کودتاي ترکيه يخ روابط تهران- آنکارا را آب کرد
طرح ديوارکشي مرزي از جانب ترکيه مسئله چندان مهمي نبود و حتي تهران هم از آن استقبال نکرد. نبايد ديوارکشي مرزي ترکيه را در قالب وعده ديوارکشي مرزي مکزيک توسط ترامپ تحليل کرد زيرا ترکيه اعتقاد داشت با کشيدن ديوار باعث عدم تردد افراد مسلح در مرزهاي خود با ايران خواهد شد، نه اينکه با کشيدن ديوار روابطش با تهران را سرد يا قطع کند.
کودتاي 15 ژوئيه 2016 ترکيه هم در بعد داخلي و هم در بعد روابط خارجي آنکارا اثرات مثبت و منفي خود را در طول يک سال گذاشته داشته است که يکي از مهمترين ابعاد آن تأثير بر روابط ديپلماتيک تهران- آنکارا بود، اگرچه در سالهاي گذشته، بهويژه با آغاز انقلابات منطقهاي موسوم به بهار عربي يا بيداري اسلامي و خصوصا بحران سوريه اختلاف ميان تهران و آنکارا روندي صعودي داشت اما پس از وقوع کودتا و مواضع ايران در همان ساعات اوليه سبب آغاز فصل جديدي در روابط دو کشور، پس از پشت سر گذاشتن دورهاي پرتنش شد.حمايت تمامقد ايران از رجب طيب اردوغان در جريان کودتاي نافرجام پانزدهم ژوئيه نهتنها به بهبود روابط کمک کرد که باعث شد باوجود همه اختلافها، دو کشور براي توقف خصومتها در سوريه در يک سال گذشته پس از وقوع کودتا همکاري کنند؛ البته دامنه تأثير کودتاي 2016 ترکيه به حوزههاي اقتصادي و حتي امنيتي هم رسيد. روز شنبه اردوغان با شرکت در مراسم سالگرد شکست کودتا اعلام کرد که اين اولين و آخرين کودتا نيست و حتي پارلمان اين کشور هم نشست فوقالعادهاي با حضور اردوغان، رئيسجمهوري اين کشور ترتيب داد؛ پارلماني که قرار بود در اولين اقدام کودتاچيان تسخير شود. ازهمينرو با اينکه دو روز از سالگرد اين کودتا گذشته اما «وقايعاتفاقيه» براي تحليل دقيقتر تأثيرات کودتاي 15 ژوئيه 2016 ترکيه بر مناسبات ديپلماتيک تهران- آنکارا، گفتوگويي را با رحمان قهرمانپور، پژوهشگر ارشد روابط بينالملل و کارشناس مسائل ترکيه ترتيب داده که مشروح آن در ادامه آمده است:
در راستاي تحت تأثير قرارگرفتن روابط خارجي آنکارا در اثر کودتاي 15ژوئيه 2016 که از واشنگتن تا کشورهاي اتحاديه اروپا را دربرميگرفت، ايران هم در مناسبات ديپلماتيک خود با ترکيه دستخوش تحولاتي شد. هرچند تهران از جمله کشورهايي بود که از همان ساعات اوليه وقوع کودتا موضعگيري صريحي نسبت به آن داشت و محمدجواد ظريف هم کودتا را محکوم کرد اما در ادامه ما شاهد رفتارهاي متناقض آنکارا در قبال تهران بوديم. شما در يک نگاه کلي روابط ديپلماتيک يک سال اخير پس از کودتا را چگونه تحليل ميکنيد؟
اگر روابط تهران و آنکارا را در چندساله اخير به دقت مورد بررسي قرار دهيم، ميبينيم که روابط ديپلماتيک بين دو کشور بعد از جنگ سوريه دچار تنشهايي شد. مسئله سوريه موجب تشديد تنشها و تا حدي روابط رو به رشد دو کشور با افول کمسابقهاي همراه شد. در صورتي که روابط تهران- آنکارا قبل از شروع جنگ سوريه و حتي قبلتر از آن پيش از آغاز بهار عربي بسيار گرم و سازنده بود، مخصوصا انتظار هم ميرفت با افزايش حجم تجارت و مبادلات بازرگاني در بعد تجاري و بازرگاني، سطح روابط ديپلماتيک در بعد سياسي و حتي مباحث امنيتي بين دو کشور افزايش يابد اما تضاد آشکار منافع دو کشور بر سر بحران سوريه از يک