بازجويي از دولتيها در مصاحبههای تلویزیون!
ما باور داريم علي ربيعي مشكلي با اين دست مصاحبهها نخواهد داشت، به شرط آنكه اين مصاحبهها با شهيندخت مولاوردي و علي ربيعي آغاز شود، اما به اين دو محدود نماند.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم سودابه رادفرد نوشت:او مردي از تبار پاكان حالا افسانه ابتداي انقلاب است. علي ربيعي كه دانشگاهيان و كارگران از وزارتش به شعف نشستند. دانشگاهياني كه بر پاكدستي او شهادت ميدهند. به غلو شبيه است، ولي آنها ديده بودند كه ربيعي حق مشاوره پاياننامهاي را كه فرصت نكرده بود بخواند؛ برگرداند تا حقي بر گردهاش نماند و حالا در صدا و سيما كه نگاه جناحي و چشم بستنش بر برخي فسادهاي ميلياردي زبانزد است، اين مرد را بابت حقوق نجومي نگرفته آن هم در زير مجموعهاش با ژست رسانهاي حقيقت جو زير فشار ميگيرد.
علي ربيعي خاستگاه مشخصي دارد. او را صدا و سيما در كسوت نماينده كارگران شركت ارج در برنامههاي ابتداي انقلاب به خود ديده بود. از مسئوليت شاخه كارگري حزب جمهوري اسلامي و پايهگذاري خانه كارگر تا پژوهش در حوزه جامعهشناسي سياسي و اقتصادي. ربيعي نماد سياستورزي است كه خاك كار را خورده و يك شبه ره صد ساله نرفته است. رانت هيچ كمكي به او نميتوانست بكند، چرا كه شايستگي او غيرقابل انكار است. دانشگاهيان او را به خوبي ميشناسند، خوشحالي دانشجويان از وزارت او كمتر از جامعه كارگري نبود. اين خوشحالي نه فقط به خاطر سابقه سياسي مثبت او و البته جايگاه علمياش به عنوان يك دانشگاهي، بلكه به خاطر جنس او بود. علي ربيعي يادآور ارزشهايي است كه از پس سالها نشان ميدهد كه چرا انقلاب اسلامي 57 موتور محركه اجتماع براي حركت و زدودن ظلم و همياري در سازندگي و دفاع بود. دانشگاهيان به ياد دارند كه ربيعي حق مشاوره چند 10 هزار توماني پاياننامهاي را كه فرصت نكرده بود مطالعه كند، برگرداند و گفت نميخواهم بدهكار بيتالمال شوم.
در برنامه اخير صدا و سيما در مورد هفته دولت كه از دكتر ربيعي به عنوان وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي دعوت شده بود، سؤالات مجري برنامه به سمت بحث فيشهاي حقوقي غيرمتعارف رفت. البته نفس سؤال صدا و سيماييها در مورد فساد اقتصادي خرق عادتي است كه در اين دولت در حال تبديل شدن به رويه است. از سكوت در برابر فسادهاي چند ميلياردي در دولتهاي قبلي تا رسيدن به حساسيت فعلي در مورد حقوقها، تغيير رويكرد عجيبي است كه صدا و سيما مبتلا به آن شده است. مجري برنامه، ربيعي را در مورد حقوقها در مجموعه وابسته به وزارت متبوعش يعني بانك رفاه مورد سؤال قرار داد. تا اينجا هم ماجرا را ميشد با اغماض بر سابقه صدا و سيما، نمونهاي از ژورناليسم حقيقتجو و بيباك به حساب آورد، اما ماجرا كمكم به بازجويي شبيه ميشد. مجري گاه در جايگاه دادستان قرار ميگرفت و ربيعي هم در سيماي متهم ظاهر ميشد. از اين دست برنامهها در چند وقت اخير بيشتر ديده ميشود. مدت زمان زيادي از مصاحبه شبيه به بازجويي شهيندخت مولاوردي معاون رئيس جمهوري در امور زنان و خانواده با مجري صدا و سيمايي كه اصرار داشت خانم مولاوردي از وظايف خانوادگياش بازمانده است، نميگذرد. اشكال صدا و سيما در باورپذير بودن ژست ژورناليسم حقيقت جويش نيست كه البته باور پذير نيست؛ اشكال در متوقف ماندن آن بر روي كساني است كه در برخورد جناحي صدا و سيما در جناح مقابل قرار ميگيرند.
ما باور داريم علي ربيعي مشكلي با اين دست مصاحبهها نخواهد داشت، به شرط آنكه اين مصاحبهها با شهيندخت مولاوردي و علي ربيعي آغاز شود، اما به اين دو محدود نماند. علي ربيعي چنان كه وصفش رفت البته هدف مناسبي براي به نمايش گذاشتن وفاداري صدا و سيما به حقيقت نيست. به رسانه ملي پيشنهاد ميشود با كنار گذاشتن نگاه جناحي به سراغ افرادي برود كه مانند علي ربيعي با سابقه بينقصشان مجري برنامه را از به سنگ خوردن تيرش عصباني نكند.
برنامه 90 يكي از محبوبترين برنامههاي تلويزيون است. عدهاي راز محبوبيت اين برنامه را در رويكرد گستاخانه آن ميدانند، كه از نگاه پرسشگرش هيچ كس البته در حوزه ورزش فوتبال مصون نيست، اما دليل اينكه اين گستاخي در پيگيري حقيقت منجر به محبوبيت اين برنامه شده، پايبند نبودن اين برنامه به مرزكشيهاي از پيش تعيين شده است. مطمئناً اگر رويكرد انتقادي اين برنامه مختص يكي از دو تيم استقلال يا پرسپوليس بود، گستاخي آن را نه به حساب بيباكي در حقيقتجويي، بلكه به حساب رويكرد طرفدارانه آن ميگذاشتيم. خلاصه كه كاش همه صدا و سيما 90 بود.
ارسال نظر