حقوق عصاي سفيد؛ معياري براي اخلاق در جامعه
در ايران نيز اين روند آغاز شده است؛ البته جنگ و تصادفات و حوادث معمول نيز بر تعداد معلولان بشدت افزوده است. در حقيقت بخش بزرگي از معلولان در دفاع از ميهن و ديگران يا در اجراي انجام وظيفه و... دچار اين وضع
روزنامه شهروند نوشت:برخي افراد هنگامي كه به گذشته نگاه ميكنند، حسي نوستالژيك دارند كه گويي جامعه ما در گذشته بسيار اخلاقيتر از امروز بوده است؛ البته بايد از يك زاويه خاص با اين نگاه موافق بود. جامعهاي كه چهار دهه پياپي نرخ تورم دو رقمي را تجربه كند، به آينده اقتصادي خود بياعتماد ميشود و اين بياعتمادي در روابط افراد با سايرين بازتاب خواهد داشت و فضاي غير اخلاقي را دامن خواهد زد. همچنين رشد ناموزون شهرها و مناطق مسكوني موجب بروز ناهنجاريهايي شده است كه هر فردي را در آرزوي بازگشت به گذشته آرام و بيدغدغه محدودتر ميكند؛ گذشتهاي كه خودرو نداشتند، سروصدا و آلودگي هوا نداشتند، كلاغها نيز بعدازظهر در صفهایی زيبا عازم مدرسه ميشدند و قارقار آنان لذتبخش بود ولي اين یک بخش ماجراست. در گذشته اخلاق ناپسندي شايع بود كه امروز كمرنگ شده و ميرود كه از جامعه، به كلي رخت بربندد؛ معلوليت در گذشته نوعي از عذاب تلقي ميشد كه فرد معلول را شايسته رنج مضاعف ميدانست. معلولان ذهني بسيار عذاب ميديدند و ديوانه خطاب ميشدند و از سوي كودكان آزار ميديدند و حتي بزرگسالان نيز با آنان برخورد پسنديدهاي نداشتند. معلولان جسمي از چشم، گوش، زبان، دست و پا، هر كدام به تناسبي مورد استهزا و تمسخر قرار ميگرفتند و یا متصف به صفات تحقیرآمیزی میشدند و جامعه حقوقي براي آنان قايل نبود. گويي كه آنان زايدههاي جامعه هستند و ديگران بايد شكرگزار باشند كه دچار چنين وضعي نشدهاند. بسياري از اين معلوليتها از آغاز تولد همراه كودك بود يا فرد بر اثر بيماري در كودكي به آن دچار ميشد؛ اين رفتار با زالها يا همان سپيدموها نيز وجود داشت. در جوامع غربي نيز در قرنهاي گذشته چنين بوده است. حتي در مقاطعي از قرن بيستم براي از ميان بردن آنان و اصلاح نژاد و ژن نيز نظريهپردازي كردند!
ولي با پيشرفت جوامع نهتنها اين رفتار از ميان رفته است، بلكه بهترين خدمات را به صورت رايگان در اختيار معلولان قرار ميدهند. مبالغ زيادي از بودجههاي دولتي این کشورها براي آموزش و گردش و تفریح، بهداشت و... آنان هزينه ميشود و چندين دهه است كه فضاي عمومي را به گونهاي طراحي ميكنند كه معلولان بدون نياز به كمك ديگران بتوانند در اين فضا تحرك و حضور داشته باشند. امكان سوارشدن با ويلچر در وسايل حملونقل و ورود به ساختمانها، دسترسي به توالت خاص، محل ويژه پارك و... همه و همه حكايت از تغيير جايگاه معلولان در جامعه دارد؛ هزينه اين كارها نيز از جيب جامعه پرداخت ميشود. اين تغيير نگاه چه معنايي دارد؟ به نظر ميرسد كه برداشت ما از مفهوم فردگرايي در جوامع پيشرفته ناقص است. در اين جوامع ضمن احترام به حقوق فرد، مرز ميان فرد و جامعه به كلي از ميان ميرود. معلوليت يك فرد به منزله معلوليت جامعه و يا معلوليت همه تلقي ميشود. اگر فرد اهميت دارد، يعني همه افراد اهميت دارند؛ نه يك فرد بخصوص و اگر معلولان فاقد اهميت باشند، يعني هيچكس واجد اهميت نيست. اين ذهنيت اخلاقي و انساني در مقررات و قوانين بازتاب پيدا كرده است به نحوي كه نيازهاي معلولان را در فضاي عمومي شهرها به بهترين وجه تأمين ميكند.
در ايران نيز اين روند آغاز شده است؛ البته جنگ و تصادفات و حوادث معمول نيز بر تعداد معلولان بشدت افزوده است. در حقيقت بخش بزرگي از معلولان در دفاع از ميهن و ديگران يا در اجراي انجام وظيفه و... دچار اين وضع شدهاند. به همين دليل تغيير نگرش به آنان رخ داده است و پیشرفتهای ورزش معلولان بازتابی از این نگاه است ولي هنوز آثار عملي اين مسأله را نميبينيم يا كمتر از حد انتظار ميبينيم؛ نمونهاش در پيادهروها و ورودي ساختمانها و سرويسهاي بهداشتي است كه فضاي مناسب را براي معلولان ايجاد نكردهايم. کافی است به سخنان یکی از نابینایان که در گزارش روزنامه شهروند آمده است توجه کنیم: «آمدهاند پیادهراهها را مناسبسازی کردهاند، بدون اینکه نگاه کارشناسانه داشته باشند؛ خطهای مخصوص نابینایان در خیلی جاها کامل نیست و ما را در خیابان سردرگم میکند، مثلا میخواهیم برویم مترو اما وسط راه مسیر را گم میکنیم چون علامت نابینایان محو شده است.»
عليرغم اين گامهايي نيز برداشته شد يا در حال برداشتن است كه ما را نسبت به اين روند اخلاقي اميدوار ميكند؛ اجراييكردن اثر عصاي سفيد در رفتوآمد شهري كه افراد نابينا آن را با خود حمل ميكنند، يكي از اين مراحل و گامها است. عصاي سفيد به منزله دستور ايست به رانندگان است تا فرد نابينا از عرض خيابان عبور كند. همچنين رعايت جاي پارك ويژه معلولان نيز اهميت دارد كه در پاركينگهاي غربي در بهترين نقاط قرار دارد و برای كساني كه معلول نباشند و خودروي خود را در آنجا قرار دهند، جريمه سنگيني مقرر ميدارند. اينها گامهاي كوچك ولي مهم در جهت رفتن به سوي جامعه اخلاقيتر نسبت به اقشار ضعيف است. معيار حقوق انسانها را بايد در رعايت حقوق این اقشار و به طور ویژه معلولان ديد.
ارسال نظر