سو و تنش بر سر مسئله عراق و مبحث تروريسم ازسويديگر، تنشهايي را بين تهران و آنکارا به وجود آورد. همزمان با اين مسائل، جايگاه حزب عدالت و توسعه در درون ترکيه دستخوش تحول و دگرگوني شد، مخصوصا با رفتن احمد داووداوغلو از وزارت امور خارجه ترکيه، روابط ديپلماتيک اين کشور با تهران فراز و فرودهاي فراواني را به خود ديد؛ بنابراين دولت آنکارا بيشازپيش در زير چتر اردوغان قرار گرفت زيرا اگر در گذشته اردوغان در کنار عبدالله گل يا احمد داووداوغلو سکانداري و هدايت ترکيه را بهويژه در سياست خارجي بر عهده داشتند، اکنون با حذف اين اشخاص اردوغان در صحنه ترکيه يکهتازي ميکند. ازهمينرو يکي از اختلافات اردوغان با داووداوغلو بحث مواضع ترکيه در قبال سوريه بود و همين مسئله در ادامه بر روابطش با تهران اثرات سوئي هم داشت؛ لذا تأثير کودتای 15ژوئيه (24 تير) بر روابط ديپلماتيک تهران- آنکارا از اين بستر قابل بررسي است زيرا در بستر تأثيرگذاري بهار عربي و بحران سوريه با تغيير سياست خارجي آنکارا روابط تهران - آنکارا رو به سردي گراييد، به گونهاي که حتي بخشي از افکار عمومي ايران در زمان وقوع کودتا با بهنتيجهرسيدن آن و سقوط اردوغان بسيار موافق بودند اما با هوشياري دستگاه ديپلماسي و محکوميت کودتا در همان ساعات اوليه تهران توانست نقطه مثبتي را در روابط خود با آنکارا ايجاد کند زيرا اين محکوميت، واکنش بسيار مثبت سران آنکارا را در پي داشت، به اين دليل که به باور اردوغان تهران از وقوع کودتا و سرنگوني دولت استقبال ميکرد.
اما اهميت محکوميت کودتا از سوي تهران و تأثير آن در مناسبات ديپلماتيک جمهورياسلامي با ترکيه در چه بود؟
محکوميت کودتاي 15 ژوئيه 2016 ترکيه توسط تهران داراي اهميت دوسويهاي است؛ از يک سو در روندي مخالف و مغاير با برخي کشورهاي اروپايي و دول عربي منطقه خليجفارس، تهران به صراحت قبل از مشخصشدن سرنوشت کودتا آن را محکوم کرد که باعث تغيير ديدگاه اردوغان نسبت به تهران شد. اين زماني بود که اردوغان واشنگتن را دوست و متحد خود قلمداد ميکرد. اوباما در يک فضاي غبارآلود و يک سياست محتاطانه، نه با کودتا همراهي کرد و نه با دولت اردوغان؛ البته نبايد اين مسئله را هم ناديده بگيريم که همه روابط ما با آنکارا به حد کامل و سطح عالي خود بازنگشت و حتي با رفتار سازنده تهران هنوز هم آنکارا در برخي از موارد اختلافات و زاويه ديد خود را با تهران دارد. در منطق ديپلماتيک هم نميتوان انتظار داشت که با يک محکوميت کودتا و همراهي با دولت ترکيه بتوان تمام اختلافات بين دو کشور را حلشده فرض کرد و در سايه آن آنکارا را متحد صد درصدي تهران قلمداد کنيم. ازسويديگر، اين محکوميت از جانب تهران باعث نااميدي کشورهايي شد که از اختلاف و تنش تهران- آنکارا سود ميبردند زيرا اکنون ترکيه در مسئله سوريه در کنار جمهورياسلامي عمل ميکند؛ بنابراين در يک نگاه کلي ميتوان اينگونه نتيجه گرفت که قطعا کودتای 15ژوئيه و رفتار تهران در شب واقعه تأثيراتي مثبت را بر روابط بين دو کشور گذاشت اما اين تأثير مثبت بيش از حد و در سطحي ايدهآل نبود و هنوز آنکارا بر سر برخي از مواضع ايران در بحران سوريه، برخي از مناقشات کردها و همچنين ساير تحولات منطقه خاورميانه با تهران اختلافنظر خود را دارد.
