تحلیل وقایع سیاسی در هفتهای که سپری شد
این هفته فرانسه یکبار دیگر جولانگاه منافقین تروریست شد. منافقین با تشکیل یک جلسه نمایشی سعی کردند بلکه از انزوای کامل خارج شوند و به تبلیغات رسانهای بپردازند. در این جلسه نمایندگانی از آمریکا، برخی کشورهای اروپائی و برخی رژیمهای مفلوک عربی حضور داشتند.
جمهوری اسلامی نوشت:ماه مبارک رمضان با همه عظمت و صفایش به پایان رسید و سفره ضیافت الهی برچیده شد. هر کس به فراخور حال خود توشه و بهرهای از این ماه رحمت و برکت برداشت کرده که ذخیره و سرمایهای برای سایر اوقات و ماههای سال است. این روزها فرصتی است برای اینکه بیندیشیم چه چیزی از این ماه آموختهایم و چه برنامهای برای تثبیت آنچه بدست آوردهایم، داریم.دیروز بیست و سوم تیرماه، یکسال پرفراز و نشیب از توافق تاریخی ایران و قدرتهای بزرگ جهان بر سر موضوع هستهای گذشت؛ توافقی که باعث تغییر نگاه دنیا به جمهوری اسلامی ایران پس از سالها تحریم و خصومت بوده و باعث پذیرش واقعیت و قدرت منطقهای و جهانی ایران شد؛ اتفاقی که اوج موفقیت سیاست خارجی دولت تدبیر و امید بود ولی در یکساله گذشته، عده قلیلی که خود را در موقعیت مدعیالعموم میبینند و ظاهراً کسی هم جلودارشان نیست، با خصومت و دشمنیهای بیپایه و اساس به این توافق و تیم مذاکره کننده هستهای تاخته و در قالب به اصطلاح منتقدان برجام، غیرمنصفانهترین تعابیر را بر زبان راندهاند؛ همان کسانی که تحریمها را به کاغذ پاره تعبیر کرده و حتی آنرا سبب پیشرفت داخلی میدانستند ولی اکنون گریبان چاک میکنند که چرا تحریمها برداشته نشده است!
هر انسان منصف و بیغرض و مرضی، وقتی به توافق نهایی هستهای ایران و گروه 1+5 و راه سخت و طولانی پیموده شده آن با توجه به موقعیت ایران و فشارهای بینالمللی نظر میاندازد، آنرا توافق قابل قبولی میداند که توانست کشور را از معرض توطئههای پیچیدهای که دشمنان قدار این نظام برای آن تدارک دیده بودند، به سلامت خارج کند ولی اکنون در دوران پسابرجام عدهای بیتوجه به معدل خوب و قابل قبول کارنامه سال اول برجام، آنرا در معرض انتقادات کینهتوزانه خود قرار داده و براساس یکسری محاسبات جناحی، از آن برای شکست دولت در افکار عمومی و نردبان رسیدن به اهداف باندی خود در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده سوءاستفاده میکنند. کدام فرد منصفی میتواند چشم خود را بر بندهایی که برجام از پای صنعت نفت کشور گشوده و موقعیتهای ویژهای که در تعاملات سیاسی، بانکی، اقتصادی و بینالمللی ایجاد کرده، ببندد و آنها را نادیده بگیرد؟ با وجود آنکه برجام هنوز در آغاز راه است و نمیتوان انتظار معجزهای از آن داشت ولی نگاه واقعبینانه و منصفانه به روند اجرای آن در یکسال اخیر علیرغم همه کارشکنیهای داخلی و خارجی، دال بر موفقیت آنست ولی متاسفانه برخی نیروهای تندروی داخلی و به تعبیری دلواپس، با نگاه غیرمنصفانه و جناحی، تلاش میکنند این توافق را یک ناکامی برای دولت آقای روحانی جلوه دهند اما نگاه عموم مردم و صاحبان انقلاب، با نظر آنان کاملاً متفاوت است.
