سیدفاضل موسوی :
اصولگرایان ناچار به حمایت از رئیسی هستند
من نکته خاصی در آقای رئیسی نمیبینم که بتواند در اداره دولت موفق شود و مولفهای در او مشاهده نمیکنم که او را قادر به حلوفصل معضلات و مشکلات کشور کند. ولی خواست جریان اصولگرایی این است که او بیاید و من فکر میکنم با توجه به شواهد، به احتمال بالا، او وارد عرصه انتخابات میشود.
هرچه به اردیبهشت نزدیک میشویم، تکاپوی انتخاباتی در کشور بالاتر میرود. از یکسو، روحانی و طرفداران او در این فکر هستند که چگونه با تخریبهای مخالفانشان مبارزه کنند و حقایق را به مردم نشان دهند و از سوی دیگر، جبهه مقابل آقای روحانی در این اندیشه است که چگونه به وحدت رسیده و نامزدی قدرتمند را مقابل آقای روحانی قرار دهد. از تشکیل احزاب و جبهههای جدید در این جریان که بگذریم، میرسیم به اختلافات میان اصولگرایان بر سر انتخاب کاندیدای نهایی از میان دهها چهره. چهرههای بانفوذ اصولگرا تلاش میکنند که اتفاقات سال ۹۲ را تکرار نکنند و با وحدت و انسجام، خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. به همین دلیل به سراغ چهرههایی مانند حجتالاسلام رئیسی رفتهاند تا شاید بتوانند برخی گزینههایی که از جناح همفکر، قصد حضور در انتخابات دارند را منصرف کنند. با اینکه حدود یک ماه به انتخابات باقی مانده، اما هنوز فضای انتخاباتی اصولگرایان، خاکستری است و مشخص نیست چه برنامهای را دنبال خواهند کرد. برای بررسی تحرکات انتخاباتی اصولگرایان، «آرمان» با سیدفاضل موسوی، گفتوگویی کرد که متن آن را در ادامه میخوانید.شواهد نشان میدهد آقای رئیسی احتمالا گزینه نهایی اصولگرایان برای انتخابات اردیبهشت باشد. به نظر شما آقای رئیسی میتواند رقیب قدرتمندی برای رئیس دولت تدبیر و امید در انتخابات ریاستجمهوری آتی باشد؟
آقای رئیسی تاکنون از میان گزینههایی که عنوان شدهاند، به عنوان قویترین رقیب آقای روحانی مطرح میشود. البته این بدان معنا نیست که گزینه بهتری نسبت به آقای روحانی است و مولفهای بهتر از روحانی دارد. من آیتم خاصی در آقای رئیسی شاهد نیستم که برتر از حسن روحانی باشد، ولی احتمالا تصمیم گرفته شده که رئیسی به عنوان یک نیروی جامعالاطراف به میدان بیاید که مورد تایید پایههای خاصی از جریان اصولگرایی است. نظرات آقای رئیسی مورد وثوق و مورد نظر بعضی از اصولگرایان است و این سبب شده که مجموعهای از عوامل دست به دست هم بدهد تا او را به عنوان یک شخصیت قابل ارائه به عرصه بیاورند و از او حمایت جدی کنند.
فکر میکنید آقای رئیسی قادر است اصولگرایان را به وحدت برساند تا همه بر نام او برای انتخابات اتفاق نظر داشته باشند؟
نه خود آقای رئیسی، اما افرادی که از او درخواست کردهاند به عرصه انتخابات وارد شود، اختلافات جریان اصولگرایی را به حداقل میرسانند.
برخی معتقدند اگرآقای رئیسی به عرصه انتخابات آتی وارد شود ممکن است برای او هزینهزا باشد. بهویژه در صورتی که از روحانی شکست بخورد و مورد وثوق مردم قرار نگیرد، جایگاه خود را از دست میدهد.