به گفته شما باوجود تأثيرات مثبت محکوميت کودتاي 15ژوئيه ترکيه از سوي تهران باز آنکارا در مسائلي بهويژه حمايت تهران از کردهاي سوريه اختلافنظر زيادي داشت، بهگونهاي که اردوغان طرح کشيدن ديوار مرزي را در مرزهاي خود با ايران مطرح کرد. شما، با وجود اينکه تهران همواره بر ثبات و امنيت پايدار در ترکيه و حل مناقشه کردي از طريق گفتوگو اصرار ورزيده و افزون بر آن تهران در سياست خارجي خود استراتژي عدم دخالت را در امور کشورهاي ديگر به صورتي جدي پيگيري کرده است؛ اين اختلافنظر در روابط ديپلماتيک بعد از کودتا را چگونه تحليل ميکنيد؟
اول اينکه طرح ديوارکشي مرزي از جانب ترکيه مسئله چندان مهمي نبود و حتي تهران هم از آن استقبال نکرد. نبايد ديوارکشي مرزي ترکيه را در قالب وعده ديوارکشي مرزي مکزيک توسط ترامپ تحليل کرد زيرا ترکيه اعتقاد داشت با کشيدن ديوار باعث عدم تردد افراد مسلح در مرزهاي خود با ايران خواهد شد، نه اينکه با کشيدن ديوار روابطش با تهران را سرد يا قطع کند که اين نکته اتفاقا از جمله مسائلي است که خود تهران هم بهدنبال اجراي آن بود؛ لذا با توجه به اين نکته، وعده ديوارکشي پس از کودتاي 2016 از جانب آنکارا در روابط ديپلماتيک با تهران چندان محلي از اعراب ندارد اما نکته بسيار مهمي که نبايد فراموش کنيم مسئله اتهامزني مکرر سالهاي اخير آنکارا مبنيبر حمايت از برخي از گروههاي مسلح کرد از جانب تهران در ترکيه بوده؛ حال آنکه آنکارا تقريبا تمام کشورهاي جهان را به نحوي در حمايت از گروههاي مسلح کردي بهويژه پکک و دخالت در امور ترکيه متهم کرده است. در مقاطعي که تا امروز هم ادامه دارد، حتي به مسئله سوريه هم تسري يافته است و مسکو را در تسليح کردها متهم ميکند. زماني که پکک در سوريه بود، انگشت اتهام به سوي دمشق روانه ميشد. در دورهاي که باز هم تا امروز هم ادامه دارد واشنگتن به حمايت از کردها متهم شده و حتي کشورهاي اروپايي با محوريت برلين از تيررس اين اتهامزنيهاي آنکارا در امان نبودهاند و اتفاقا پس از کودتاي 2016 و بهويژه دوران برگزاري همهپرسي 16 آوريل اين اتهامزني به کشورهاي اتحاديه اروپا پررنگتر هم شد اما با شکلگيري «پژاک» و «يپگ» اتهامزني آنکارا عليه تهران درباره تسليح و حمايت کردها اگرچه بهطور کامل رفع نشد اما تا حدودي کمرنگ شد زيرا برخي پژاک شاخه پکک در ايران و یپگ را شاخه ديگر آن در سوريه ميدانند؛ لذا پس از کودتاي 2016 سرنوشت کردها به يک نگراني و دغدغه مشترک روابط ديپلماتيک تهران و آنکارا بدل شده است.
