اعتياد؛ خاستگاه خرده فرهنگهاي ناهنجار
به گفته اين فرد رها شده از بند اعتياد، در جلسات انجمن هر کس از خودشان ميگويند، از بلاهايي که مواد سرشان آورده، از معضلات خود ميگويند، ترورهاي شخصيتي که شده و اتفاقات ناگواري که اعتياد باعث آنها بوده است.
مجيد 30 ساله، 12 سال است که اعتياد دارد. در پارکي در مرکز تهران نشسته و منتظر «ساقي» مواد است. دليل اعتياد خود را خودنمايي در ميان دوستان عنوان ميکند و ميگويد: سني نداشتم، بچه محسوب ميشدم و چون آدم خجالتي و کم حرفي بودم، در جمع جايگاهي نداشتم. يک بار در يک جمع دوستانه، حشيش کشيدم و از آن روز تا حالا انواع مواد را مصرف کردهام. حالا چند سالي است کلافهام و نميدانم چه کار بايد بکنم. همه زندگيم تحتالشعاع اعتيادم قرار گرفته. وي با اعلام اينکه از صميم قلب دوست دارد مواد را براي هميشه ترک کند، ميافزايد: نميتوانم. ميترسم. کسي که صحبت از ترک ميکند، درد خماري نکشيده!در يکي از فرعيهاي منتهي به خيابان شهيد مدني، دو معتاد جوان پشت خودروي پارک شده مشغول مصرف مواد هستند. يکي از آنها ترجيح ميدهد صحبت نکند و با بي اعتمادي، از گفتگو پرهيز ميکند. دومي با اکراه ميگويد که کارگر است، براي کارگري به تهران آمده ولي چند سالي است گرفتار مواد شده است. وي با بيان اينکه «شيشه» ترک ندارد، ميگويد: خواست خودم نبود. به من گفته بودند شيشه باعث ميشود خسته نشوم و بيشتر کار کنم. دو سه نفر از همکارانم مصرف ميکردند و من هم شروع کردم.
وي به سختيهاي تهيه مواد اشاره ميکند و ميافزايد: هر بار براي گرفتن مواد به متروي ميدان امام حسين(ع) ميآيم. براي همين مجبور شدم کار ساختماني را رها کنم چون بايد نزديک به اينجا باشم. در حال حاضر کار خاصي ندارم، قوطيهاي آلومينيومي را جمع ميکنم و به اندازه مصرف مواد درآمد دارم.
فرد ديگري که مايل نيست نام خود را بگويد، در يکي از خيابانهاي تهران منتظر رسيدن ساقي مواد است. او ميگويد: از فکر کردن به ترک هم هراس دارم. نميتوانم و از من بر نميآيد. سالهاست گرفتار و درگيرم، شغلم را از دست دادهام، مطرود دوست و خانواده شدهام، هيچ احساس خوشبختي در دنيا ندارم. صبحها وقتي از خواب بيدار ميشوم، هيچ دغدغهاي به جز تامين مواد ندارم و اين تا شب ادامه دارد، برده مواد شدهام.
اين جوان رنگ پريده و مستاصل با صداي لرزان ميافزايد: از خودم متنفرم!
ترس از ترک
ترس از ترک اعتياد را ميتوان در گفتههاي همه معتادان ديد. ريشه اين ترس، دردهاي خماري و احساس ناتواني در برابر نياز بدن است.
بسياري از معتادان حداقل يک بار سابقه ترک اجباري يا اختياري دارند. به کمپهاي ترک رفتهاند يا خانواده و دوستان آنها را به زور فرستادهاند. اين افراد عموما پس از مدتي، دوباره به سمت مواد روي آوردهاند و اين خود احساس ناتواني را بيشتر در ذهن آنها حک کرده است.
علت ناتواني در ترک، ناتواني در ترک عادت است. به عبارتي، در بسياري از موارد، فرد معتاد از نظر جسمي "پاک" ميشود، اما از نظر ذهني نيازش به مواد مخدر از ميان نميرود.