واقعیت این است که نباید بیش از اندازه، آقای رئیسی را دارای جایگاه والایی بدانیم. آقای رئیسی نهایتا در حد معاون قوه قضائیه بوده که به لحاظ تجربیاتی که از سال ۵۸ داشته به این مقام رسیده بود. حجتالاسلام رئیسی با کاندیداتوری در انتخابات و در صورت شکست، جایگاهی را از دست نمیدهد. جایگاه آقای رئیسی آنقدر بالا نیست که اگر از آقای روحانی شکست بخورد، اتفاق خاصی برای او بیفتد. باید پذیرفت و توجه کرد که جایگاه او بسیار عادی است. او دارای سطح تحصیلاتی متوسط در حوزه علمیه و سابقه اجرایی در قوه قضائیه است. جز این، رزومه و سابقه مدیریتی خاصی ندارند. نظرسنجیها نشان میدهد که او یک نیروی آلترناتیو در جریان اصولگرایی است.
اما اصولگرایان میتوانند در انتخاباتهای آتی از او استفاده کنند. سابقه نشان داده شخصی که یک بار در انتخابات شکست خورده است، در انتخاباتهای بعدی قادر به پیروزی نیست، بنابراین اگر آقای رئیسی در انتخابات اردیبهشت از دکتر روحانی شکست بخورد به این معناست که انتخابات دولت در سال ۱۴۰۰ را نیز واگذار کرده است.
به عقیده من آقای رئیسی را برای این آوردهاند که بتوانند به او کمک کنند تا این مسند را به دست بگیرد. اصولگرایان تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا رئیسی در این انتخابات حضور پیدا کند و اتفاقا به موفقیت برسد، چراکه تنها کسی که قادر است اصولگرایان را به وحدت نسبی و قطعی برساند کسی جز آقای رئیسی نیست. آنها مجبورند شخصی با شرایط حجتالاسلام رئیسی بیاورند که مورد تایید لایهها و جریانهای اصولگرایی باشد. البته در این میان برخی جریانهای اصولگرایی ساز خود را میزنند، اما به نظر من، اکثریت اصولگرایان که مخالفان روحانی هستند، دور آقای رئیسی جمع خواهند شد. این وضعیت برای آنها این ارزش را دارد که دست به چنین ریسکی بزنند و آقای رئیسی را به عرصه بیاورند. تلاشهای یک ماه گذشته آقای رئیسی، تلاشهای صداوسیما و دیگر مسائل هم نشان میدهد که انتخاب اول جریان اصولگرایی، آقای رئیسی است. پروژه آمدن رئیسی در کارزار انتخاباتی آغاز شده است.
به نظر شما آقای رئیسی میتواند در صورت رایآوری، گزینه خوبی برای جانشینی آقای روحانی در دستگاه دولت باشد و به عنوان رئیس دولت دوازدهم انتخاب شود؟
من نکته خاصی در آقای رئیسی نمیبینم که بتواند در اداره دولت موفق شود و مولفهای در او مشاهده نمیکنم که او را قادر به حلوفصل معضلات و مشکلات کشور کند. ولی خواست جریان اصولگرایی این است که او بیاید و من فکر میکنم با توجه به شواهد، به احتمال بالا، او وارد عرصه انتخابات میشود.
تحلیل برخی اصولگرایان این است که اگر انتخابات دومرحلهای شد، روحانی در دور دوم از رقیب خود شکست خواهد خورد. محمدرضا باهنر نیز در این خصوص گفته که آرای منفی روحانی بیشتر از آرای مثبت اوست و به همین دلیل در مرحله دوم، شکست او حتمی است. نظر شما در اینباره چیست؟
این دید و تحلیل از اینجا گرفته شده است که آنها معتقدند اگر روحانی در دور اول نتواند پیروز شود در دور دوم اصولگرایان او را شکست میدهند. این تحلیل اصولگرایان برگرفته از انتخابات سال ۸۴ است که مرحوم هاشمی در آن سال به احمدینژاد باخت. اما باید توجه کرد که وضعیت سیاسی و اجتماعی امروز بسیار متفاوت با سال ۸۴ است. آرای خاکستری در مرحله دوم واکنش نشان میدهند. شکست آقای روحانی در مرحله دوم به این راحتی نیست که اصولگرایان خیال میکنند. اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود و اگر آقای روحانی بتواند فضا را مدیریت کند و اتفاق خاصی نیفتد، رایهای خاکستری، طوفان به پا خواهند کرد. من معتقدم انتخابات سال ۹۶ اگر به دور دوم کشیده شود، اتفاقی مانند دوم خرداد ۷۶ رخ میدهد و حسن روحانی پیروز میشود. فقط آقای روحانی، اطرافیان و همفکران او باید بدانند که چطور پیش بروند و فضا را به خوبی مدیریت کنند. در این شرایط اگر آقای روحانی یک یا دو نفر کاندیدای در سایه یا پوششی همراه خود داشته باشد، قطعا بسیاری از برنامههای جریان اصولگرایی خنثی خواهد شد.