اما ساير اتهامات آنکارا بهويژه در بحث حمايت از تروريسم در سوريه و عراق را چگونه تحليل ميکنيد؟
متأسفانه بحث اتهامات ترکيه درباره تسليح و پشتيباني تهران از شيعيان در سوريه، عراق و يمن مانند اتهام حمايت از کردهاي ترکيه، از عوامل يا ميتوان گفت مهمترين عامل سردي روابط ديپلماتيک تهران- آنکارا در چند سال اخير بوده است و ترکيه يقينا از اين اتهامزنيها در قالب رقابتهاي منطقهاي براي عدم افزايش سطح نفوذ تهران در خاورميانه استفاده ميکند اما اگر تهران بتواند قدرت و نفوذ خود را در دمشق يا بغداد که پس از شکست داعش در موصل و محاصره تروريستهاي داعش در رقه و ديرالزور بيشتر هم شده، افزايش دهد؛ مطمئنا آنکارا نیز در قالب همان رقابت منطقهاي درصدد موازنه قدرت برخواهد آمد. در همين چند روز اخير هم ترکيه چندينبار به منطقه عفرين در داخل خاک سوريه حمله کرد و حتي در برنامهاي دقيق بنا دارد از طريق ائتلاف با «ارتش آزاد سوريه» (جيشالحر) مداخله نظامي بيشتري را در سوريه سامان دهد. با توجه به نکات يادشده اين سطح از رقابتهاي منطقهاي در روابط دو کشور با چنين رفتارهايي از جانب ترکيه در آينده افزايش خواهد يافت اما اينکه اين ميزان از رقابت تا چه اندازه خواهد بود يا اينکه اين رقابتها چه آثار سوء ديگري را ميتواند بر روابط ديپلماتيک بين دو کشور داشته باشد، بايد منتظر رويدادهاي آينده بود و ديد که صحنه خاورميانه آبستن چه حوادثي است و تحولات ميداني به کدام سو خواهد رفت.
اما اين دست از رفتارهاي ترکيه در مناسبات ديپلماتيک با تهران که پس از کودتاي 2016 هم ادامه دارد، حاوي يک نکته پارادوکسيکال بوده است. از يک سو بارها تهران از سوي آنکارا به حمايت از کردها و ترويج تروريسم در بحران سوريه و عراق متهم شده و ازسويديگر، ترکيه در مذاکرات ژنو و آستانه در ائتلاف مسکو- تهران قرار دارد؛ شما اين سياست يک بام و دو هوا يا حتي يک بام و چند هوا را چگونه تحليل ميکنيد؟
هيچ منطق پارادوکسيکالي وجود ندارد که در قالب سياست يک بام و دو هوا بتوان آن را تحليل کرد. اساسا ارتباط ديپلماتيک تهران- آنکارا يک رابطه دوخطي يا دووجهي بوده که يک خط آن همکاري و خط ديگرش تقابل است؛ لذا در تحليل روابط ديپلماتيک اين دو کشور هيچگاه نميتوان اين دو خط را از هم جدا کرد اما اين دو خط تقابل- همکاري همزمان آنکارا و تهران در موازات اشتراکات ژئوپلیتيک و اقتضائات مشترک سياسي خاورميانه، دو دولت را وادار به همکاري ميکند و بسيار سادهانديشانه خواهد بود که ما بهدنبال يک رابطه ايدهآل و آرماني بدون هيچگونه تنشي با آنکارا يا هر کشور ديگري باشيم زيرا درواقع چنين مسئلهاي در مناسبات ديپلماتيک وجود ندارد و اين را هم بايد در نظر داشت که مناسبات ديپلماتيک عرصه رقابت برای حفظ منافع ملي در بستر ارتباط با ساير کشورهاست اما مسئله اساسي در ارتباطات تهران و آنکارا درباره همزمان بودن دو خط تقابل و همکاري اين بوده که در ادوار مختلف بايد ديد وزنه کدام يک بر ديگري غلبه داشته است. چنان که اشاره داشتم با نگاهي به تاريخ روابط چند سال اخير ما شاهد آن بوديم که خط تقابل از آغاز جريان بهار عربي در سال 2011 و پس از آن بحران سوريه بسيار پررنگتر شده است ولی تأثير