کد خبر: ۴۹۴۲۵
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۱
آقای روحانی! یک مسأله‌ای که هست، در ایران موسیقی پاپ به‌گونه‌ای به فحش تبدیل شده است. هر موزیسینی می‌خواهد از دیگری انتقاد کند، می‌گوید که فلانی پاپ می‌زند و این موضوع را بی‌سوادی می‌داند.
معمولا آرام است. هرازچند گاهی می‌آید، بی‌تفاوت به حاشیه‌ها کارش را انجام می‌دهد و دوباره برمی‌گردد. البته بعید هم نیست اگر دلش گرفته باشد، از این‌که از یک سفر طولانی به کشورش آمده و تا چهار روز قبل از کنسرت هنوز مجوز اجرا ندارد؛ اما «شهرداد روحانی» مرد با انگیزه‌ای است.
 
عصر یک روز بهاری همراه شدیم با رهبر ارکستری که چندی پیش، کنسرتی را در تهران اجرا کرد و آن را به اجرای آثارش اختصاص داد. این کنسرت با وجود زمان کوتاهی که برای فروش بلیت و تبلیغات داشت،‌ با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبه‌رو شد.
 
آنچه در پی می‌خوانید، گفت‌وگوی ایسنا با این آهنگساز و رهبر ارکستر است که می‌گوید هدفی راسخ دارد و هیچ‌چیز آن را تغییر نمی‌دهد.
 
از وقتی به ایران آمده‌اید و از روز اولی که شما را دیده‌ام، با خودم فکر کردم، چقدر این‌بار چهره‌تان مغموم است و آن انرژی همیشگی را ندارید. این غم یا خستگی از چه چیزی ناشی می‌شود؟
غم نیست؛ اصلا غم نیست. اما می‌دانید من از جایی می‌آیم که خیلی دور است و شب و روزم تا حد زیادی به‌هم می‌ریزد. از طرفی اتفاقاتی افتاد که من را شوکه کرد، یعنی برایم سوال پیش آمد. فکر کنید، از یک ماه جلوتر بخش خصوصی از من برای یک اجرا دعوت کرد و گفت که کارهای اداری انجام شده است، وقت آزادتان را بگویید تا ما رزرو هتل و بلیت را انجام دهیم. خیال‌تان هم از همه چیز راحت باشد از ارکستر و مجوز و ... آمدم ایران. تا چهار روز قبل از اجرا نه مجوز داشتم و نه نوازنده. حتی معلوم نبود برنامه اجرا می‌شود یا خیر.
 
حتی قرار بود، دو سانس اجرا داشته باشیم. وقتی شرایط را دیدم به برنامه‌گذار گفتم تاریخ اجرا را عوض کند؛ اما او ضرر مالی می‌کرد و من هم به ضرر او راضی نبودم. سرانجام ما در بدترین روز هفته کنسرت دادیم یعنی شنبه! تصمیم گرفتیم برای تأمین مخارج سالن و ... اجرا در دو سانس برگزار شود، اما در چهار روز باید حدود سه‌هزار بلیت می‌فروختیم، اما چطور در چهار روز سه‌هزار و خورده‌ای بلیت فروخته می‌شد؟ احساس کردم همه چیز بر ضد برنامه‌ی ما بود. در حالی که ما همیشه با خلوص نیت با دیگران برخورد می‌کنیم. به من حق دهید.
 
قرار بود، من در آن کنسرت علاوه بر رهبری ارکستر، قطعات خودم را با پیانو اجرا کنم. به‌عنوان آهنگساز، نوازنده و رهبر ارکستر بار سنگینی را بر دوش داشتم و این کار، تمرکز می‌خواست. با این حال خوشبختانه بلیت اجرا 24 ساعت قبل از برنامه تمام شد. ما بدون تبلیغ، در مدت 72 ساعت بلیت‌ها را فروختیم.
 