در سالهاي اخير، انجمنهاي "معتادان بدون نام" که به اختصار NA خوانده ميشوند در سراسر جهان، با استفاده از روشهاي دقيق و با برنامه ريزي، توانستهاند ذهن و روح بسياري از بيماران معتاد را از نياز به مواد بشويند. آقاي «علي شکرابي»، 69 ساله، جزو موفقترين افرادي است که با حضور در اين انجمنها توانست جسم و جان خود را پس از 40 سال مصرف مداوم مواد پاک کند و امروز او با 15 سال پاکي، ميتواند انگيزهساز افرادي باشد که نياز به دوري از مواد مخدر را در خود حس ميکنند.
اعتياد، زمينه دارد
خوشبختانه طي چند دهه گذشته، باور نادرست مجرم بودن فرد معتاد به بيمار بودن او تغيير کرده است. بيماري اعتياد همچون ديگر بيماريها زمينههاي لازم براي رشد خود را ميطلبد. علي شکرابي در اين مورد ميگويد: وقتي ويروس سرماخوردگي شايع ميشود، همه سرما نميخورند، بلکه کساني دچار آن ميشوند که آمادگي آن را دارند. بيماري اعتياد هم همينطور است، کساني دچار آن ميشوند که آمادگي آن را دارند. من قبل از ترک، هميشه خودم را سرزنش ميکردم که چرا من معتاد شدم، چرا برادرانم نشدند، چرا همسايهها، دوستان و... آنها چرا معتاد نشدند و من شدم. هميشه با خودم اين درگيري را داشتم. در انجمن NA، ما "تراز" روزانه، هفتگي، ماهانه و سالانه داريم. وقتي تراز گرفتم، معلوم شد بخشي از اين آمادگي من براي اعتياد، به کودکي و خانوادهام باز ميگردد. من در خانوادهاي شلوغ به دنيا آمدم. برادري داشتم که خدا رحمتش کند، شبها شرب خمر ميکرد، دعوا و جنجال راه ميانداخت و دير وقت به خانه ميآمد. مرا از زير کرسي بيرون ميکشيد تا مثلا ديکته بگويد. يک خط هم بيشتر نميگفت و بعد خيلي تحقيرآميز به من ميگفت که تو نميتواني درس بخواني. تحقير ميکرد. يا زماني که قصد داشتم حرفي بزنم، ميگفتند بچه حرف نميزند، صدايت را ببُر! و من هميشه سکوت ميکردم و هميشه بچهاي خجالتي و مهجور بودم. يادم ميآيد، وقتي اولين بار مشروب خوردم، احساس کردم ميتوانم خود را مطرح کنم. اين مسکنها از آنجا شروع شد و هر روز قويتر شد و به سرعت به مواد مخدر رسيد. وي تاکيد ميکند: در دوره ترک، وقتي «تراز» خودم را گرفتم، فهميدم هيچ چيزي بي دليل نيست.
حضور در انجمن با عشق
انجمنهاي NA در کشور ما نيز روز به روز بيشتر ميشود و بسياري از افراد معتاد با مراجعه به آن، در جهت بهبودي قدم بر ميدارند. شکرابي توضيح ميدهد: سالهاي سال ميخواستم از دست اعتياد فرار کنم، ولي هيچ راهي نبود که من نرفته باشم. 40 سال تخريب داشتم از 14-15 سالگي مشروب و 16-17 سالگي حشيش و بعد ترياک و در ادامه هروئين مصرف ميکردم. همين روند ادامه پيدا کرد و از خيلي سال پيش خسته شدم. قصد کردم ترک کنم. بارها بيمارستان بستري شدم، نزد پزشکهاي متخصص رفتم، زندان بودم، بازداشت شدم، کمپ و اردوگاه رفتم و هر جايي که فکرش را بتوانيد بکنيد براي ترک رفتم، افاقه نکرد و هيچ وقت نتوانستم مدت زماني طولاني پاک باشم. تا اينکه ناباورانه توسط دوستانم به NA که در اينجا به نام انجمن «تولد دوباره» فعاليت دارد راه يافتم. پيام اين برنامه به من داده شد. وقتي به آنجا رفتم، بيش از 35 سال مصرف داشتم و حدود 20 سال بود هروئين مصرف ميکردم. ناباورانه و کورکورانه به انجمن رفتم. با خودم گفتم چند صباحي به آنجا ميروم، «فيلتري» عوض ميکنم، بعد بر ميگردم و دوباره شروع ميکنم.
