رخشان بنی اعتماد:تو را من چشم در راهم
نهادهای مردمی و فعالیتهای داوطلبانه از حوزههای مورد توجهم است که با بسیاری از NGOها و فعالان در ارتباط هستم.

شناخت خیلیها از رخشان بنیاعتماد منحصر به دنیای سینما نمیشود و شاید این نام همانقدر که در حوزه فرهنگ نقش دارد، در فعالیتهای اجتماعی و شهروندی هم سهیم است. بانوی رخشان سینما که علاوه بر هنر قصهگویی خیلیها او را در قامت یک مددکار اجتماعی میبینند در ادامه، مسیر فیلمسازی و در امتداد نگاه غمخوارانه و اصلاحطلبانهاش، دوربینش را برداشته و این بار راهی مؤسسه خیریه بینالمللی زنجیره امید شده است تا تصویری همدلانه از فعالیتهای این مؤسسه را ثبت کند. تصویری از کودکانی که بازگشت شادی و امید به دنیای کودکانهشان چشمانتظار همت آدمهایی است که شاید تا امروز شناختی از آلام و دردهایشان ندارند. «آی آدمها»ی بنیاعتماد ضمن ارائه تصویری روشنگرانه و همذاتپندارانه از مشکلات این کودکان، از سوی دیگر بدون هیچ به رخ کشیدنی، فضایل انسانی و افکار بلند آدمهایی را در ضمیر ما زنده میسازد که بدون چشمداشتی زنجیره امید خانوادههای دردمند را می بافند. اکران مستند «آی آدمها» روز دوشنبه اول شهریور ماه در سینماهای هنر و تجربه آغاز شده است. به همین مناسبت «ایران» با این فیلمساز اجتماعی و انسان گرا گفت وگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.فعالیتهای «زنجیره امید» و حتی نامش برای خیلیها حتی اهالی رسانه ناشناخته است اما شما که همه ما میدانیم چقدر در این امور پیشقدم هستید چه زمان با فعالیت این خیریه آشنا شدید و آیا سفارش ساخت این مستند اسباب این آشنایی بود؟
نهادهای مردمی و فعالیتهای داوطلبانه از حوزههای مورد توجهم است که با بسیاری از NGOها و فعالان در ارتباط هستم. آشناییام با «خیریه زنجیره امید» از طریق یک دوست و نه تبلیغات مرسوم، بهار سال 94 اتفاق افتاد. با کنجکاوی و شناخت بیشتر، به ابعاد گسترده تری از تأثیرگزاری این نهاد پی بردم، اینکه نه فقط «زنجیره امید» درمان بچههای محروم زیر 18 سال کشور را، فارغ از نژاد و دین و ملیت، در سه رشته قلب، ترمیمی و ارتوپدی، در بالاترین سطح استاندارد هدف خود قرار داده، بلکه ارتقای سطح درمان فوق تخصصی پزشکی اطفال در ایران را هدف اصلی خود میداند. آشنایی نزدیکتر با «مریم مرعشی» بنیانگذار این مؤسسه زن جوان پرانرژیای که زندگی اجتماعی و خانوادگیاش را یکسره وقف خدمترسانی به بچههای محروم این سرزمین کرده، بشدت تحت تأثیرم قرار داد. درمان بچههای بیگناهی که از یک طرف مشکلات جسمی، تن دردمندشان را میآزارد و از طرفی تنگنای اقتصادی امکان درمانهای پرهزینه را برای خانواده هایشان محال میکند. نقش انسانی و بیبدیل پزشکان داوطلب ایرانی و فرانسوی و متخصصان مختلف حوزه پزشکی و فعالیت کارکنان این مجموعه، همه و همه دلیلی شد که تصمیم به ساخت فیلم مستندی در معرفی «زنجیره امید» بگیرم. مستند بلند «آی آدمها» ستایشی است از حرمت کار داوطلبی و ادای احترام به همه کسانی که از طریق نهادهای غیردولتی نقش سازنده مؤثری در کم کردن آلام بشری دارند. «آی آدمها» نه فیلمی به سفارش «زنجیره امید» است و نه این مؤسسه کوچکترین دخالتی در چگونگی ساخت آن و انتظار تبلیغی از آن داشته است. انگیزه ساخت این فیلم تصمیم شخصیام، در جهت معرفی فعالیتی چنین با ارزش بود که صرفاً با حمایتهای مردمی هزینههای سنگین خود را تأمین میکند.
