تضمين پيروزي كلينتون در انتخابات ریاست جمهوری
بنابراين مشاهده ميشود كه اثرات آن به سرعت در حزب جمهوريخواه انعكاس پيدا ميكند و افراد بزرگي مانند مك كين رأي خود را از ترامپ پس ميگيرند و خواهان حتي كنارهگيري ترامپ به عنوان كانديداي حزب جمهوريخواه در انتخابات و جايگزيني يك فرد آن هم در آستانه انتخابات سپتامبر آينده در ايالات متحده آمريكا ميشوند.
آرمان در یادداشتی به قلم مهدي مطهرنيا نوشت:ساختار ايالات متحده آمريكا به دنبال ايجاد فضايي است كه درآن يك كبوتر آبي به قدرت برسد. رياستجمهوري در دوره آينده ايالات متحده آمريكا بر اساس سيگنالهاي موجود بايد توسط كسي اداره شود كه تركيبي از بوش «نومحافظهكار» و اوباماي «نودموكرات» باشد و در فرايند انتخاب كانديداهاي دو حزب دموكرات و جمهوريخواه، آن دو حزبي كه بهطور آشكار با اين پوزيشن و در اين موقعيت هستند، هيلاري كلینتون است. از يك طرف هيلاري كلينتون داراي جاذبههاي بسيار درافكار عمومي ايالات متحده آمريكا نيست و او از اين جهت در لبه پرتگاه باخت مجدد در انتخابات ۲۰۱۶ بهسر ميبرد اما ساختار قدرت در ايالات متحده آمريكا نه به عنوان يك توطئه يا مهندسي ويژه انتخابات بلكه به عنوان يك روندسازي در انتخابات در استفاده از امواج موجود، ترامپ را برجسته كرد. برجستگي ترامپ ميتواند تضمين رياستجمهوري كلينتون نيز به حساب آيد. نگارنده بر اين معنا در چند ماه گذشته بسيار تاكيد كرده و امروز هم بر اين عقيده است و بيشتر از گذشته بر آن پاي ميفشاردكه هيلاري كلينتون به عنوان يك كانديداي مطرح بهترين گزينه براي آينده ساختار ايالات متحده آمريكا در جهت پيادهسازي نهمين دكترين امنيتي ايالات متحده آمريكا براساس پارادايم قدرت هوشمندتر آمريكايي است. بنابراين در آستانه تحركات مربوط به اوجگيري احتمالي ترامپ براساس نوعي پوپوليسم مدرني كه هماكنون در ايالات متحده آمريكاست، او سعي دارد پرچمداري آن را برعهده بگيرد بنابراين ما شاهد پخش فيلمي هستيم كه نشان ميدهد ترامپ نه تنها در حد و اندازههاي يك كانديداي رياستجمهوري درحزب جمهوريخواه نيست بلكه درحد واندازههاي يك نخبه منطبق بر اصول و ارزشهاي برخاسته از نگرشهاي ليبراليستي هم نيست. اگر چه اين امر بسيار مهم است اما مهمتر از اين امر براي افكار عمومي ايالات متحده آمريكا، دروغ در اعلام مواضع، آن هم با اين شدت با شكاف بسيار عميق در بازه زماني بسيار نزديك از سوي دونالد ترامپ است كه انعكاس بسيار بدي در افكار عمومي ايالات متحده آمريكا به جا گذاشت.
بنابراين مشاهده ميشود كه اثرات آن به سرعت در حزب جمهوريخواه انعكاس پيدا ميكند و افراد بزرگي مانند مك كين رأي خود را از ترامپ پس ميگيرند و خواهان حتي كنارهگيري ترامپ به عنوان كانديداي حزب جمهوريخواه در انتخابات و جايگزيني يك فرد آن هم در آستانه انتخابات سپتامبر آينده در ايالات متحده آمريكا ميشوند. بايد پذيرفت امروز ترامپ در چارچوب يك سناريوي مطلوب ميتواند به عنوان يك ابزار كارآمد در جهت تضمين ادامه رياستجمهوري «نودموكراتها» در كاخ سفيد عمل كند. ايالات متحده آمريكا در ساختار قدرت خود در پي ايجاد يك بستر و زمينهپروري مناسب براي به قدرت رسيدن هيلاري كلينتون برآمده است كه از درون اين تعداد كانديدا، فردي بالا ميآيد كه ميتواند مورد هجمههاي عميق در افكار عمومي قرار گيرد. حزب جمهوريخواه نيز حاضر است ريسك كند. برخي جمهوريخواهان كه خواهان استعفا يا كنارهگيري ترامپ از انتخابات رياستجمهوري شدهاند به خوبي واقف هستند در اين بازه زماني كمتر از يك ماه به راحتي نميتواند يك كانديداي ديگر معرفي و آراي الكترال كالجها را به خود جلب كنند و اين ريسك بسيار بالايي است اما در عين حال همين ريسك بالا ميتواند شوك جدي را به انتخابات وارد و با توجه به شوك سياسي ملت آمريكا، بايد پذيرفت كه ممكن است پيروزي جمهوريخواهان رقم بخورد اما از منظر منطق سياسي اين زمان بسيار كم است.
اين حركت ميتواند از يك جهت حزب جمهوريخواه را از بازي باخت- باخت خارج و به بازي برد- برد بكشاند، به اين دليل كه اگر ترامپ كنارهگيري كند و حزب جمهوريخواه كانديداي ديگري را مطرح نمايد، در صورت باخت آن كانديدا در مقابل هيلاري كلينتون حداقل آبروي حزب جمهوريخواه از منظر موضعگيريهاي ترامپ بيش از گذشته حفظ خواهد شد و ازطرف ديگر باخت احتمالي كانديداي بعدي به عنوان باخت حزب جمهوريخواه مطرح نخواهد شد بلكه باخت ترامپي است كه با موضعگيريهاي خود حزب جمهوريخواه را از امتياز پيروزي در اين دوره محروم ساخت.
ارسال نظر