|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۴
کد خبر: ۳۵۴۷۱۷
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۴

جماران: نشستی با عنوان «ماهیت اعتراضات» توسط انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد و رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران و سه تن از دیگر اساتید جامعه‌شناسی به بررسی ریشه‌های اعتراضات شکل گرفته پس از فوت مهسا امینی پرداختند و ضمن اشاره به ناامیدی جامعه از اصلاحاتی که از سال‌های دهه ۷۰ مطالبه آن را داشته، بر این نکته تأکید داشتند که ایستادگی حکومت بر ایدئولوژی‌های گذشته ممکن است کشور را با چالش جدی مواجه کند.

 سعید معیدفر در این نشست با اشاره به گذشت دو ماه از اعتراضات شکل گرفته پس از مرگ مهسا امینی، گفت: برای بیان ماهیت اعتراضات باید حوادث ۳۰ سال گذشته را مرور داشته باشیم. ما چندین اعتراض را در سال‌های ۷۱.۷۲ و ۷۳ داشتیم که این اعتراضات تا حدی معطوف بود به مسائلی که ناشی از سیاستگذاری دولت است و شکل محلی و منطقه‌ای داشت.

اما از سال ۷۸ شاهد اعتراضاتی بودیم که عمدتا بر محور جنبش دانشجویی اتفاق افتاد؛ این اعتراضات از نظر موضوع، مکان و زمان محدود بود و تقریبا می‌شود گفت عمدتا دانشجویان بودند. اما سال ۸۸ دامنه اعتراضات گسترده‌تر می‌شود ولی عمدتا کلانشهرها و خصوصا تهران را در بر می‌گیرد و چهارچوب آن تقریبا خود جمهوری اسلامی و ارزش‌های خاص آن است.
جنس کسانی که در اعتراضات شرکت کردند متفاوت شده است

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران با اشاره به اینکه از سال ۸۸ به این سمت با برخوردی که صورت می‌گیرد تقریبا می‌شود گفت جنس کسانی که در اعتراضات شرکت کردند متفاوت شده است، افزود: در آستانه سال ۹۲ امیدی در کشور برای ورود به انتخابات به وجود می‌آید و اینکه از طریق انتخابات امکان مشارکت وجود داشته باشد. به هر حال دوره اول آقای روحانی امیدهایی در جامعه به وجود می‌آید و نهایتا آقای روحانی قول‌های بسیار زیادی را به مردم می‌دهند و سطح انتظارات جامعه را به شدت افزایش می‌دهند و بلافاصله پس از انتخابات آب سردی بر دل مردم و خصوصا قشر متوسط که به انتخابات دل بسته بودند، ریخته می‌شود. ناکامی‌هایی که اتفاق می‌افتد و قول‌هایی که زمین می‌ماند کم کم زمینه‌های اعتراض گسترده را شکل می‌دهد.

وی ادامه داد: در سال ۹۶ اولین اعتراضات گسترده را داریم و وارد فاز جدیدی از اعتراضات می‌شویم که به شدت خشونت بار است؛ یعنی شاید سال‌های ۷۸ و ۸۸ خشونت پرهیز است ولی با ورود اعتراضات به سمت طبقات محروم‌تر یا کم برخوردارتر، با اعتراضات خشونت‌آمیز مواجه می‌شویم. ۹۸ عملا اوج این جریان اعتراضی افرادی است که به وضعیت معیشتی سخت گرفتار هستند و کمبودهایی دارند ولی هر روز دیدیم که دامنه اعتراضات گسترده‌تر شد و به مناطق محروم‌تر و شهرهای کوچک‌تر رفت و به تدریج یک گستره کشوری را فرا گرفت؛ و این برخوردها خاطره بسیار نامیمونی را در تاریخ ایران رقم می‌زند.

معیدفر اظهار داشت: نهایتا مجموعه این اعتراضات وقتی به سال ۱۴۰۰ می‌آید چندین نوع اعتراض نسبتا مدنی و البته برخی هم با خشونت در خوزستان و کشاورزان اصفهان داریم که اینها تقریبا حالت محلی یا منطقه‌ای دارد. از سوی دیگر اعتصابات متعدد یا اعتراض مدنی بازنشستگان، کارگران هفت تپه و کارگران جاهای دیگر را داریم.