برخی صاحبنظران معتقدند که تعدد کاندیداها در جبهه رقیب آقای روحانی، تاکتیک انتخاباتی آنهاست. شاید آنها برنامه دارند که در مناظرههای انتخاباتی، روحانی را به این طریق شکست بدهند. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟ آیا اصولگرایان توانایی انجام این کار را دارند؟
قطعا اصولگراها به دنبال این هستند که چند نفر از دوستان خود را که به اعداد و ارقام مسلط هستند به عرصه بیاورند تا با برخی اقدامات و رفتارهای خاص پوپولیستی، روحانی را در مناظرات به کنج رینگ ببرند، چراکه آقای روحانی باید درخصوص دولت یازدهم، پاسخگو باشد. به طور حتم این موضوع جزو اهداف آنهاست. یک سال است که ما به دولتیها و دوستان همفکر آنها پیشنهاد میدهیم که باید کاندیدایی در کنار آقای روحانی به انتخابات ورود کند تا هم در مناظرات به کمک آقای روحانی بیاید و هم برای دیگر مسائل پیشبینینشده، حضور داشته باشد. هر دو طرف اگر آیندهنگر باشند چنین کاری خواهند کرد. اصولگرایان یقینا این برنامه را دنبال میکنند و امیدوارم که آقای روحانی نیز برای حل این موضوع، چارهاندیشی کند. دیروز از قول محمدرضا عارف شنیدم که اصلاحطلبان ممکن است کاندیدای دیگری را نیز همراه با آقای روحانی به انتخابات بفرستند.
این نگرانی وجود دارد که مبادا گزینهای که همراه آقای روحانی وارد انتخابات میشود، خود تبدیل به مانعی برای او شود و در فرصت مناسب از ادامه مسیر کاندیداتوری انصراف دهد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، باعث ریزش آرای روحانی میشود.
به نظر من این حرفها درست نیست. ورود نامزد پوششی قاعده دارد. در جریان اصلاحطلبی، افراد زیادی هستند که میتوان به آنها اعتماد کرد تا عهدهدار این مسئولیت شوند و در فرصت مناسبی از انتخابات کنار بروند. اگر چنین تصمیمی از سوی اصلاحطلبان اتخاذ شود، قاعده خود را طی میکند و با قول و قرارهایی که گذاشته میشود، میثاقهایی که امضا میشود، جلساتی که گذاشته میشود و برنامهریزیهایی که انجام میشود، راههای چنین اتفاقی بسته میشود. بنابراین به نظر من، این نگرانی بچهگانه و نادرست است. به نفع آقای روحانی است که به تنهایی وارد میدان نشود و آینده را پیشبینی کند.
اخیرا برخی چهرههای اصولگرایی مانند آقای مصباحیمقدم، بر اصولگرا بودن روحانی تاکید میکنند. این تاکیدها در این برهه از زمان چه دلایلی دارد؟
ابتدا باید گفت که این حرف اشتباهی نیست. روحانی اصولگراست، اما اصولگرایی که درک درستی از وضعیت داخلی و خارجی کشور دارد. برخی اصولگرایان مانند مصباحیمقدم نیز تلاش کردهاند که آیندهنگری کنند و اگر اتفاقی پیش آمد، بگویند ما هم گفتیم که روحانی اصولگراست. از سوی دیگر، برای خالی نماندن عریضه نیز بر این موضوع تاکید میکنند.