شکرابي با تاکيد بر اينکه اولين بار نبود که براي ترک اقدام ميکرده، ميافزايد: قبلا بارها براي ترک اقدام کرده بودم و تجربه داشتم. هربار وقتي ميخواستم ترک کنم روي تخت از درد به خودم ميپيچيدم. ولي وقتي به انجمن زندگي دوباره رفتم، اصلا درد نکشيدم، خماري نکشيدم. چون درد در آنجا بين همه تقسيم ميشود. يک قرص هم در آنجا به من ندادند. حتي يک قرص معده براي خودم برده بودم، آن را هم ندادند و گفتند بايد همه عادتها با هم ترک شود. وقتي مرا به آنجا بردند، دندههايم شکسته بود و در مجموع وضعيت ناجوري داشتم. جذب NA شدم و به مرور دريافتم جاي بسيار خوبي است. باورم اين است که تنها جايي است که غيرممکنها برايم ممکن شد. بعد از 28 روز، 90 جلسه بايد در جلسات شرکت کرد. جلسات هر روزه است. بعضيها کمتر ميآيند. من هر روز ميرفتم و بيش از 100 جلسه رفتم. چون در اين جلسات شرکت کردم، پاکي ماندگار شد. برخي ميآيند، اما در جلسات حضور پيدا نميکنند و لغزش ميکنند. خدا را شکر من از روزي که آمدم ماندگار شدم. اوايلش سخت بود، منتظر بودم زودتر جلسات تمام شود. يک بار که براي جلسات به پارک انديشه رفته بودم، دو سه تا از افرادي که با هم معتاد بوديم را آنجا ديدم. کساني که وضعشان از من بدتر بود، داخل جو خيابان ميافتادند و اوضاع بدي داشتند. در جلسات پارک انديشه آنها را ديدم کهتر و تميز شده بودند و يکيشان 8 ماه پاکي داشت. اينها باورهاي من شدند. به مرور با حضور در اين جلسات، عشقي به دلم افتاد. در ابتدا به خاطر نياز به جلسات ميرفتم، ولي بعدها موضعم را عوض کردم و از روي عشق به جلسات رفتم.
شکرابي تاکيد ميکند: حالا معتقدم اساس و پايه هر کاري بر پايه عشق بنا گذاشته شده است. هر کسي بايد عاشق کار و فعاليتش باشد و اگر نباشد فايده ندارد.
حالا در انجمن فعاليت زيادي دارم، ما در آنجا، دکتر، مهندس؛ شاعر، مداح و... داريم. پزشکي داريم که الان مطب دارد، 20 سال است پاک است. سر چهارراه مولوي گدايي ميکرد، وقتي پليس دستگيرش ميکند در جيبش کارت نظام پزشکي بود و وقتي به پليس گفته که اين کارت متعلق به خودم است، فکر ميکردند دروغ ميگويد. او هم به نقطهاي رسيد که ميخواست خودکشي کند. حالا مطب دارد و عضو انجمن است. همه راهها را براي ترک رفته بود و نتوانسته بود ترک کند تا اينکه به انجمن ما آمد.
در انجمن هيچ سلسله مراتبي نيست. رئيس و مرئوس و معاون و... نداريم. رئيس خداست. تازه واردان مهمترين افراد جلسه هستند کساني که تازه ميآيند، اجر و قرب بيشتري دارند. با عزت و احترام وارد ميشوند و همه خود را موظف به "خدمت" به آنها ميدانند، بدون چشمداشت، بدون منت و بدون هيچگونه منفعت طلبي.