نکته دیگر اینکه همین عده که عمده دلواپسیشان، انتخابات سال آینده ریاست جمهوری و بازگشت دوباره به قدرت است، از موضوع فیشهای حقوقی که میراث دولتهای گذشته است، به عنوان اهرم فشار علیه دولت یازدهم استفاده میکنند، هر چند که از دولت آقای روحانی انتظار میرفت قبل از آنکه به این بازی کشانده شود، این دندان فاسد را میکشید و با آن برخورد مینمود ولی به هر حال، موضع دولت در ماجرای حقوقهای نامتعارف و برخورد با متخلفان، نشان دهنده عزم رئیسجمهور در برخورد با چپاولگران بیتالمال است. البته دولت در برخورد با این تخلفات باید ضمن بازنگری جدی در قوانین و تقویت نظارت در پراختها به گونهای عمل کند به مردم ثابت شود هیچ خط قرمزی در این زمینه وجود ندارد و موضوع فیشهای حقوقی نامتعارف باعث غفلت مسئولین از برخورد با فسادهای بزرگ مالی در دولت گذشته نخواهد شد.
از رویدادهای داخلی این هفته اینکه اجرای طرح اصلاح نظام بانکی و بخش مالی کشور با ابلاغ رسمی رئیسجمهور کلید خورد و اجرای مرحلهای آن آغاز شد. این طرح به منظور افزایش و ساماندهی تسهیلات اعطایی در نظام بانکی از هفته جاری در کشور آغاز شد و امید میرود که نظام بانکی بتواند تعهدات و مسئولیتهایی را که در تامین مالی طرحها برعهده گرفته، به درستی و با دقت و نظارت انجام دهد.
این هفته فرانسه یکبار دیگر جولانگاه منافقین تروریست شد. منافقین با تشکیل یک جلسه نمایشی سعی کردند بلکه از انزوای کامل خارج شوند و به تبلیغات رسانهای بپردازند. در این جلسه نمایندگانی از آمریکا، برخی کشورهای اروپائی و برخی رژیمهای مفلوک عربی حضور داشتند. از جمله «ترکی الفیصل» رئیس سابق دستگاه امنیتی آل سعود هم از این فرصت استفاده کرد تا بلکه او هم از انزوای تبلیغاتی نجات یابد و خود را مطرح کند. این اقدام آل سعود، با در نظر گرفتن شکست کامل طرحهای تروریستی ریاض، بسیار پرمعنی است. نباید از نظر دور داشت که امروزه حتی متحدین آل سعود هم سعی دارند نه تنها به هر صورت ممکن از همراهی با ریاض در طرحهای تروریستی فاصله بگیرند، بلکه حتی با انتقاد از عملکرد آل سعود به افکار عمومی نشان دهند که عملکرد جنایت آمیز آنها را تائید نمیکنند. در چنین شرایطی آل سعود سعی دارد نشان دهد که گویا هنوز هم ابتکار عمل در قلمرو فعالیتهای تروریستی در منطقه را همچنان در اختیار دارد و اگر داعش، جبهه النصره، طالبان و القاعده به بن بست رسیدهاند و اوضاع منطقه نشان میدهد که آنها آیندهای ندارند، ولی آل سعود سعی دارد که از این پس روی تروریستهای منافق، بیش از گذشته سرمایهگذاری کند و مانور سیاسی – تبلیغاتی بدهد. اگرچه آل سعود مدتها است که دچار جنون در تصمیمگیری شده و قادر نیست حتی برای تامین و تضمین خود راهکارهای منطقی و عقلائی پیدا کند ولی مسئله اینست که اگر قرار بود منافقین بتوانند معجزهای برای اربابان خود بکنند، امروزه صدام در اوج عزت و افتخار بود ولی آل سعود سعی کرده آینده و سرنوشت خود را به تروریستها گره بزند و پس از شکست طیف وسیع تروریستهای نان خور ریاض، اکنون قرعه فال به نام تروریستهای منافق زدهاند. بعلاوه معلوم نیست از این تروریستهای فسیل شده، به جز نمایشات رسانهای و تبلیغاتی، کاری ساخته باشد.
این هفته حوادث پرشتاب در بحرین، ابعاد تازهای به خود گرفت. انبوه جمعیت معترضین به عملکرد ضد انسانی رژیم مفلوک بحرین با حضور یکپارچه در خیابانها، در هر فرصتی مراتب اعتراض و مخالفت خود را نسبت به تصمیمات و اقدامات شرارت آمیز آل خلیفه اعلام کردند و به طور همزمان از رهبران شیعه به ویژه آیتالله شیخ عیسی قاسم حمایت و جانبداری کردند.
