ترانه مکرم:مهمترین هدفم نوشتن احساسم است
روزنامه ستاره صبح در صفحه ی موسیقی خود امروز به قلم سید محمد صادق سیادت نوشت:

این هنرمند جوان که فارغالتحصیل رشته مترجمی زبان است، در حال حاضر در کنار ترانهسرایی به ترجمه آثار ادبی نیز میپردازد و به قول خودش ترجمه و بررسی آثار نویسندگان و شعرای معاصر جهان، به نوعی به دیدگاه او در مورد ترانه کمک کرده است. ترانه مکرم در بهار سال ۱۳۸۷ اولین کتاب ترانه خود را با نام «طلوع من» در نمایشگاه کتاب تهران و در سال ۱۳۸۹ دومین مجموعهاش را با نام «ساعت ۹» در دسترس مخاطبان قرار داد. در همین زمینه و در تشریح کارنامه این هنرمند جوان، به گفتوگویی با او نشستیم که در پی میآید:
شما ترانهسرایی را از سال 79 آغاز کردید، برای ما از حال و هوای آن روزها بگوئید؟ چطور شد که وارد این عرصه شدید؟
در رابطه با شروع این کار و اولین رویدادی که جرقه این کار را زد باید بگویم حقیقتا خیلی اتفاقی بود. به صورت تصادفی در جمعی هنری با آقای محمدرضا عیوضی آشنا شدم و این دیدار و همکاری در زمینه ارائه ترانه، در واقع شروع کار من در عرصه موسیقی بود.
در سال 79 وقتی اولین ترانهتان که اگر اشتباه نکنم ترانه «روز برفی» به خوانندگی محمدرضا عیوضی بود، اجرا شد چه حسی داشتید؟
واقعا خیلی خوشحال بودم، ولی احساس میکردم باید خیلی چیزها را بنویسم تا از خودم و احساسم رضایت داشته باشم. آن کار برایم تازه آغاز کار بود.
در کارهای شما ترانههایی با فضاهای متفاوت بهچشم میخورد، مثلا ترانه «غیرممکن» عمران طاهری و رضا صادقی تفاوتهایی به لحاظ ساختار با دیگر ترانهها دارند.
بله درست است. جدا از فضای حسی که در آن وقت و بههنگام سرودن ترانه داشتم، در ذهن هم وزن خاصی را دنبال میکردم و شاید این دلیل تفاوت باشد.از میان همه آثارتان کدام را بیشتر دوست دارید و خودتان بیشتر گوش میدهید؟
واقعا نمیتوانم بین ترانههایم فرق بگذارم و صادقانه من همه کارهایم را دوست دارم، با این همه زمانی خوشحال میشوم که در جایی به صورت اتفاقی آهنگها و ترانههایم را میشنوم و میبینم مردم آن را دوست دارند.
تا حالا شده است که از اجرای کاری که ترانهاش را سرودهاید ناراضی باشید، اگر ممکن است مثال بزنید.
بله، مواردی بوده است که اجرای کار را دوست نداشتم، ولی خوشبختانه کارهایی بوده که آنقدرها شنیده نشدند که خیلی باعث ناراحتی بشوند.
آیا به کاری که امروز میکنید و به حرفهتان از دوران نوجوانی و جوانی فکر میکردید؟ و آیا امروز از جایگاهتان راضی هستید؟
حقیقتا از سن خیلی کم، به موسیقی و شعر بی اندازه علاقمند بودم، تا حدی که در 4 سالگی مادربزرگم یک نوار کاست با صدای من و شعرهایی که بلد بودم ضبط کرده بود. از طرف دیگر بهخاطر داشتن خانوادهای ادبدوست و اهل فرهنگ و البته پدرو مادری که هر دو ساز میزدند، این علاقه در من هر روز بیشتر و بیشتر شد. کودکی من در دنیای موسیقی و ادبیات شکل گرفت و نوشتن برایم رویا نبود، چون میل و اشتیاق به آن در وجودم بود و هرچه بزرگتر میشدم بیشتر میشد، البته در ابتدا بصورت متون ادبی و شعر سپید و غزل بود و بعدتر ترانه.
در شرایط فعلی مهمترین هدفتان چیست؟
مهمترین هدفم نوشتن احساسم است، تا وقتی زنده هستم.
تا جایی که میدانم بهغیر از ترانهسرایی شما ترجمه هم میکنید.
بله، هر چند که در حال حاضر خیلی کمتر از قبل ترجمه میکنم، اما ترجمه بخاطر ساختار زبان و شاخههای ادبی و البته زبانشناسی برایم بینهایت دوستداشتنی است.
و حرف آخر؟
محبت مردم نسبت به من همواره بیاندازه بوده است و من از انرژی آنهاست که مینویسم و زندگی میکنم. واقعا از لطف و محبتی که در همه این سالها نسبت به من و ترانههایم داشتند، تشکر میکنم و قدردانشان هستم. در پایان هم آرزوی موفقیت برای اهالی موسیقی دارم و به امید خوشحالی، سلامتی و پیروزی مردم عزیز کشورم...
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
| در انتظار بررسی: ۱
| انتشار یافته: ۱

ارسال نظر