اقدامات و واکنشهاي ديپلماتيک تهران در مقابل کودتا سبب شد تا خط همکاري رنگ غالبي در ديپلماسي پيدا کند. در موازات اين مسئله همکاري مسکو بر سر مسئله سوريه و همچنين اشتراکات بر سرنوشت کردها اين خط همکاري ميان تهران و آنکارا را پررنگتر از قبل کرده است. پس ميبينيم که بستر همکاريهاي تهران- آنکارا در هر دو قالب (همکاري و تقابل) تعريف ميشود که بر اساس اقتضائات منطقه يکي از ابعاد آن بر ديگري وزن بيشتري دارد؛ لذا من معتقدم مادامي که تهران و آنکارا مانند پاريس و برلين به يک فرمول دقيق و مدونی در روابط خود دست نيابند، ما شاهد اين سياست و مناسبات ديپلماتيک آونگي (رفت و برگشتي) خواهيم بود که در اين صورت روابط گاهي بر اثر تضاد منافع در مسئلهاي مانند سوريه پرتنش خواهد شد و گاهي هم بهواسطه رويدادهايي مانند کودتاي 15 ژوئيه به سمت همکاري پيش خواهد رفت. هرچند اکنون هم فرمولي در روابط ديپلماتيک حال حاضر تهران- آنکارا وجود دارد که اين فرمول براي همکاري است اما همين فرمول درباره حلوفصل مناقشات و مديريت اختلافات وجود ندارد. به بيان ديگر، فرمول حل اختلافات مناسبات ديپلماتيک تهران- آنکارا در صورت بروز تنش، گاهي قطع روابط ديپلماتيک است، گاهي انتقاد از همديگر و گاهي هم نشانهگرفتن انگشت اتهام به سوي يکديگر؛ البته رسيدن به چنين فرمولي کار بسيار دشواري است و همين فرانسه و آلماني که به آن اشاره داشتم، پس از چند قرن درگيري و جنگ خونين به اين شعور و درک ديپلماتيک براي رسيدن به يک فرمول دقيق تقابل و همکاري رسيدهاند اما نبايد اين برداشت اشتباه هم پيش آيد که نکات من دال بر عدم تقابل در روابط ديپلماتيک است. چنان که در روابط کنوني پاريس و برلين در موازات همکاريهايشان، رقابتهايي هم وجود دارد، ازهمينرو طرح و تنظيم فرمول رقابت به معناي يافتن چارچوبي براي حل تنش در عين همکاري است؛ لذا در بستر نبود چنين فرمولي، ترکيه در يک سياست يک بام و دو هوا رفتارهايي متناقض را در روابط ديپلماتيک خود پيش ميگيرد.
به طرف ديگر اين روابط ديپلماتيک يعني تهران بازگرديم؛ بعد از رويکارآمدن دولت يازدهم سياست خارجي اين دولت بهويژه با کشورهاي همسايه به سمت کاهش تنش و احترام متقابل پيش رفت و لذا اکثر دولتها و کشورهايي که بهواسطه رفتار دولت نهم و دهم ارتباط ديپلماتيک خود را با تهران کاهش داده بودند، به سمت همکاري با تهران گام برداشتند. به نظر شما نقش و جايگاه روحاني و دستگاه ديپلماسي دولت يازدهم در مناسبات کنوني تهران با آنکارا در چهار سال گذشته چگونه بوده است؟
من به اين مسئله اعتقاد دارم که اگر برگه برنده دولت يازدهم خلق موفقيتي به نام برجام و خلع سلاحکردن جامعه جهاني در ائتلاف عليه خود براي بحران پرونده هستهاي بود، ضعف دستگاه ديپلماسي دولت يازدهم عدم وجود برنامه مدون و دقيقی براي افزايش همکاريهاي ديپلماتيک با کشورهاي همسايه خود است. بخشي از اين انتقاد وارده بهدليل دلمشغولي و گرفتاري ذهني دستگاه ديپلماسي بهويژه در دو سال اول دولت يازدهم بود و بخشي هم ناشي از وجود اين تفکر که در صورت حل اختلافات با اروپا و آمريکا مناقشات ديپلماتيک و رقابتهاي منافع تهران با کشورهاي همسايه خود بهصورتي اتوماتيک حل خواهد شد.