مسئله اینست که آل خلیفه علیرغم هشدارهای مجامع بینالمللی و حتی اعتراضات کشورهای غربی، باز هم به عملکرد تحریک آمیز و ضدانسانی خود ادامه میدهد و مشخصاً ضمن ایجاد فشارها و تضییقات روزافزون علیه اکثریت شیعه، بر لغو تابعیت آیتالله شیخ عیسی قاسم رهبر پرنفوذ شیعیان بحرین اصرار میورزد و سعی دارد اوضاع را در مسیری برگشتناپذیر به وضعیت انفجاری بکشاند. با توجه به اینکه اکنون سالهاست بحرین در اشغال ارتش و نیروهای سرکوبگر رژیم سعودی قرار دارد، کاملاً واضح است که حتی این اقدام نیز مطابق امیال سرکوبگرانه آل سعود صورت گرفته است.
در هفتههای اخیر بسیاری از متحدین و حامیان عربستان و بحرین درباره عواقب شدید عملکرد کنونی آل خلیفه هشدار دادهاند و نگرانند که مبادا سیر تحولات به گونهای باشد که اوضاع به کلی از کنترل خارج شود و حتی به سقوط رژیم منفور آل خلیفه منجر شود.
هفته جاری حیدرالعبادی نخستوزیر عراق به مردم این کشور خبر داد که میتوانند خود را برای آزادی موصل آماده کنند. بعلاوه ارتش و نیروهای مقاومت مردمی بویژه «حشدالشعبی» با اقتدار کامل سرگرم تلاش برای محاصره موصل هستند و توانستهاند پرچم عراق را در حومه موصل به اهتزاز در آورند. این اخبار باعث غافلگیری آمریکا و متحدینش در ائتلاف کاغذی علیه تروریسم شده و آنها نگرانند که موصل هم درست همانند بیجی، فلوجه، القیاره و سایر مناطق پاکسازی شده از لوث وجود تروریستهای داعش در غیاب آنها آزاد شود که یک رسوائی بزرگ برای آمریکا و متحدینش نزد افکار عمومی منطقه و جهان خواهد بود. این هفته وزرای دفاع آمریکا و کانادا عجولانه به بغداد سفر کردند تا مراتب آمادگی آمریکا و متحدینش برای آزادسازی موصل را فریبکارانه اعلام نمایند.
فراموش نکنیم که در طول دوره یکه تازی داعش در عراق، هر جا آنها در محاصره قرار میگرفتند و نیاز به کمک داشتند، آمریکا از طریق «هلی برد» به کمک آنها میشتافت. از سوی دیگر درخواستهای پی در پی عراق برای کمک نظامی – تسلیحاتی آمریکا نه تنها بیجواب مانده بلکه «اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا با لحن تمسخرآمیزی ضمن تحقیر عراقیها ادعا کرد آنها فاقد اراده و انگیزهای برای مقابله با تروریستهای داعش هستند و فقط از آمریکا میخواهند که به جای آنها با تروریستها بجنگد. نامبرده اکنون شتابزده به بغداد رفته و برای مشارکت آمریکا در آزادی موصل، پیشنهاد همکاری داده است که البته ژستی سیاسی – تبلیغاتی و به شدت فریبکارانه به نظر میرسد. آمریکا پیشبینی کرده بود که آزادی فلوجه به 3 سال زمان احتیاج دارد ولی اکنون که اراده و توان عملیاتی ارتش و نیروهای مقاوت مردمی عراق و به ویژه نفوذ کلام مرجعیت شیعه در بسیج نیروها را مشاهده کرده مایل است موج سواری کند و خود را در افتخار آزادی موصل شریک نشان دهد، حال آنکه مقامات سیاسی و نظامی عراق به آمریکا بخاطر عملکرد حامیانهاش در قبال تروریستهای داعش، اعتماد ندارند و نگرانند آمریکا با ورود به صحنه سرکوب داعش، باز هم به بمباران مواضع ارتش و کشتار نیروهای مقاومت مردمی بپردازد و به طور همزمان با جاسوسی و خبرچینی به نفع تروریستها، در عملیات سرکوب داعش ایجاد اختلال کند. در واقع سرعت عمل و پیروزیهای عراق در سرکوب داعش آمریکا را غافلگیر کرده است.