تقریبا می‌شود گفت به طور پیوسته این اعتراضات دارد فراگیر می‌شود و همه شهروندان کل کشور را در بر می‌گیرد و اگر سال ۸۸ عده‌ای به آقای احمدی نژاد رأی دادند، عملا همان افراد هم به این جریان اعتراضی پیوسته‌اند و تقریبا اعتراضات همه شمول شده است.

جایی از ایران نیست که درگیر اعتراضات نشده باشد

وی تأکید کرد: از آخر شهریور که مرگ مهسا امینی اتفاق می‌افتد وارد فاز جدیدی می‌شویم. به اعتقاد من جنس اعتراضات در این دوره از هر جهت یک تفاوت اساسی با دوره‌های گذشته پیدا می‌کند. به لحاظ زمانی، الآن دو ماه است که این اعتراضات پیوسته و روزانه دارد استمرار پیدا می‌کند و به لحاظ مکانی هم می‌شود گفت که حتی شهرهای ۲۰ هزار نفری و ۳۰ هزار نفری را هم در بر گرفته است جایی از ایران نیست که درگیر اعتراضات نشده باشد.

از نظر گروه‌های اجتماعی هم اگرچه زنان و جوانان در محور این اعتراضات قرار دارند، ولی به یک عبارت می‌توانیم بگوییم تمام گروه‌های سنی دیگر با توجه به زمینه گسترده اعتراضاتی که از قبل وجود داشته، همدلی دارند. این همدلی را در شعارهای شبانه می‌شنویم و در مراسم تشییع کشته‌های این اعتراضات و در کنار زندان‌ها برای کسانی که بازداشت شده‌اند به صورت گسترده می‌بینیم؛ یا فعالیت‌هایی که اقشار مختلف انجام می‌دهند و می‌بینیم هنرمندان و ورزشکاران در گروه‌های سنی مختلف دارند نسبت به این اعتراضات عکس العمل نشان می‌دهند.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران افزود: به نظر می‌رسد اگرچه زنان و جوانان در میدان اصلی اعتراضات قرار گرفته‌اند و به طور پراکنده گروه‌های سنی دیگر هم هستند، اما در واقع پشتوانه اینها گروه‌های سنی هستند که خودشان را ناکام یافته اند؛ پدران و مادرانی که در واقع خودشان را پیوسته در دوره‌های زمانی مختلف ناکام دیده‌اند و الآن احساس می‌کنند جوانان آن‌ها دارند عملا با شجاعت خودشان جنبه‌های ناخودآگاه تقاضاها و درخواست‌های آن‌ها که سرکوب شده و مورد بی‌توجهی قرار گرفته را بازنمایی می‌کنند. بنابر این اگر این پشتوانه و حمایت از گروه‌های سنی دیگر نبود قطعا جوانان نمی‌توانستند این مدت کار را ادامه بدهند و همچنان در میدان باشند.

وی اظهار داشت: اگرچه بعضی‌ها راجع به گروه‌های سنی گفته‌اند که ما شاهد یک «شکاف نسلی» هستیم، ولی تحقیقات من نشان می‌دهد که این شکاف، «شکاف نسل تاریخی» است و «شکاف نسل سنی» نیست. یعنی به عبارتی ما شاهد یک شکاف عمیق فرهنگی و نسلی هستیم بین گروه‌های جوان، میانسال و سالمندی که با ارزش‌های دهه ۵۰ هویت پیدا کرده‌اند با گروه‌های جوان، میانسال و سالمندی که خودشان را در هویت جدید شناسایی کرده‌اند و به تدریج هر هر روز دارد شدیدتر و وسیع‌تر می‌شود.

بر اساس آمارهایی که از نگرش‌های سه گروه سنی انجام شده، هرچه جلو آمده‌ایم درست است که ارزش‌های جوانان نسبت به میانسالان و سالمندان کمی متفاوت است اما گروه‌های سنی دیگر هم دارند به آن‌ها نزدیک می‌شوند و آن‌ها هم خودشان را با آرمان‌ها و اندیشه‌های جدید وفق داده اند.

