داستان نفت براي نسل آينده چگونه خواهد بود؟
اما آنچه در اقتصاد ما اتفاق افتاده، بسيار جالب و آموزنده است. از سال 1365 تا به امروز، ما در مجموع حدود ٢٤ ميليارد بشكه نفت صادر كردهايم، يا به عبارت ديگر رقمی حدود ٢/ ٢ ميليون بشكه در روز با متوسط قيمت حدود ٤٢ دلار براي هر بشكه.
نفت در ايران داستان بسیار پیچیدهای دارد. گروهی، آن را منشا بسياري از مشكلات اقتصادي و سياسي ميدانند. گروه دیگری، وجودش را ابزاري براي برتري سياسي منطقهاي و حتي جهاني قلمداد ميكنند. گروه سومی نیز بر اين باور هستند كه ايران بدون نفت، كشوري فقير و در زمره برخی از همسايگان بود. فارغ از اينكه نظر كدام یک از این گروهها به واقعیت نزدیکتر است، چند محاسبه ساده و سرانگشتي نشان ميدهد، آنچه مهم است نه وجود نفت، بلكه نحوه استفاده از درآمدهاي آن است.زيبايي علم اقتصاد در اين است كه برخلاف ساير رشتههاي علوم انساني، ميتوان در قلمرو آن، تئوريها و نظرات را با عدد و رقم سنجيد و آنها را به تيغ برنده تجربه سپرد. در اين نوشتار كوتاه به بررسي يك نظريه ساده ميپردازیم که آيا ما توانستهايم از درآمد صادرات نفت در 30 سال گذشته بهترين استفاده را بكنيم؟ براي پاسخ به اين سوال كافي است بدانيم كه با درآمد صادرات نفت چه ميتوانستيم بكنيم. روش نخست، روشی است که در بسیاری از کشورهای دارای نفت، وجود دارد. درآمد ناشي از صادرات نفت، در قالب درآمد شركت نفت و بخش مهمي از درآمدهاي دولت، به اقتصاد تزريق شده است. در واقع دولت خود را مالک درآمدهاي نفت دانسته و تمرکز اصلی بر تاسیس شرکتهای نفتی، کشف و استخراج نفت بوده است. نتیجه اين سياست، روندی است كه امروز در بسياري از كشورهاي نفتی مشاهده میشود: دولت متورم و كرخت، سيستم اداري آلوده به انواع فسادها و منافع متضاد و در كنار آن، بزرگراهها، جادهها، سدها، پلها، پايتختهاي پر زرق و برق و شهرونداني است كه به هر سو مينگرند، حضور مقتدر و کمثمر دولت را در تمامی بخشها احساس میکنند. در روش دوم، درآمد صادرات نفت را ميتوان بهصورت ارز خارجي، مثلا دلار در خارج از كشور پسانداز كرد و اجازه داد تا اين پسانداز سالانه انباشته شود و سپس از محل اين پسانداز يا عوايد آن رفاه شهروندان را افزايش داد. برخي كشورها نيز اين روش را برگزيدهاند. روش سوم میتواند تركيبي از دو روش بالا باشد. بخشي از درآمد را توسط دولت هزينه كرد و بخشي را پسانداز نمود.
اما آنچه در اقتصاد ما اتفاق افتاده، بسيار جالب و آموزنده است. از سال 1365 تا به امروز، ما در مجموع حدود ٢٤ ميليارد بشكه نفت صادر كردهايم، يا به عبارت ديگر رقمی حدود ٢/ ٢ ميليون بشكه در روز با متوسط قيمت حدود ٤٢ دلار براي هر بشكه. بافرض اينكه ما تمام اين درآمد را در جايي پسانداز ميكرديم و هيچ بهرهاي هم بابت آن دريافت نميكرديم، امروز بايد میزان پسانداز کشور از منابع حاصل از فروش نفت حدود یک تریلیون دلار بود. با فرض دریافت بهره به ازای پسانداز و در صورت دریافت کمترین نرخ بهره، میزان منابع ذخیرهشده حدود 2/ 1 میلیارد دلار بود.