به باور شما دستگاه ديپلماسي دولت يازدهم در راستاي پارادایم «رئاليستي» قدرت و خوانش «پراگماتيستي» قدم برداشت؟
بله، حل پرونده هستهاي و خلق برجام در خوانش پارادایم رئاليستي پراتيک قدرت در نظام بينالمللي است که روابط را فقط در قالب ارتباطات ديپلماتيک با ابرقدرتهاي جهاني تعريف ميکند. ازهمينرو در اين پارادایم، قدرتهاي متوسط و ضعيف در نظام بينالملل تابع قدرتهاي بزرگ جهاني هستند اما يقينا جايگاه خاورميانه از لحاظ ژئوپلیتيک و ژئواستراتژيک در مناسبات جهان و نظام بينالملل بعد از جنگ سرد تغييري اساسي کرد زيرا در جهان پس از جنگ سرد با شرايطي مواجهيم که روابط منطقهاي خاورميانه سطحي از استقلال عمل را به کشورها داده است. تهران و آنکارا از نمونههاي بارز آن هستند؛ لذا تعريف مناسبات ديپلماتيک دول منطقه خاورميانه الزاما به بازتعريف روابط ديپلماتيک در عرصه جهاني و ميان ابرقدرتها بستگي ندارد، اگرچه قطعا نميتوان اين مناسبات را ناديده گرفت. مثلا شما در بحران سوريه شاهد بوديد که اتفاقا صحنهگردان منازعات سوريه، نه حضور ابرقدرتها بلکه تضاد منافع و رقابت دول منطقه براي افزايش نفوذ خود در بحران سوريه بود. هرچند حضور روسيه، چين و حتي سايهاي از واشنگتن نيز براي صحنهگرداني در سوريه بود اما مانند گذشته ابرقدرتها ديگر قدرت تمامکننده نيستند. در نتيجه کشورهاي منطقه خاورميانه بهواسطه اين استقلال نسبي خود، از اين امتيازات براي چانهزني با ابرقدرتهاي جهاني استفاده ميکنند و حتي گاهي برای تقابل و مقابله با ابرقدرتهاي جهاني هم گام برميدارند.
در راستاي نکات مطرحشده، ديپلماسي دولت دوازدهم در روابط ديپلماتيک خود با آنکارا در چهار سال آينده بايد چه اقتضائاتي داشته باشد؟
من بر اين باورم که با حلوفصل پرونده هستهاي از طريق برجام، بايد ديپلماسي دولت دوازدهم در چهار سال آينده همت بيشتري را براي رفع نقيصه عدم توجه لازم به کشورهاي همسايه با يک ديپلماسي فعال و جدي ایجاد کند که يقينا آنکارا هم از اين قاعده مستثنا نيست. هرچند در مقام مقايسه سطح مناسبات ديپلماتيک تهران - آنکارا با برخي از کشورهاي خاورميانه بهويژه دول عربي منطقه خليجفارس از موقعيت بهتري برخوردار است؛ لذا بهبود روابط با ترکيه در چهار سال آينده و تنظيم و تدوين فرمول دقيق براي پيگيري اختلافات و مناقشات ميتواند سطح همکاريهاي تهران - آنکارا را به دورهاي بيسابقه در همکاريهاي ديپلماتيک، سياسي، اقتصادي و حتي امنيتي برساند.