فرهنگ اعتياد!
شايد بسياري از ما از نزديک ديده باشيم که فرد معتاد به مواد پس از مدتي تغيير شخصيت ميدهد. در واقع تاثير مواد، صرفا تحريک نياز جسماني نيست، بلکه در روح و روان آدمي نيز تغيير ايجاد ميکند.
علي شکرابي با سابقه 15 سال پاکي از مواد در اين مورد ميگويد: بيماري اعتياد سه عامل دارد. جسماني، روحاني و رواني. قسمت جسماني آن سادهترين بخش است. يک معتاد را براي مدتي در يکجا حبس کنيد از نظر جسماني خوب ميشود. اما در واقع مشکل خلاءهاي دروني است. خلاءهاي دروني آدم باعث ميشود که بخواهد با نيروي مضاعفي آن را پر کند براي همين به سراغ مشروب يا مواد ميرود.
اعتياد سبک زندگي و فرهنگ خود را دارد، کسي که معتاد ميشود بايد با فرهنگ اعتياد زندگي کند! اعتياد ميگويد بايد دروغ بگويي، بايد دزدي کني، بايد کلاهبرداري کني تا خمار نشوي! تصميم گيري اقدامات فرد معتاد همه حول محور تهيه و مصرف مواد است.
طبق قدمهايي که در انجمن آموزش داده ميشود ما آمديم خدا را جايگزين همه نيازهاي خود کرديم. دست خودمان را در دست خدا گذاشتيم، همه چيز درست شد. قشنگترين جايي که من رفتم، انجمن NA بود. و قشنگترين کاري که در آنجا ميشود اين است که هر کس اول خودش را تخريب ميکند. هر کس از زندگي خودش و تجربه اش صحبت ميکند و کسي به گفته يا نوشته ديگري رجوع نميکند.
به گفته اين فرد رها شده از بند اعتياد، در جلسات انجمن هر کس از خودشان ميگويند، از بلاهايي که مواد سرشان آورده، از معضلات خود ميگويند، ترورهاي شخصيتي که شده و اتفاقات ناگواري که اعتياد باعث آنها بوده است.
اجبار فايده ندارد
در دهههاي گذشته، اجبار به ترک راهبردي بود که در کشور به عنوان راه حلي براي اعتياد در نظر گرفته ميشد. همزمان با تغيير نگاه از مجرم به بيمار بودن معتاد، اين موضوع نيز در اذهان جا افتاد که اجبار به ترک اعتياد، راه حلي ماندگار نيست و زندان و کمپهاي اجباري، تاثير قابل ملاحظهاي در کاهش مصرف ندارد.
شکرابي با اشاره به اين موضوع ميگويد: دو نوع کمپ داريم. يک نوع مثل «تولد دوباره» است، تمايلي است، زوري نيست. يک نوع هم خانههاي بهبودي است که زياد شده و البته خوب است. ولي از نظر ما قابل قبول نيست. سنت ما ميگويد هر جا پول، ملک و شهرت باشد جاي خوبي نيست. کمپ پول ميگيرد بستري ميکند، البته صبحانه، ناهار و شام ميدهند، ولي از نظر ما، در دوره درمان پول نبايد نقش داشته باشد. انجمن NA وابسته به هيچ جا نيست. سبدي داريم که ميچرخد، تمايلي است، هر کس بخواهد در آن هر مقدار بخواهد دور از چشم ديگران ميريزد. وي با اشاره به اينکه هر معتاد پس از مدتي به «عجز» ميرسد ميگويد: افرادي که ميآيند و نميتوانند ترک دائمي کنند، تکليف خودشان را روشن نکردهاند. بايد به نقطه عجز برسند تا بتوانند ترک کنند. برخي اوقات حمايتهاي ناسالم خانوادهها باعث ميشود که فرد معتاد به نقطه عجز نرسد. فردي ميشناسم که از خانه طرد شده بود، پدرش او را بيرون کرده بود. در پارک ميخوابيد. مادرش بدون اينکه پدر بفهمد، برايش غذا ميبرد و پول ميداد و حمايتش ميکرد. البته او مادر است و نميتوان به او خرده گرفت، ولي اين روشها نتيجه خوبي ندارد. خانواده بايد حلقه را تنگ کند تا فرد معتاد به عجز برسد.