اگر مجموع هزينههاي مصرفي شهروندان و دولت را مبنايي براي ميزان بهرهمندي از منافع حاصل از اقتصاد كشور یا رفاه در نظر بگيريم، در سال ١٣٦٥، اين مبلغ براي يك شهروند ايراني معادل ٣٩٠٠ دلار آمريكا بوده است. به بیان دیگر، ارزش مجموع هزينههاي يك فرد و هزينه بهرهمندي او از خدمات دولتي معادل با 3900 دلار بوده است. میزان درآمد سرانه هر فرد در سال 1365 حدود 4200 دلار بوده است. حال در پی یافتن پاسخ برای این سوال هستیم كه اگر درآمد صادرات نفتي را كه كشور در 30 سال گذشته انباشته بوده است، سالانه بين افراد تقسيم كرده بوديم، ارزش كل هزينههاي متوسط هر فرد در سال ١٣٩٥ چه ميزاني ميشد؟ به بيان ديگر، پسانداز كردن درآمد نفت و پخش آن بين مردم، بدون آنكه دخل و تصرفي توسط دولت در آن ميشد، وضعيت مردم را چه ميزان تغيير ميداد؟ براساس دادههای موجود، مقدار این شاخص تعیینکننده رفاه در شرایط فرضی معادل با ١٣٥٠٠ دلار بدون در نظر گرفتن بهره و معادل با ١٥٠٠٠ دلار با لحاظ بهره پسانداز درآمدهاي نفت خواهد بود. در واقع رفاه متوسط کشور طی 40 سال گذشته باید ٨/ ٣ برابر ميشد. با چنین فرضی در 40 سال گذشته بهطور میانگین رشد سالانه حدود ٢/ ٤ درصدی در سطح رفاه سالانه شهروندان اتفاق افتاده است. اما جالب است بدانيم در عمل چه اتفاقي افتاده است.بر اساس آمارهای موجود، مجموع مصرف شهروند متوسط ايراني و بهرهمندي از مصارف دولتي (رفاه) چيزي حدود ٣٧٥٠ دلار است. در واقع در مقايسه با سال ١٣٦٥، اين شاخص ٥ درصد كاهش يافته است. به بيان ديگر رفاه شهروند متوسط ما سالانه ٦/ ٠ درصد كاهش يافته است. اختلاف رفاه در شرایط فرض شده و شرایط موجود بهخوبي نشان ميدهد كه نحوه مديريت درآمدهاي صادراتي نفتي توسط دولت بهشدت غير كارآمد بوده است. باید توجه داشت که تمام محاسبات بر اساس دلار انجام شده است تا اعداد واقعي شده و اثر تورم از محاسبات حذف شود. از سوی دیگر تورم جهاني نيز تغييري در مقايسه دو وضعيت ايجاد نميكند. حال ممكن است اين سوال پيش بیاید: آيا امروزه مردم زندگي مرفهتري نسبت به 30 سال پيش ندارند؟ پاسخ اين سوال نيز تغييري در تحليل ما ايجاد نميكند؛ چراكه گزاره ما اين است كه پسانداز منابع حاصل از نفت و تقسيم ساده آنها بين مردم ميتوانست، رفاه هر فرد را حدود 5/ 3 برابر افزایش دهد. محاسبات انجام شده، نتایجی را در پی دارد كه بسياري از شنيدن آن چندان خوشحال نيستند! دولت بدترين توزيعكننده ثروت و منابع نفت در بين شهروندان است. دولت ممكن است ادعا كند كه من جاده و پل و شهر و پارك و دانشگاه ميسازم و اينها ثروت و رفاه به ارمغان ميآورند. پاسخ ما نيزاين است كه مجموع ارزش اين خدمات به اضافه مصارف شخصي ما، يا همان رفاه مادي ما، امروزه حدود ٣٧٠٠ دلار است، حال آنكه، اگر شما، دولت درهم تنيده ناكارآمد، درآمد صادرات نفت را پسانداز ميكرديد، امروزه شاخص رفاه شهروندان نزديك ٨/ ٣ برابر يا ١٣٥٠٠ دلار بود و ما قطعا از جادهها، پلها و شهرهايي تميزتر و بهتر برخوردار بوديم. باید توجه داشت كه دولت همين امروز ميتواند روند سناریوی درآمدهای نفتی ایران را تغییر دهد تا نسلهای آینده، 30 سال بعد نیز همين محاسبات را تكرار نكنند. دولت بايد درآمد نفت را پسانداز كند و خودرا از اعتياد به درآمد نفت نجات دهد تا اقتصاد كشور بتواند رشد و رونق بگيرد. بايد باور كنيم كه نفت نعمتي است كه از درآمد آن بايد به درستی استفاده كنيم، درآمد آن را وارد اقتصاد نكنيم تا بتوانيم از باتلاق اقتصاد نفتي نجات پيدا كنيم. به اميد آنروز.
منبع: دنیای اقتصاد
ارسال نظر