اتفاق سال ۹۸ آلارمی بود که یک پوست اندازی دارد اتفاق می‌افتد

معیدفر تأکید کرد: به لحاظ گستردگی طبقاتی، یک نکته بسیار حائز اهمیت است و اتفاقا دیدم در یک جایی اشاره شده بود که چگونه استفاده از موبایل، اینترنت و فضای مجازی، خصوصا در دو سه سال اخیر باعث شده که تقریبا این فضا به تمام اقشار حتی محروم سرایت کند و امروز مشاهده می‌کنید که بالا، میانه، پایین و حاشیه شهرها درگیر هستند.

یعنی به عبارتی اتفاقی که در دوره اخیر افتاده نخ تسبیحی شده که تمام طبقات اجتماعی با پایگاه‌های اجتماعی مختلف را به هم متصل کرده که در گذشته نمی‌توانستید چنین پیوستگی را در گروه‌ها و طبقات اجتماعی مختلف ببینید. یعنی وارد یک فاز جدید شده‌ایم که به تدریج نیروهای برخورد کننده باعث شدند که این حرکت یک انسجام و هویتی پیدا کند و تبدیل به یک جنبش شود. اتفاقی که در سال ۹۸ افتاد آلارمی بود که یک پوست اندازی دارد اتفاق می‌افتد و متأسفانه کسی نتوانست آن را باور کند.

وی اظهار داشت: ایران همیشه در ورود به دوران مدرن دارای یک پیش ذهنیت یا پیش زمینه فکری بوده تا ورود به دنیای مدرن را با یک هویت پیشینی آغاز کند. بنابر این، یا یا هویت باستانی و یا با هویت اسلامی می‌خواسته که این ورود را انجام بدهد بوده و با یک هویت پیشینی می‌خواسته این ورود را انجام بدهد؛ نتایجی که در هر دوره به دست آمده شکست بوده است. باستان گرایی و غرور ملی دوره پهلوی به کجا انجامید؟ در دوره اسلامی هم این غرور کار جامعه را به اینجا رسانده که اینقدر شکاف‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی را در همه ابعاد پیدا کرده است.

عملا به نظر می‌رسد که ما وارد دنیای جدیدی شده‌ایم که به هیچ وجه نمی‌خواهد بر مبنای هویت‌های پیشینی وارد دنیای مدرن شود. اگرچه به حدی دارای زمینه‌های ارزشی و فرهنگی در گذشته هست، ولی بدون پیش داوری و هرگونه ذهنیت قبلی پذیرفته که ما باید وارد دنیای مدرن شویم و ارزش‌های خاص آن را بپذیریم.

خیلی‌ها معتقدند که ایران هم چین، روسیه یا ونزوئلا است؛ ایران به کل متفاوت است

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران با اشاره به اینکه اساس این جبنش بر «زندگی» و «تعامل با دنیا» است، گفت: شاید خیلی‌ها معتقدند که ایران هم چین، روسیه یا ونزوئلا است؛ ایران به کل متفاوت است و بر اساس شرایط جغرافیایی و استراتژیکش همیشه مبدأ تحول بوده و اینجا همواره جامعه در حال تحول و پوست اندازی است. وقوع این همه انقلاب و جنبش در تاریخ ۱۲۰ساله اخیر شاهد همین است که اساسا ایرانی دائم در حال تغییر و دگرگونی است و عملا فرهنگ سنتزی این منطقه هم نشان دهنده چنین وضعیتی است.

وی افزود: به نظر می‌رسد که این جنبش توانسته خودش را حقنه کند و تقریبا همه بپذیرند که اتفاقی افتاده اما هر نوع افزودنی بر این جنبش می‌تواند آن را دچار زوال کند. اینکه این جنبش در صدد است انقلاب شود، بدون در نظر گرفتن مبانی دیگر چنین انقلابی، می‌تواند برای آن خطرساز باشد.

هر نوع چیز دیگری چه در داخل و چه در خارج بر این جنبش بار شود آن را بر زمین خواهد زد و می‌تواند آن را به عنوان یک تجربه ناموفق در تاریخ این کشور ثبت کند. اگر این جنبش مبانی خودش را بپذیرد و بر پایه آن حرکت کند می‌تواند برای آینده کشور تحول ساز و یک نقطه عطف در تاریخ کشور باشد. اگر واقعا این جنبش واقعا فهم شود و کسانی که می‌توانند از لحاظ تفکر به آن کمک کنند می‌تواند حفظ شود ولی اگر درگیر تندروی‌ها شود می‌تواند مثل بقیه اتفاقات دیگری که در کشور ما افتاد، به عنوان یک تجربه ناموفق باشد.

