احترام امامزاده با متوليست!
چه ميشود و چهها شده است که اعتماد عمومي نسبت به سلامت اين نهاد ـ که بايد شاهرگ سلامت جامعه باشد ـ در حال حاضر حال خوشي ندارد؟ چراهاضمه جمعي، مستعد نقد و انتقاد و يا حتي گردنگيري و نشر شايعات در فسادهاي قضاييست؟
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم دكتر محمدعلي فياضبخش نوشت:تهديد رئيس محترم قوه قضاييه مبني بر انتشار اسامي و نيز نماياندن چهرههاي قاضيان خاطي، من يکي را نه تنها خوشحال و ذوقزده نکرد، بلکه خاطر شريفم(!) را نيز بسيار مکدّر نمود. گرچه ايشان در سخنان بعدي خود ـ همانگونه که کاملاً قابل پيشبيني بود- آن تهديد را تلطيف کردند و ذيل بياناتشان تبصرههايي آوردند، ليک اصل مطلب، بسيار تأمل برانگيز است.
در حکمتهاي محاورهاي بعضي ملل، اين تعبير شنيده ميشود، که صلاح و فساد سه صنف، مستقيماً بر صلاح و فساد جامعه تأثير جدي ميگذارد: معلم، پليس، قاضي. در جامعه ما نيز، هرچند که اين حکمت صادق است، اما انصاف دهيم که در عمل، کداميک تعيينکنندهتر است؟
معلم، توصيهکننده است و پليس، مجري فرامين؛ ليک آن صنفي که چرخش قلم و نقش امضايش حکم فصلالخطاب را دارد و همه، از جمله معلم و پليس را گريزي جز گردن نهادن بدان نيست، قاضيست. اينجاست که بايد بگوييم، فساد در امر قضا، کمش هم بسيار است و حکم فضله موش در يک خروار برنج را دارد؛ فتواي آقايان در اين مورد چيست!؟
چه ميشود و چهها شده است که اعتماد عمومي نسبت به سلامت اين نهاد ـ که بايد شاهرگ سلامت جامعه باشد ـ در حال حاضر حال خوشي ندارد؟ چراهاضمه جمعي، مستعد نقد و انتقاد و يا حتي گردنگيري و نشر شايعات در فسادهاي قضاييست؟ چرا بيش از دوسوم شهروندان ايراني بايد درگير سالانه پروندههاي قضايي باشند؟ طبق آمار خود آقايان، سالانه پانزده ميليون پرونده مفتوح و مختومه ميشود، و اين، يعني درگير بودن اقلاً سيميليون شهروند در سال.
احترام امامزاده با متوليست. مماشات و رفاقت و تغاقل و تبادل در سفارش و توصيه ـ و زبانم لال ـ رشوه و جابهجا کردن حق و باطل، نه در عرضه معلم است و نه در توان پليس؛ ديگر اصناف که جاي خود دارند. نه کارمندان عادي کاغذ توصيه دارند و نه کاسبان جزء زبان توريه، و نه مردمان کوچه و بازار مفرّ قانون را ميشناسند. هرچه هست، از قامت ناساز توصيهگران پول بهدست و سستعنصران قانوندان زرپرست است؛ و باقي؛ بقاي خاطيان! زين روي چه نيکوست که ملاحظات و تبصرهها و تکمله بر سخنان، واقعاً يکبار و براي هميشه، جاي خود را به تهذيب و پاکسازي ريهاي بدهد، که مجراي تنفس سلامت و حشيات جامعه است.
در اين ميان البته، فرصتطلباني را نميرسد، که امروز در فراموشي دو چهار سال تاخت و تاز خويش در بههم آميختن حق و باطل، ياران غار خود را در زنبيل احقاق حق نشاندهاند و مدعي دستگاه قضا شدهاند؛ که ديرزمانيست، نماز به وقتشان قضا شده، تازه چرتشان پاره گشته است.
ارسال نظر