آيا ديپلماسي دولت دوازدهم- با توجه به اينکه تهران و آنکارا مواضع مشترکي درباره همهپرسي استقلال اقليم کردستان عراق اتخاذ کردهاند- قادر به حل اختلافات خود با آنکارا بهويژه در مسئله حمايت از گروههاي مسلح کرد خواهد بود؟
قبلا هم اشاره داشتم، اينکه ما بهدنبال يک روابط منطقي ديپلماتيک براساس يک فرمول درست براي رقابتهاي خود باشيم يک مسئله بوده و همکاري کامل با ترکيه يا هر کشور ديگري مسئله ديگري است زيرا در تاريخ روابط ديپلماتيک، هيچ دو کشوري بهطور کامل با هم همکاري نداشتند و هميشه دو بال رقابت و همکاري در مناسبات ديپلماتيک وجود داشته و خواهد داشت. حال اينکه کدام بال سايه بيشتري بر ديگري در مناسبات ديپلماتيک دارد، تعيينکننده آينده ارتباطات کشورها با همديگر است؛ لذا تهران نبايد با پيگيري اين استراتژي اشتباه بهدنبال همکاري کامل با آنکارا يا هر کشور ديگري باشد زيرا اساسا رسيدن به آن غيرممکن است؛ بنابراین هدفگذاري دولت دوازدهم بايد در بستر واقعيتها و حفظ منافع دولتهاي دو کشور صورت گيرد. هرچند حفظ عزت در رقابت و همزمان با احترام متقابل بايد از سوي دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي در نظر گرفته شود؛ لذا انتخاب صفر و صدي در قالب همکاري کامل يا تقابل با منطق ديپلماسي هيچ همخوانيای ندارد.
ديپلماسي عرصه صحنهگرداني روابط کشورها براي افزايش نفوذ و بهدستآوردن منافع بيشتر براي کشور است؛ بنابراین آن دولتي در ديپلماسي موفق بوده که در عين همکاري در عرصه رقابت منافع بيشتري را بهدست آورد؛ البته نبايد اين اشتباه به وجود آيد که تهران بايد همه کشورهاي منطقه خاورميانه را با خود همراه کند. اين موضوع نه منطقي است و نه شدني؛ بنابراين بايد با يک برنامهريزي دقيق در کشورهاي همسايه ديد که بستر همکاري در کدام کشور پررنگتر است، به تقويت آن پرداخت و با دولتهايي که در رقابت به سر ميبريم در يک سياستگذاري هدفمند که زمانبر است، در جهت کاهش رقابتها با تمرکز گام برداريم و ديپلماسي درواقع از همين راهکارها تعريف ميشود.
اما رأي تقريبا 24 ميليوني آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري 29 ارديبهشت جايگاه و پتانسيل او را در مناسبات ديپلماتيک افزايش نميدهد و متعاقب آن تهران را در وضعيت بهتري در تقابل با ساير کشورها قرار نميدهد؟
شکي در اينکه تأثير رأي بالاي روحاني در انتخابات 29 ارديبهشت، پرستيژ جهاني او را ارتقا خواهد بخشيد، وجود ندارد اما اينکه چنين امتيازي باعث شود کشورها در مناسبات ديپلماتيک خود بهويژه عرصه رقابت از منافع خود چشمپوشي کنند، به دور از واقعيتهاي موجود صحنه بينالملل است. همچنان که اگر اردوغان هم در ترکيه با رأي بالا رئيسجمهوري شود، حجتي بر تهران براي دادن امتياز به او نيست؛ لذا اگرچه موقعيت داخلي سران کشورها بر موقعيت ديپلماتيک آنها تأثيرگذار است اما الزاما مبناي تنظيم سياست خارجي ساير کشورها با او نيست، چنان که ما مبناي سياست خارجي و روابط ديپلماتيک خود را با آقاي اردوغاني که چند دوره متناوب رئيس دولت بوده است، تنظيم نميکنيم. ازهمينرو بحث نفوذ در منطقه خاورميانه پس از بحران سوريه در بازي ديپلماتيک با هوش سياسي تنظيم ميشود. ازهمينرو منطق روابط ديپلماتيک منطق مجزايي است که بايد توسط دستگاه سياست خارجي درک شود.
ارسال نظر