ناگفته‌ای در مورد اعتراضات باقی نمانده است

میرطاهر موسوی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، نیز در این نشست با تسلیت جانباختن تعدادی از جوانان کشور در اعتراضات اخیر، گفت: به نظر می‌رسد نکته ناگفته‌ای در مورد اعتراضات باقی نمانده و مهم گوش شنوایی است که این مطالب را دریافت و فهم کند و مبنای عمل و تغییرات قرار بدهد؛ که گرفتاری ما بیشتر در این قسمت است. اما متأسفانه مطالبی که در جلسات مطرح می‌کنیم مبتنی بر داده‌های قطعی نیست چون زمان کافی برای پژوهش نبوده و هم اینکه امکان پژوهشی در این زمینه فراهم نمی‌شود.

شناخت این جریان اجتماعی و جنبش تمام عیاری که من ترجیح می‌دهم اسم آن را «جنبش ترکیبی» بگذارم، احتیاج به مطالعات، بررسی ها، پیمایش‌ها و گفت و گوهایی دارد که هم زمان می‌خواهد تا این جنبش بتواند ابعاد خودش را بیشتر نشان بدهد و هم اینکه بشود در این زمینه تحقیق و پژوهش کرد.

در هر جامعه‌ای «اعتراض» جزو حقوق اولیه شهروندان است

وی تأکید کرد: به هر حال در هر جامعه‌ای «اعتراض» جزو حقوق اولیه شهروندان است. نسبت به حاکمیتی که در جامعه مستقر هست، همان طوری که شهروندان می‌توانند اظهار اعتماد و قدردانی از حاکمیت داشته باشند، می‌تواند اظهار اعتراض خودشان را هم به شیوه‌های مختلف داشته باشند. حتی اگر این حق اعتراض گاهی به هیجاناتی هم کشیده شود، اصالت با حقوق بشر و کرامت و منزلت انسان‌ها است و حتی در حکومت‌های نیمه آزاد هم این پذیرفته شده و حکومت این اجازه را ندارد که دست به اسلحه ببرد و دست به خشونت بزند.

ابراز اعتمادی هست که حاکمیت مستقر است پس این «اعتراض» است که اصالت دارد و حکومت هم مأمور و خدمتگذار بی‌منت جامعه است؛ حکومت نه ولایتی بر مردم دارد و نه اینکه ارباب مردم است. حکومت وکالت دارد و جامعه هر زمانی که صلاح دانست می‌تواند وکیل را عزل کند.

این روزها خط کشی مغالطه‌آمیزی بین اعتراض و آشوب می‌شود

موسوی یادآور شد: این روزها خط کشی مغالطه‌آمیزی بین اعتراض و آشوب می‌شود؛ در حالی که در جامعه ما اجازه اعتراض داده نمی‌شود و نشان داده شده که با اعتراضات سیاسی در نطفه برخورد می‌شود. لذا در خصوص این مغالطه که ما با اعتراض موافق ولی با آشوب مخالف هستیم، تجربه این دو ماه نشان می‌دهد همین «اعتراض مدنی» بوده و با رفتارهایی که گروه‌های برخورد کننده داشته اند، عملا خشونت بروز کرده و بانی خشونت هم آن‌ها بوده اند؛ و اگر هیجاناتی هم از ناحیه شهروندان اتفاق افتاده، آن‌ها این حق را نداشته‌اند که به طرف شهروندان تیراندازی کنند.

عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در ادامه، در خصوص چیستی و تبارشناسی این جنبش نیز گفت: پایه تشکیل این جنبش به انقلاب سال ۱۳۵۷ برمی گردد و وعده‌های بسیار محکمی که سال ۵۷ توسط کارگزاران اصلی انقلاب در زمینه آزادی‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، قومی، دینی، مذهبی، عقاید و ایدئولوژی‌های مختلف داده شد.

نماگرهای اصلی کشور و قضاوت افکار عمومی نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از این وعده‌ها نه تنها تحقق نیافته بلکه به نحوی زیر سؤال هم رفته و تغییرات محتوایی در این وعده‌ها به وجود آمده است. نسل جوان در اصل دارد حافظه پدران خودش را به صورت هیجانی و واقعی در کف خیابان بیان می‌کند.