با همه‌ی رویدادها و محدودیت‌هایی که از آن صحبت می‌کنید، به نظر می‌رسید، نتیجه‌ی کار بد از آب درنیامد و از آنجا که مردم سالن را با شعار روحانی مچکریم! ترک کردند، حتما اغلب آن‌ها از کار راضی بودند.
بله. استقبال خوب بود و به نظرم مردم خوشحال بودند. هیچ چیز مهم‌تر از این نیست که مردم از کار راضی باشند. همیشه معتقدم، وقتی کسی پول می‌دهد و بلیت کنسرت می‌خرد ما موظفیم کارمان را درست انجام دهیم. سطح کار باید بالا باشد. در تهران تعداد محدودی نوازنده‌ی حرفه‌ای داریم. با چهار بار تمرین، برنامه را روی صحنه بردیم. خیلی از نوازندگان قطعات را برای اولین بار می‌زدند. با این حال فکر می‌کنم، مردم از کار لذت بردند.
 
نکته‌ای که در آن اجرا توجه من را جلب کرد، این بود که شما سعی کردید، فضای خشک حاکم بر اجراهای کلاسیک را بشکنید. همیشه مخاطب حس می‌کند، دیوار بلندی بین او و رهبر ارکستر وجود دارد، اما شما سعی کردید، با صحبت کردن یا حتی شوخی کردند، فضا را تغییر دهید. چه اندیشه‌ای پشت این کار بود؟

این موضوع به این برمی‌گردد که وقتی دارم ارکستر را رهبری می‌کنم، خودم را هم جزیی از نوازندگان می‌دانم نه یک تافته‌ی جدا بافته. این موضوع را باور دارم. حالا ارکستر تهران، لندن یا غیره، فرقی ندارد. این حسی که می‌گویم، قلبی و عمیق است. دست من فقط صدا نمی‌دهد. اگر اکستر فیلارمونیک وین هم مقابل من باشد، حرکت دست من به‌تنهایی صدا ندارد؛ اما آن‌ها بدون من هم می‌توانند ساز بزنند. من این را فهمیدم، اما بعضی‌ها به این موضوع اعتقاد ندارند. بعضی‌ها فکر می‌کنند می‌توانند هر کاری با نوازنده بکنند.
 
فضای خشکی که شما از آن صحبت می‌کنید، به نفع هیچ‌کسی نیست نه به نفع مردم و نه نوازنده‌ها. هدف از این اجراها این است که مردم به یک ارتباط عاطفی برسند و احساس کنند ‌چیز تازه‌ای شنیده‌اند. هدف من در کنسرت فقط صرف اجرا نیست. می‌خواهم مردم چیزی را از سالن با خودشان بیرون ببرند. برای همین سعی می‌کنم، با آن‌ها ارتباط برقرار کنم و هرجا که لازم است، درباره‌ی قطعه‌ی موسیقی توضیح دهم. این‌طوری یخ سالن می‌شکند. نمی‌گویم فضا یا ارکستر بی‌نظم باشد. نظم خیلی مهم است، اما لازم نیست با تازیانه نظم را یاد دهیم. من با رفتارم به دیگران احترام می‌گذارم و احترام می‌گیرم. احترام چیزی نیست که به زور به‌دست آید. همیشه گفتم، شنونده‌های ما، یعنی ایرانی‌ها خیلی خوب می‌فهمند.
 
شما هر بار برای اجرا به ایران بیایید، بالاخره یک حاشیه‌ای درست می‌شود، حالا یا رسانه‌ای یا طوری دیگر.

بله، دقیقا همین‌طور است. البته من مقصر نبوده‌ام. آخرین‌بار من را برای اجرای سوییت سمفونی خلیج فارس دعوت کردند. آن زمان نوازندگان ارکستر سمفونیک اعتصاب کرده بودند و من هم خبر نداشتم. یکسری می‌گفتند، شهرداد روحانی موزیسین‌ها را درک نمی‌کند. من در آن مشکل سهمی نداشتم و مقامی هم نداشتم. آن موقع فکر کردم، اجرای برنامه خوب است و شاید باعث درآمدزایی برای نوازندگان شود.
 
منظورم این است که خسته نمی‌شوید؟ یعنی با خودتان نمی‌گویید، اگر کلاه من میان این جماعت بیفتد، برنمی‌گردم آن را بردارم؟

منظورت این است که از رو نمی‌روم؟(می‌خندد) هدف من مشخص است. خب من خارج از کشور زندگی می‌کنم. تحصیلاتم و خانواده‌ام همه آنجا شکل گرفته است، اما این چیزی را تغییر نمی‌دهد. هر کاری که انجام می‌دهم، برایم مهم است، اسم کشوری که در آن به دنیا آمده‌ام، مردمی که با آن‌ها زندگی کرده‌ام و فرهنگی را که در آن رشد کرده‌ام به‌نحو خوبی به کشوری که در آن زندگی می‌کنم، معرفی شود. این هدف من است. هدفی که محکم و درست است. برای همین چیزی آن را تغییر نمی‌دهد. حق با شما است. هر دفعه اتفاقی می‌افتد. با این‌ حال، خانواده و فرزندانم نیز چنین اندیشه‌ای دارند.
 
