چرا باید دوباره به روحانی رای داد؟
از اين نظر دوباره بايد به او رأي داد. دوباره بايد به روحاني رأي داد. رأي من و شما تشويق و تأييد تلاش مردان وطندوستي است که با درهمآميختن علم و عمل نزاعهاي سخت را از اين کشور عزيز دور کردند. دوباره او؛ تا سايه وحشت و دلهره از ديارمان رخت بربندد و ما با هم به ساختن تمدن ايراني- اسلامي خود همت گماريم.
وقایع اتفاقیه در یادداشتی به قلم قدرت احمديان، استاد علوم سياسي و فعال سياسي نوشت:در دنياي پيچيده امروز پيوستگي شديدي ميان امور داخلي و بينالمللي شکل گرفته است. دولتها ديگر نه جعبه سياه هستند و نه توپهاي بيليارد بلکه آنها در يک شبکه تارعنکبوتي در هم تنيده شدهاند. هيچ کشوري بدون تعاملات سازنده بينالمللي نميتواند پيشرفت کند.کشور عزيز ما در دولت احمدينژاد تحت شديدترين فشارهاي بينالمللي قرار گرفته بود. روابط خارجي ما کاملا فلج شده بود. در آن روزگار، ايران ما بهواسطه چهار دسته از تحريمها در محدوديت و تنگنای اقتصادي و سياسي قرار گرفته بود: قطعنامههاي اتحاديه اروپا، قطعنامههاي کنگره ايالاتمتحده، دستورالعملهاي اجرايي رئيسجمهوري آمريکا و بالاخره قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل. اين چهار دسته از تحريمها بهطور مستقيم تماميت ساختار اقتصادي و بهطور غيرمستقيم ساختار سياسي کشور را هدف قرار داده بودند.
ما توان فروش نفت و دريافت پول آن را بهطور مطلوب نداشتيم. تقريبا در وضعيت «نفت در برابر غذا» قرار گرفته بوديم تا اينکه دولت روحاني آمد. آقاي روحاني بهدليل تحصيلات و تجربه ميدانست اين سازوکارهاي تحريمي چه بر سر کشور ميآورند. پرونده هستهاي را با رهنمودها و حمايتهاي مقام معظم رهبري از شوراي امنيت به وزارت امور خارجه منتقل کرد و آن را به دست يک تيم پرقدرت، دنياديده و متخصص در روابط بينالملل سپرد. در رأس اين تيم، دکتر جواد ظريف قرار گرفت. بعد از انقلاب ظريف تنها وزير امور خارجهای بود که درس روابط بينالملل خوانده و در اين رشته تدريس و تجربه کسب کرده بود.
به نظر نگارنده، کسي که کتاب «نظريه سياست بينالملل» کنت والتز را نخوانده باشد، نميتواند درک مناسبي از روابط بينالملل داشته باشد اما ظريف کسي بود که آثار کليدي روابط بينالملل را خوانده بود. او ميدانست آنارشي در سيستم بينالملل، توزيع توانمنديها در سيستم بينالملل، معضل امنيت، قطببندي، توازن قدرت، بازدارندگي، چانهزني، ديپلماسي و رژيمهاي امنيتي به چه معني است. او ميدانست منشور سازمان ملل، فصل هفتم منشور و مواد «39» تا «42» منشور ملل متحد که ايران را حسب آن تحريم کرده بودند، يعني چه. بدون فهم موارد فوق قطعنامههاي شوراي امنيت را «کاغذپاره» ميدانستند و ميگفتند «ملت ايران دماغ خود را با اين کاغذها پاک ميکند!» و «قطعنامه صادر کنيد تا قطعنامهدانتان پاره شود! » ايران را با کارهاي هيجاني و پوچ خود در ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد برده بودند.
بر اساس ماده «39» منشور، ايران را بهعنوان تهديد عليه صلح و امنيت بينالملل معرفي کرده و حسب ماده «41» انواع تحريمهاي حقوقي- بينالمللي عليه اين مردم مظلوم وضع کرده بودند اما دوگانه روحاني-ظريف نتيجه داد و برجام به سرانجام رسيد و درحاليکه ميرفت تا ماده «42» يعني حمله نظامي عليه ايران اعمال شود، به يکباره ورق برگشت و توطئه خناسان، معاندان و دشمنان ايران و نظام اسلامي ما بههم ريخت. چهار دسته تحريمها عليه ما متزلزل شدند و فروپاشيدند. ما دوباره به صادرات نفت روي آورديم، دوباره واردات و صادرات ما روان و منطقي شد، دوباره ارتباطات پولي- بينالمللي ما برقرار شد، دوباره کشتيهای ما در آبها و بنادر جهان به جولان درآمدند، دوباره ناوگان هوايي ما به سيستمهاي پيشرفته و هواپيماهاي نو مجهز شد، پولهاي بلوکهشده ما آزاد شدند، دوباره در نهادهاي بينالمللي حضور پررنگ خود را بهدست آورديم، در مديريت بحرانهاي بينالمللي و منطقهاي نقش بيچون و چرا ما را پذيرفتند و ما ديگر نهتنها تهديد عليه امنيت بينالملل نيستيم بلکه ستون ثبات منطقه و بازيگر اصلي مديريت بحرانهاي بينالمللي شدهايم.
از اين نظر دوباره بايد به او رأي داد. دوباره بايد به روحاني رأي داد. رأي من و شما تشويق و تأييد تلاش مردان وطندوستي است که با درهمآميختن علم و عمل نزاعهاي سخت را از اين کشور عزيز دور کردند. دوباره او؛ تا سايه وحشت و دلهره از ديارمان رخت بربندد و ما با هم به ساختن تمدن ايراني- اسلامي خود همت گماريم.
ارسال نظر