از زمان آشنایی با این مؤسسه و درک زوایای مختلف درد و مشکلات این کودکان و خانوادهشان چه پروسهای طی شد؟
پژوهش اولیه و تدوین فیلم توسط شیرین برقنورد همراه جدیام در این طرح انجام شد و برای نوشتن فیلمنامه، طبق روال معمول باید خود دورانی را در فضای مجموعه سر میکردم. آشنایی نزدیکتر با پزشکان و درک انگیزههای شان، فضای بیمارستانهای مرتبط با زنجیره و چگونگی ارائه خدماتشان، شرایط بچههای بیمار و خانواده هایشان در مراکز درمانی و اقامتگاه که خود حکایت صد مثنوی است ، سر کردن با «مریم مرعشی»که هر چقدر بدوی به او نمیرسی و انبوهی از مشکل و بحران که هر روزه با آن درگیر است، با این حال با یک دنیا ایده و هدف بیمحابا و دریادل به طرف اجرایی شدنشان میرود. بعد از انجام پژوهش و نوشتن فیلمنامه، در سه مرحله از تیر تا آبان 94 فیلمبرداری انجام شد و امور فنی فیلم و آمادهسازی نهایی تا اردیبهشت 95.
واکنش خیلی از هنرمندان بعد از تماشای این مستند علاوه بر درک آلام این کودکان و خانوادهشان، امید و تجربه یک حس خوب عمیق بود که شاید به نظر این دو پارادوکس میکند.
«آی آدمها» تصویری از انسان و انسان بودن است در مواجهه با عشق و درد و امید... نماد جهان را با نگاهی دیگر دیدن. بیتردید تأثیر فیلم بر مخاطب، احساسی کاملاً دوگانه ولی عمیق خواهد بود، از یک طرف تلخی به نظاره نشستن درد کودکان بیماری که نقشی در سرنوشت رقم خوردهشان نداشتهاند و از سوی دیگر نمایش انسان بودن و انسان زیستن از طریق کار داوطلبی. کسانی که در وانفسای دوران رواج حرص و طمع به زیاده خواهی و عافیت طلبی، معنای ناب زندگی را در زندگی بخشی به محرومان پیدا کردهاند.
ما آدمها با تماشای این مستند حداقل تا ساعتها به لحاظ حسی درگیر زهرا، ابوالفضل، محمدرضا و دیگر بچههایی میشویم که شاید دقایقی و بواسطه دوربین «آی آدم ها» با آنها همراه شدهایم. خود شما و عوامل تولید چطور به لحاظ عاطفی توانستید با این شخصیتها و مشکلاتشان کنار بیایید. حس و حالی که بخوبی از موسیقی نشسته بر تیتراژ و فیلم مشهود است.
- لحظه لحظه در مراحل ساخت این فیلم به دلایل شرایط خاص موقعیتهایی که با آن روبهرو بودیم پر از غلیان احساس بود. بسیار مواردی که کنترل از دست میدادم و برای آنکه اشک هایم دیده نشود پشت به صحنه میکردم و در همان حال همکارانم را میدیدم که سختتر از من، سعی در کنترل گریه خود دارند و مواقع بسیاری که در شوق و سپاسگزاری خانوادههای بچههای بهبود یافته، همپای آنها به اوج میرسیدیم. اما واکنش «مریم مرعشی»، «محسن مولایی»، دکتر «فتحی» بزرگوار و دکتر «زرگر» در نخستین مواجهه با دیدن فیلم از یاد نرفتنی است. این عزیزان و همه کسانی که در این فعالیت گسترده به هرشکل نقشی دارند، طبیعتاً تا زمان دیدن این فیلم، تصور کلی و جامعی از آنچه که در مجموعه اتفاق میافتد نداشتند. هر کدام در حوزه مشخص مربوط به خود با مجموعه مرتبط هستند و دیدن ابعاد کاری که انجام میشود و نزدیک شدن به خانوادهها و موقعیتها، در لحظات دیده نشده، تأثیر غریبی بر خود آنها داشت.متأسفانه «آی آدمها» آخرین تجربه کاری من با «یدالله نجفی» رفیق و همکار و همراه همیشگیام بود. روزی که در بیمارستان نورافشار، دکتر مزدا به اتفاق تیم فرانسوی همراهش چند جراحی سنگین داشت، یکی از سختترین تجربههای همه دوران کاریام بود. زهرا بامری، محمد رضا شجاعی و ابوالفضل زارعی یک به یک به اتاق عمل منتقل شدند. ابوالفضل زارعی نوجوان روستای مرنجان، شرایط پر ریسکی داشت و احتمال خطر بالا. این را ما میدانستیم و زمانی که روی برانکارد با پدر و مادرش خداحافظی کرد و به طرف آسانسور برده شد همه ما بشدت منقلب بودیم و باید خود را بسختی حفظ میکردیم که تنش خانواده را تشدید نکنیم. ابوالفضل رفت و «یدالله نجفی»با صدای گرم و دلنشینش که از شدت بغض میلرزید، زیرلب خواند:
تو را من چشم در راهم،
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن، سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگان راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام، در آن دم که برجا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یانه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم
…
روز قبل ابوالفضل که به ادبیات عشق غریبی داشت این شعر نیما را با صدای ضعیف و لرزانش برایمان خوانده بود و «یدالله»در میان صداهای ضبط شدهاش به دنبال آن میگشت. تصمیم به استفاده از صدای ابوالفضل برای این صحنه در همان روز قطعی شد و من آوای هانا کامکار را که بسیار دوستش میدارم در همان لحظه در ذهنم شنیدم که چند ماه بعد موسیقی فیلم توسط سیامک کلانتری ساخته شد و آواز هانا نقطه پایان فیلم شد.
