اروپا از 2003 تا 2018 چه مسیری را طی کرد؟
فارغ از این بحث، اروپاییها اعلام کردند ایران میتواند در مسائل منطقهای با اروپا وارد تعامل شود؛ طرف اروپایی همچنین اعلام کرده از سرمایه گذاریهای بیشتر در ایران حمایت خواهد کرد؛ اما الان برای این سؤال که آیا اروپاییها میتوانند به وعدههای خود عمل کنند یا نه، جواب قطعی نداریم.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم رحمان قهرمان پور/ کارشناس مسائل بینالملل نوشت:بر اساس چارچوب تحلیلی سازه انگارانه در روابط بینالملل، همه کنشهای انسانی در فضایی اجتماعی شکل گرفته و معنا پیدا میکند و این معناسازی است که کمابیش به واقعیت جهان شکل میدهد. براساس این تعریف، سیاست، امری است که ساخته میشود و موضوع از پیش موجودی نیست. در روابط بینالملل، این نوع مذاکرات، بده بستانها، رفت و آمدها و بحثهاست که مسیر آینده را شکل میدهد. بر این اساس میتوان عنوان کرد بعد از خروج امریکا از برجام، خیلی از تحلیلگران و دیپلماتها در مورد آینده این توافق تصویر کاملاً دقیق و مشخصی ندارند. بویژه که آنچه در مذاکرات هستهای مدنظر طرفین توافق قرار گرفت، جلوگیری از خروج ایران از «برجام» بود. وقتی شما قطعنامه 2231 را مطالعه میکنید، فرض نهفته در این قطعنامه این است که احتمال خارج شدن ایران از برجام بیشتر از سایر طرفهای مذاکره و معاهده است. در داخل ایران هم خیلی از تحلیلگران یا روزنامهنگاران معتقد بودند امریکا هیچ وقت از «برجام» خارج نخواهد شد؛ چون مدعی بودند امریکا بر اساس این توافق، امتیازات بیشتری از ایران گرفته است. اما در عمل دیدیم امریکا زودتر از ایران از «برجام» خارج شد و نشان داد سیاست امری است که در فرآیند مذاکرات، چانه زنیها و تأثیرگذاری افکار عمومی ساخته میشود.
دوران پس از برجام در حال شکلگیری است و کسی ادعا نمیکند همه کشورها تصویر کاملاً روشن و دقیقی از مسیری که در آن حرکت میکنند، دارند. در همین چارچوب کلی باید درنظر داشته باشیم هم ایران و هم طرفهای دیگر توافق، در حال ارزیابی، پیشبینی، برنامهریزی و طراحی هستند. چراغ راهنمای همه دولتها در مسیر پیش رویشان نیز منافع ملی خودشان است. از طرف دیگر براساس دیدگاه سازه انگارانه باید در نظر داشته باشیم خود منافع هم امر ثابتی نیست. ما در سال 2002 تصور نمیکردیم توافقی با امریکا جزء منافع ملی ما باشد. اما در سیاست این اتفاق افتاد.پس اینکه ما بگوییم منافع ما قطعاً در مذاکره کردن یا مذاکره نکردن با اتحادیه اروپاست، با اصول واقعی سیاست نمیخواند. اینکه منافع ملی ما در آینده چگونه تعریف و تعمیق خواهد شد، قبل از هر چیز تابع اجماع نظر داخلی سیاستگذاران و تصمیمگیران است. این سیاستگذاران هستند که حسب اطلاعات، دادهها، تحلیلها، اخبار و گزارشها تعیین میکنند که در شرایط فعلی، منافع ملی ما چگونه تأمین میشود. بنابراین الزاماً نه قهر کردن با اروپا جزء منافع ملی ما است و نه پذیرفتن شروط. ما میرویم و بر اساس منافع خودمان مذاکره میکنیم. آنها بر اساس منافع خودشان مذاکره میکنند و در این رفت و برگشتهاست که اراده سیاسی دو طرف جلوه عینی به خودش میگیرد. طبیعتاً اروپا تمایل دارد خواستههایش در بحثهای موشکی را به ایران بقبولاند. ایران هم تا الان اعلام کرده حاضر به مذاکرات موشکی نیست. اما همان گونه که پیشتر اشاره شد، شرایط متغیر سیاسی ممکن است هر دو طرف را به بازنگری در مواضع خودشان یا پیدا کردن راه حل دیگری سوق دهد.
