جنبش پوپوليسم و سطحينگر بودن عقلانيتها
با روي كار آمدن دولتهاي نهم و دهم، رگههايي از پوپوليسم اقتصادي در ايران مشهود شد. در آن زمان هرج و مرج و بيضابطگي بهجاي يك منطق علمي توسعهگرايانه، عقلانيت را نشانه گرفت و توسعه را فداي قدرت كرد اما همچنان آن رگههاي پوپوليست، مشكلات و چالشهايي را ايجاد كرده كه دولتهاي بعدي نيز درگير آن رفتارها برخلاف ميل خود شدهاند و نارساييهاي جدي را در اداره دولت فعلي ايجاد كرده است.ي
روزنامه قانون در یادداشتی به قلم محمدكاظم فلاح زاده / پژوهشگر اقتصادي نوشت:خاستگاه تاريخي تفكر پوپوليسم برميگردد به بلوغ جنبشهاي ناسيوناليستي كه در اواخر قرن نوزدهم در آمريكاي لاتين ظاهر شد و در دهههاي قرن بيستم گسترش پيدا كرد. يكي از چالشهاي اساسي كه كشور ميتواند با آن درگير شود، حاكميت تفكر پوپوليستي بر سازوكار تصميمگيريها در بخش عمومي است كه با اجراي سياستگذاريهاي اقتصادي، نتايج قابل قبولي را بر رشد اقتصادي يا بهبود آن نخواهد گذاشت و نتيجه آن جز اتلاف منابع نيست كه به گسترش نارضايتي ميشود كه از افزايش بيكاري، تورم و رشد منفي اقتصادي مي آيد، و در آخر موانع مخربي را بر سر راه، آينده رشد اقتصادي كشور بهوجود خواهد آورد. پوپوليسم با شعار رشد اقتصادي همراه با توزيع درآمد ميآيد كه ريسكهايي مانند تورم و كسري بودجه را ناديده ميگيرد و همين امر سبب ميشود كه اقشار جامعه بيشتر متضرر شوند.
سياسيون اغلب براي جلب رضايت مردم، رفتارهايي را طرح و برنامهريزي ميكنند كه ريشه در پوپوليسم از نگاه اقتصادي داردو برنامهريزي بلندمدت و راهبردي را كاملا به فراموشي ميسپارد. اين نوع رفتارها با هدف اقناع افكار عمومي توسعه پيدا ميكند و باعث بهوجود آمدن يك انقلاب خاموش در جامعه ميشود كه نشان از سطحينگر بودن عقلانيتها دارد.
با روي كار آمدن دولتهاي نهم و دهم، رگههايي از پوپوليسم اقتصادي در ايران مشهود شد. در آن زمان هرج و مرج و بيضابطگي بهجاي يك منطق علمي توسعهگرايانه، عقلانيت را نشانه گرفت و توسعه را فداي قدرت كرد اما همچنان آن رگههاي پوپوليست، مشكلات و چالشهايي را ايجاد كرده كه دولتهاي بعدي نيز درگير آن رفتارها برخلاف ميل خود شدهاند و نارساييهاي جدي را در اداره دولت فعلي ايجاد كرده است.يكي از عوامل تاثيرگذار در سالهاي قبل كه موجب اقناع افكار شده، درآمدهاي افزايش يافتهاي بوده كه بهصورت عادلانه در كشور توزيع نشده و زمينه ظهور پوپوليسم اقتصادي را بيشتر فراهم كرده است. اين درآمدها از محل پوپوليسم نفتي آمده و وارد اقتصاد شده است. بهطوري كه در دولتهاي گذشته، قيمت بالاي نفت مبناي اقتصادي آنها بوده و بدون داشتن برنامهريزيهاي مناسب سياستهاي كلاني را اجرا كردهاند كه سطح نارضايتيها رابالا برده و كشور را بيشتر درگير اين امر كرده است. در بعضي از كشورهاي نفتي تمايل به اجرا گذاشتن سياستهاي پوپوليستي بيشتر ديده ميشود. گاه اين نوع كشورها سياست خارجي راديكال را هم در پيش ميگيرند كه همگام با جامعه بينالملل و قدرتهاي بزرگ نيست و موجب بيثباتي سياسي دولتهاي آنها ميشود.
از سالهاي گذشته با توزيع نامتعادل فرصتها و استمرار ركود اقتصادي و نابرابري اجتماعي-اقتصادي، افرادي با عنوان منجي با ايدههاي پوپوليستي خواهان به دست گرفتن قدرت ميشوند و با اعتقاد به سياستهاي پولي، تاكيد بر توسعه زيربنايي فيزيكي و رشد هزينههاي دولتي دارند كه در آخر به كسري بودجه های بزرگ منجر ميشود. قدرتهاي پوپوليستي بهجاي ايجاد يك جامعه توليدي به سمت جامعه توزيعي خواهند رفت و مشكلات پنهان جامعه را به بحران تمام عيار تبديل خواهند كرد.
ارسال نظر