در این هفته حامیان تروریسم در سوریه هم دچار بحرانهای فزایندهای بودند و برای حفظ باقیمانده آبرو و اعتبار خود سعی کردند با یک چرخش سیاسی جدید، مواضع گذشته را تا حدودی ترمیم و تصحیح نمایند. آمریکا، اتحادیه اروپا و به خصوص ترکیه این روزها دیگر نه تنها اصراری به برکناری بشار اسد ندارند بلکه با اعزام واسطههای سیاسی سعی دارند راه بهبود مناسبات با دمشق را هموار کنند. بشار اسد اخیراً فاش کرد که غرب و ترکیه با «مذاکرات و ارتباطات زیرمیزی» سعی دارند نشان دهند که تغییری در مواضع خود ایجاد کردهاند و حاضر به همکاری با سوریه هستند تا بلکه تروریستها بویژه داعش را زودتر سرکوب نمایند.
البته همین موضع اخیر آنها نیز ممکن است فریبکارانه باشد تا آنها بتوانند فشار افکار عمومی را مهار کنند و حیلهها و توطئههای جدیدی را مدنظر دارند ولی تا همین جا هم، عملکرد آنها نشانگر شکست و ناکامی جبهه ائتلاف کاغذی علیه تروریسم است که دروغ پردازی آنها را برملا میکند.
موضوع مهمتر به کردها در عراق و سوریه باز میگردد که آمریکا و غرب سعی دارند با بزرگ نمائی و سرمایهگذاری در این مقوله، زمینههای تجزیه کردستان عراق و سوریه را فراهم نمایند. آمریکا و فرانسه سرگرم احداث پایگاه نظامی در سوریه هستند و سعی دارند بدون هماهنگی با دولتهای مرکزی عراق و سوریه، ارتباطات سازمان یافته و مستحکمی را با کردهای عراق و سوریه برقرار سازند. البته سایر کشورهای اروپائی از جمله آلمان هم در این مقوله حضور دارند ولی بنظر میرسد که ابتکار عمل در اختیار آمریکا است و واشنگتن سایر اعضای «ناتو» را هم به دنبال خود میکشد. با وجود این شاید چرخش سیاسی اخیر حامیان تروریسم به سمت و سوی دمشق هم صادقانه نباشد و از اساس، یک حقه سیاسی جدید تلقی شود.
«دیوید کامرون» نخستوزیر انگلیس در روزهای پایانی هفته با شرمساری کنارهگیری کرد و جای خود را به خانم «ترزامی» داد تغییر دولت، کمترین بازتاب تصمیم مردم این جزیره برای خروج از اتحادیه اروپا بود که اکنون با پیامدهای عظیم و گستردهای که در راه است، اقتدار و یکپارچگی انگلیس را به کلی تحت الشعاع قرار داده است. استقلال طلبان در ولز، ایرلند و اسکاتلند خواستار جدائی از دولت لندن و کسب استقلال هستند. بدین ترتیب از دولت فخیمه بریتانیای سابقاً کبیر، چیزی جز «بریتانیای صغیر» و بلکه «اصغر» باقی نخواهد ماند. این احتمال وجود دارد که استقلال طلبی این کشورها که برای قرنها سرکوب شدهاند، به راحتی و با آرامش صورت نگیرد و به یک جنگ داخلی تمام عیار درون جزیره انگلیس منجر شود.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا هم از عملکرد انگلیس ناراضی هستند چرا که هرگز عضو قابل اعتمادی برای این اتحادیه محسوب نمیشد. در این میان آمریکا بیش از هر طرف دیگری از تضعیف اتحادیه اروپا و مشخصاً یورو سود میبرد و از این بابت خرسند است که تضعیف آنها باعث تقویت موضع آمریکا و دلار خواهد شد. اما تجربه نشان داد که انگلیس با این خوش خدمتی برای آمریکا هم سودی عایدش نشد و زیانهای غیرقابل جبرانی را شاید برای همیشه متوجه جزیره انگلیس و بریتانیای سابقاً کبیر نمود.
ارسال نظر