آیا این تاکیدها برگرفته از نوعی احساس پشیمانی اصولگرایان نیست که چرا روحانی را در سال ۹۲ به سادگی از دست دادند و اکنون نیز گزینهای ندارند که قادر به شکست روحانی باشد؟
این دوستان مقداری کملطف هستند. ظرفیت ساختاری اصلاحطلبی ظرفیت منطقی و گستردهای است که بسیاری را به این سمتوسو میکشاند. برخی چهرههای اصولگرایی که تلاش دارند از روحانی حمایت کنند شاید میل به گرایش به سمت اصلاحطلبی دارند. آقای مصباحیمقدم هم چهره منطقیای هست و شاید در آینده به این سمت گرایش پیدا کند. به همین دلیل به نظر من تاکید آنها بر اصولگرا بودن روحانی از سر پشیمانی نیست. جفایی که اصولگرایان در این سالها به آقای روحانی کردند بسیار پررنگ بود. این نامهربانیها بهراحتی قابل جبران نیست. جفایی که به روحانی شد، شبیه به نامهربانیهایی بود که نسبت به مرحوم آیتا... هاشمی میشد. البته شاید وسعت آن کمتر بود، اما شباهتهای زیادی به آن داشت.
یکی از موضوعاتی که در این انتخابات، مهم به نظر میرسد، بحثهای مربوط به سیاست خارجی است. با توجه به وضعیت بینالمللی که حساس و غیرقابل پیشبینی است، گزینههای مطرحشده مقابل آقای روحانی، بهویژه آقای رئیسی، میتوانند در بحث سیاست خارجی عملکرد درستی داشته باشند؟
به باور من، امروز غیر از سیاستی که در دولت یازدهم شاهد بودیم، هر سیاست دیگری که دنبال شود، میتواند برای کشور هزینهزا باشد. البته سیاست خارجی دولت یازدهم میتواند تغییراتی جزئی داشته باشد، اما با توجه به مسائل بینالمللی که امروز شاهد آن هستیم، هر گفتمان دیگری جز گفتمان دولت یازدهم برای کشور خطرآفرین است، شرایط کشور این کشش را ندارد و به همه اقشار جامعه آسیب خواهد رساند. سیاست بینالمللی آقای روحانی تقریبا بهروز، معتدل و منطقی بوده و به حلوفصل چالشهای بینالمللی کمک کرده است. ادامه این مسیر نیز باعث تنشزدایی بیشتری خواهد شد و مردم هزینه کمتری خواهند داد. در مورد آقای رئیسی هم من فکر میکنم او در سیاست خارجی، چیزی نزدیک به سیاست آقای ولایتی پیش خواهد گرفت و در آن وادی حرکت خواهد کرد. آقای رئیسی، یک قطعه از یک پازل است. این پازل طراحیشده اصولگرایان است. از سعید جلیلی و میرسلیم تا محسن رضایی و قالیباف، همگی در این پازل هستند. به همین دلیل من فکر میکنم که رئیسی سیاستهای ولایتی را پیش خواهد گرفت، البته مشکل اینجاست که ما دیگر آن توان مالی گذشته را نداریم که بذل و بخششهای «خاص» بکنیم.
به عنوان سخن پایانی، ادامه مسیری که دولت یازدهم آغاز کرد تا چه اندازه برای کشور ضروری است؟
شاید نقدهایی بر مسیری که آقای روحانی در پیش گرفته، وارد باشد، اما حرکتی منصفانه و منطقی برای آحاد کشور بوده است. او کشور را به سمت یک آرامش حداقلی برده که تداوم این گامها در دولت دوم او، میتواند ثمره این آرامش را به کشور برساند. من معتقدم که آقای روحانی نیاز است در دور دوم ریاستجمهوری خود، تغییر و تحولات قابل قبولی را در چیدمان وزرا و دولت داشته باشد تا بتواند مسیری را که شروع کرده است، به خوبی به پایان ببرد.
ارسال نظر