یکی از وجوه مستند «آی آدمها» این است که با وجود اینکه معرف فعالیتهای این مؤسسه است در عین حال اساساً فیلم تبلیغاتی نیست و توأمان با نگاه مادرانه همیشگی شما برخی مشکلات و در عین حال ارزشها را یادآوری میکند. مهمترین مؤلفهای که باعث ترغیب شما به ساخت این مستند شد تمرکز بر کدام یک از این وجوه بود.
«نازی ثریا» دوست مشترک من و «مریم مرعشی» که بانی خیر آشنایی من با زنجیره شد، شبی در خانهاش دعوتی ترتیب داد که ما همدیگر را ببینیم. از سرشب به انتظار بودیم و «مریم»حدود ساعت 11 از سرکار آمد و با انرژی کسی که صبح اول وقت قرار است برنامه معرفیای از فعالیت مؤسسهاش را برای کسی یا کسانی ترتیب دهد، بلافاصله شروع به گفتن کرد. یکسره و بیامان گفت و گفت و من پیش رویم زن جوانی را میدیدم که با صداقتی ذاتی و انگیزهای تحسین برانگیز آنقدر برنامه برای آینده دارد که مجالی برای توصیف حال و گذشتهاش باقی نمیماند. چند فیلم کوتاه همراه آورده بود و همچنان در حال نمایش فیلمها توضیح میداد. از پزشکانی که با بالاترین سطح تخصصی که یک عمل جراحیشان هزینه بسیار بالایی دارد به رایگان با زنجیره همکاری میکنند. از تجهیز بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بعد از عمل قلب، از دستگاه نرومونیتورینگی که برای بیمارستان نورافشار خریداری کرده تا خطر ریسک جراحیهای سنگین را کم کند، از اعزام پزشکان ایرانی به فرانسه برای دورههای تخصصی، از آمدن مداوم گروه پزشکان فوق تخصص فرانسوی به ایران ، از آرزوهایش برای ارتقای سطح پزشکی اطفال در ایران، از فکر ساخت بزرگترین بیمارستان فوق تخصصی جراحی اطفال در جنوب شهر تهران، و...و...و
رنج و درد و محرومیتها مقوله آشنای دغدغههای همیشگیام است و اینکه نهادی مردمی با این سطح استاندارد به کاهش رنج این آدمها بخصوص کودکان معصوم میپردازد تردید نبود که مرا درگیر خود میکند، بیآنکه به ساختن فیلم فکر کنم ولی با نزدیکتر شدن به فضای زنجیره خود پیشقدم در ساخت فیلمی شدم که بیآنکه رویکرد تبلیغی داشته باشد، بتواند ارزش آفرینی این فعالیت و گرانبهایی کار داوطلبانه را ثبت کند. اعتقاد دارم بیشتر از آنکه «زنجیره امید»به ساخته شدن این فیلم نیاز داشته باشد جامعه نیازمند دیدن این ارزش هاست. اعتقادی که برای ساخته شدن فیلم «حیاط خلوت خانه خورشید» داشتم و انگیزهای که برای ساخت مجموعه فیلمهای مستند «کارستان» دارم. مردم و بخصوص جوانها باید این جلوههای انسانی را ببینند تا الگوهای ناب دیده نشده از انسانهای با انگیزههای والا را بشناسند.
عنوان «آی آدمها» و تصویر شدن این شعر نیما از همان ابتدا و روزهای آغازین ساخت این مستند در ذهن شما نشست؟
شعر نیما را ابوالفضل زارعی به این فیلم گره زد و نهیب واژههای بیبدیل نیما در شعر «آی آدمها» خود مصداق تمامی حرف فیلم شد.
آی آدمها
که در ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان
…
ارسال نظر