منتقدان شما می‌گویند، شهرداد روحانی پاپ کلاسیک می‌زند نه کلاسیک. شما این موضوع را قبول دارید؟ اصلا پاپ کلاسیک اجرا کردن، چیز بدی است؟
من کارهای پاپ هم نوشته‌ام. مثلا با علیرضا عصار همکاری داشته‌ام که به‌عنوان پاپ ایرانی با ارزش است. با «یانی» کار کرده‌ام. کنسرتو پیانو، کنسرتو ویلن، سوییت سمفونی خلیج فارس و ... را نوشته‌ام. در وین در کنار سایر کارهایم، در کنسرواتوار موسیقی جاز می‌زدم. ساز ایرانی هم زده‌ام. نی، تار، کمانچه و ... البته در ساز ایرانی خوب نیستم، اما نواخته‌ام. نوازندگی ویلن، پیانو، رهبری و آهنگسازی را آموخته‌ام. من در آکادمی وین دیپلم ساز ضربی گرفته‌ام. چرا؟ چون یاد گرفتم که توانایی‌هایم را گسترش دهم؛ اما با این برچسب گذاشتن روی موسیقی مخالفم.
 
کنسرت آخر ما به اجرای قطعاتی اختصاص داشت که مردم عادی با آن ارتباط می‌گرفتند و علاوه بر آن، با ساختار ارکستر سمفونیک آشنا می‌شدند. شما نباید مردم را به کنسرت ارکستر سمفونیک بکشانید، ولی مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند. در کنسرت‌های ما مردم با ساختار ارکستر سمفونیک آشنا می‌شوند. صدای سازها را می‌شنوند و می‌شناسند؛ اما من ناراحت نمی‌شوم که بگویند شهرداد روحانی پاپ کلاسیک است.
 
گاهی از بعضی کارها راحت می‌گذرند. 80 سال از تأسیس ارکستر سمفونیک تهران می‌گذرد. ما آمدیم برای اولین‌بار به کمک انجمن موسیقی چند سی‌دی تصویری منتشر کردیم که البته بدون اشکال هم نیست. به هر حال کار ضبط زنده است؛ ولی خواستیم بگویم شهامت داریم که این کار را انجام دهیم تا سندی تاریخی برای ارکستر وجود داشته باشد. من اهل جار زدن نیستم که بگویم این کار را کرده‌ام، آنجا رفته‌ام یا به فلان ارکستر دعوت شده‌ام. ما اهل عمل هستیم. نمونه‌ی این کارها را هم به آدم‌های بزرگی هدیه دادم. به موزیسین‌های بزرگی که با آن‌ها کار کرده‌ام. انتشار این آثار نظرها را به موزیسین‌های ایرانی جلب می‌کند.
 
آقای روحانی! یک مسأله‌ای که هست، در ایران موسیقی پاپ به‌گونه‌ای به فحش تبدیل شده است. هر موزیسینی می‌خواهد از دیگری انتقاد کند، می‌گوید که فلانی پاپ می‌زند و این موضوع را بی‌سوادی می‌داند.

من مخالفم. باید هر قطعه‌ای را فارغ از این‌که سبک آن چیست، آنالیز کنیم. یک قطعه‌ی پاپ می‌تواند خیلی رویش کار شده باشد و قطعه‌ای با ارزش باشد و در عین حال یک سمفونی هم می‌تواند فاقد ارزش هنری باشد. این غلط است. رپ هم می‌تواند با ارزش باشد اگر درد اجتماع را بگوید. یک موسیقی کلاسیک اگر به هیچ درد نخورد، بد است.
 
بزرگ‌ترین جایزه‌ی ملی شما چیست؟
بزرگ‌ترین جایزه‌ی ملی‌ام استقبال مردم از اجراهایم بوده است. بقیه‌ی این جایزه‌ها سرگرمی است. همه‌اش مسخره است. مهم‌ترین جایزه همان مردم‌اند.
منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین