراسيون، كيروش را آورده ولي به ادامه اين وضع راضي نيست؛ درحالي كه توان مقابله با او را نيز ندارد. سومين نكته نيز وجود فساد گسترده در فوتبال و منافع غيرشفاف در اين ورزش است كه اين وضع اثرات منفي شديدي را بر عملكرد هر مربي ميگذارد و چه بسا آلودگي مالي و فساد به سايرين نيز سرايت كند و بالاخره ويژگيهاي شخصي كيروش نيز مهم است كه تا حدي پرخاشگر و با زبان تیز است و از آنجا كه حضور او در ايران برايش مقرون بهصرفه است و در طول سال مدت كمي را در ايران ميگذراند و دستمزد قابل توجهي نيز دريافت ميكند، لذا نسبت به اينكه ديگران امكان يا احتمال جانشيني او را داشته باشند، حساس است. ولي نكته مهم کيروش در اين است كه طي سالهاي حضور در ايران توانسته درك روشني از چگونگي رفتار و موضعگيري در ايران را پيدا كند كه به بقايش در اين پست كمك ميكند و مخالفانش را با ابزارهاي خودشان به عقب ميراند. به همين علت به راحتي از ادبيات سياسي استفاده ميكند. ادبياتي كه ميتواند منكوبكننده مخالفانش باشد. مخالفاني كه چندان هم بدون مشكل نيستند.
اگر كمي دقيقتر به ماجرا نگاه كنيم، مسأله امروز تيمملي ايران كيروش و رفتار او نيست. اين وضع به نوعي بازتاب مشكل اساسيتر در مديريت فدراسيون فوتبال و فضاي عمومي فوتبال كشور است. درحقيقت اگر خوب نگاه كنيم، این ضعف و مشكلات عمومي در فوتبال کشور باعث شده تا مديريت فوتبال كشور در برابر كيروش يا هر مربي ديگري كه بهطور نسبي موفقيت داشته باشد، با دستان خالي روبهرو شود و در نتیجه قدرت اعمال مديريت نخواهد داشت. كيروش فرد زرنگي است، به همین دلیل مسأله اخیر را ايجاد كرد تا درصورت حذف يا باخت فشار را بر گردن ديگران بيندازد، ولي اين زرنگي او ناشي از ضعف مديريت ورزش فوتبال بويژه فدراسيون آن نيز هست. با رفتن كيروش به احتمال فراوان ورزش فوتبال كشور با خلأ مديريت و اقتدار مواجه میشود، مگر آنكه مربي بعدي نيز فردي باشد همچون كيروش و رفتارها و سياستهاي او را تكرار كند كه اين به معناي باقيماندن مسأله است. در غير اين صورت شاهد ركودي حتي موقتي در فوتبال ايران خواهيم بود. راهحل اصلي اصلاح مديريت فدراسيون و فضاي عمومي ورزش فوتبال است.
ارسال نظر