و در مورد تاثير اجبار و زندان توضيح ميدهد: بارها و بارها به زندانهاي مختلف رفتهام. در زندان جنس فراوان و متنوع وجود داشت. سرنگ نبود که با لوله خودکار تزريق ميکردند. بسياري بيمار شدند و از بين رفتند. برخي هپاتيت گرفتند. در مجموع با اطمينان ميگويم، زندان هيچ تاثيري در بهبود معتاد ندارد. هر جايي که اجبار باشد، تاثير ندارد، هيچ چيز درست نميشود. من شورآباد و قرچک هم رفتهام. در دهه شصت، اوضاع شورآباد خيلي بد بود. به معتاد گشنگي ميدادند، حمام 40 روز يک بار بود، همه شپش گرفته بودند. شلاق و اينها هم بود. در شورآباد مواد هم نبود، ولي هر کس پايش را بيرون ميگذاشت، همان جا در باقر آباد مواد پيدا و مصرف ميکرد. جزيره و آب حيات هم همين گونه بود. سال 62 معتادان را به جزيره کنگان ميبردند. جيره دولتي ميدادند. کساني که رفته بودند خيلي اذيت شده بودند. هواي شرجي و غذاهاي نامناسب باعث شده بود تا اعتصاب غذا کنند و بعد به آب حيات در کرمان بردند. آنجا هم دست کمي از جزيره نداشت. من خودم جزيره و آب حيات نرفتم ولي کساني که رفتند را ميشناسم، حتي آنجا هم باعث نشد تا معتادان ترک دائمي کنند. يا اگر بود، ميزان آن خيلي کم بود.
معتاد، بيمار است
معتاد بيماري است و مثل بيماريهاي ديگر و حتي حاد تر. بايد به چشم بيمار نگاه شود. شکرابي با اشاره به اين موضوع توضيح ميدهد: هيچ دکتر، هيچ حکيمي نتوانست براي ما کاري کند، تنها جايي که توانست همين انجمن بود. مشروط بر اينکه خود معتاد بخواهد. بعد از 40 سال که همه راهها را رفتم، در زندان و گداخانه و شورآباد رفتم و درست نشد، اينجا را پيدا کردم و وقتي توانستم ترک کنم که دست از کشمکش و جنگ برداشتم و تسليم برنامه شدم. اولين ضربهاي که به پيکر اعتياد زدم، اقرار بود. پيش از آن اقرار به اعتياد، به اشتباهاتم نميکردم. حتي دادگاه انقلاب رفتم، قسم خوردم که معتاد نيستم. دروغ ميگفتم، آنقدر دروغ ميگفتم که خودم باورم ميشد. وقتي به خودم آمدم و شرايط راسنجيدم، متوجه شدم که در گذشته چه اشتباهاتي کردم و چه پلهايي را پشت سر خودم خراب کردهام، چه موقعيتهايي را از بين بردهام. خيلي افراد معروف بودند که گرفتار اين بلا شدند، بسياري هنرمندان بودند که به NA آمدند. بايد خانوادهها کمک کنند تا فرد معتاد به عجز برسد و بتوانند قدمهاي مطمئن در ترک را برداند. 3 درصد بيماري اعتياد مواد مخدر است و 97 درصد آن به نواقص ما بر ميگردد. خشم، حسد، کينه، غيبت، نفرت، لذت جويي زياده خواهي، وسواس و... اين موارد است که اعتياد ميآورد.
ارسال نظر