فارغ از این بحث، اروپاییها اعلام کردند ایران میتواند در مسائل منطقهای با اروپا وارد تعامل شود؛ طرف اروپایی همچنین اعلام کرده از سرمایه گذاریهای بیشتر در ایران حمایت خواهد کرد؛ اما الان برای این سؤال که آیا اروپاییها میتوانند به وعدههای خود عمل کنند یا نه، جواب قطعی نداریم. طبیعتاً اروپا حرکات وامتیازات خود را بر اساس حرکت ایران تنظیم میکند و بر عکس ممکن است ایران هم متناسب با پیشنهاداتی که اروپا میدهد، در مذاکرات از خود انعطاف نشان بدهد. در این میان عدهای معتقدند تجربه ما از مذاکرات با سه کشور اروپایی از سال 2003تا 2005 نشان میدهد خیلی نمیشود روی اتحادیه اروپا حساب ویژهای باز کرد و انتظار داشت به خاطر ایران مقابل امریکا بایستد. خود آقای ظریف روز گذشته گفت «دنبال خیالبافی نیستیم که اروپا روابطش را با امریکا برهم بزند.»اظهاراتی که نشان میدهد تیم مذاکره کننده، واقع بینانه به موضوع نگاه میکند.
از سوی دیگر نمیتوان از بحرانهایی که امروز اروپا با آن دست به گریبان است، چشم پوشید. از جمله خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، بحران مهاجرت، بحران کاتالونیا و... به ما میگوید اروپای امروز از اروپایی که در سال 2003 میشناختیم، ضعیفتر است. اما واقعیت این است این ضعیفتر شدن نسبت به 2003، هم برای ما فرصت است هم تهدید. فرصت در این است که حتماً اروپا نسبت به سال 2003 تمایل بیشتری برای تفاهم با ایران دارد؛ تهدیدش هم این است که امریکا با علم به همین وضعیت اروپا فشار بیشتری بر اتحادیه اروپا میآورد تا مقابل ایران بایستد. اروپای ضعیف، هم برای ما هم برای امریکا فرصت است و اینکه چه کسی میتواند زودتر و بهتر از این فرصت استفاده کند، بستگی به قدرت مانور دیپلماتها، نوع مذاکرات، میزان مذاکرات و تکنیکهای طرفین دارد و البته همه چیز نه روی کاغذ، بلکه پشت میز مذاکره عینیت پیدا میکند. آنچه که امروز برای اروپا اهمیت بسیار دارد، جلوگیری از یک تهدید امنیتی جدید در خاورمیانه است. امروز تمام ترس اتحادیه اروپا این است که یک سوریه یا عراق دیگر در خاورمیانه شکل نگیرد و داستان سیل مهاجران و تهدیدات تروریستی تکرار نشود. امنیت اروپا ربط مستقیمی به امنیت خاورمیانه دارد و بنابراین عمده تلاش اروپا این است مبادا خروج امریکا از برجام به هر دلیل و هر نحوی باعث بروز تهدید امنیتی جدیدی در خاورمیانه شود؛ چرا که این تهدید امنیتی بیش از آنکه امریکا را تحت تأثیر قرار دهد اروپا را تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع استمرار حیات اتحادیه اروپا تا حد زیادی به فقدان چنین تهدیداتی وابسته است. شرایط امروز بهگونهای است که امنیت اروپا به مراتب بیشتر از سال 2003 به امنیت خاورمیانه گره خورده و در چنین شرایطی اراده اروپا حتماً بر جلوگیری از بروز چنین تهدیداتی است. اما اینکه اروپا چه میخواهد با اینکه اروپا چه به دست میآورد، دو موضوع جداست و به مذاکرات اروپا با ایران و امریکا بستگی دارد.پایان سخن اینکه اهمیت برجام برای ما با اهمیت برجام برای اتحادیه اروپا یا چین وروسیه یکی نیست. نسبت کشورها با این توافق، متفاوت است ولی با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت ایران بهدلیل نیازی که با تعامل با جهان خارج دارد و اتحادیه اروپا بهدلیل نیازی که به حفظ ثبات و امنیت در خاورمیانه دارد، درباره حفظ برجام بیشترین دغدغه را دارند.
ارسال نظر