پیاده شدن عدالت در ایران قرین با موفقیت نبوده است

وی تصریح کرد: نماگرهای مختلف نشان می‌دهد که پیاده شدن عدالت در ایران قرین با موفقیت نبوده و حتی رهبری هم دو سال قبل در یکی از سخنرانی‌ها اشاره کردند که ما می‌پذیریم در زمینه عدالت موفق نبوده ایم. شما فقر و نابرابری‌ها را در نظر بگیرید. در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قومی، فرهنگی، منطقه ای، جنسی، ادیان و مذاهب این نابرابری‌ها نشان از یک سلسله ناکامی‌ها دارد و یک سؤالی برای من به عنوان دانش آموز جامعه‌شناسی مطرح است که در این کشور چند برنامه توسعه بنا است اتفاق بیفتد تا یک توسعه قابل قبول را در کشور شاهد باشیم؟ بعد از هفت برنامه توسعه معلوم نیست به کجا رسیده ایم. این اشکال در حافظه جامعه می‌ماند که بالأخره این سیستم دارد به کجا می‌رود؟

سرمایه اجتماعی در ایران کم هست و سمت فلش آن به سمت بسیار کمتر است

موسوی افزود: بارها و سال‌ها در جلسات مختلف همه گفته‌اند و فریاد زده شده که سرمایه اجتماعی در ایران کم هست و سمت فلش آن به سمت بسیار کمتر است. ۸۵ کم بوده و ۹۳ به صورت هیجانی ناشی از انتخابات یک افزایش کاذب داشته و ۹۷ به شدت نزول کرده است؛ این کاهش دمادم جامعه را دچار شرایط نامتعادل می‌کند. ۴۴ درصد از مردم در سال ۸۵ اعتقاد داشتند که مسئولین هیچ کاری برای رفع تبعیض کشور نخواهند کرد، سال ۹۳ به ۶۳.۸ درصد رسیده و در سال ۹۳.۷۹. ۴ درصد از شهروندان ایرانی می‌گویند که دولت و مسئولین در جهت رفع تبعیض کاری نخواهند کرد. در خصوص امید به آینده، در سال ۸۵.۲۹ درصد، سال ۹۳.۴۳. ۸ درصد و سال ۹۷.۶۲. ۸ درصد از مردم گفته‌اند که وضع ایران بدتر خواهد شد.

وی تأکید کرد: پژوهشگر و جامعه‌شناس به چه زبانی باید این را به حکمرانان تفهیم کند که افول اجتماعی در ایران دارد اتفاق می‌افتد؟ یک بار باید مشخص شود چقدر ازعدم تحقق وعده‌ها مربوط به وعده دهندگان است و چقدر به هسته‌های سخت قدرت مربوط می‌شود که هر امیدی را از بین می‌برند؟ تا چه زمانی این دولت غیررسمی و قدرت سخت می‌خواهد این روند خودش را ادامه بدهد؟ در همین پیمایش‌ها تمایل و اعتقاد مردم به اینکه باید در ایران دموکراسی اتفاق بیفتد، ۹۲ درصد است. این جنبش اجتماعی در این بیم‌ها و این امید ۹۲ درصد نشسته است.

دهه ۷۰ گفتیم شش جنبش زیرپوستی در ایران هست و می‌تواند آینده ایران را تحت تأثیر قرار بدهد. این شش جنبش الآن دیگر زیرپوستی نیست و روی صحنه اجتماعی آمده اند. جنبش‌های فرودستان، دانشجویان، زنان، کارگران، سبک زندگی و هویت را می‌توانید به صورت مویرگی در این جنبش ترکیبی اجتماعی جدید ببینید.

سال ۸۸ جنبش درون نظام بود

عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با اشاره به اینکه این جنبش می‌خواهد یک نوع فروبستگی را از بین ببرد، اظهار داشت: من جنبش ترکیبی جدید را جمع همه جنبش‌های گذشته از ۷۱ تا ۱۴۰۰ می‌دانم اما حاکمیت در سال ۸۸ یک فرصت بسیار استثنایی را از دست داد. سال ۸۸ این جنبش درون نظام بود. در هر حاکمیتی وقتی یک اپوزیسیونی شکل می‌گیرد، حکومت پول و امکانات و ساختمان و اجازه تجمع می‌دهد و می‌گوید تو کار کن و نتایجش را به من بده تا من از طریق اپوزیسیون بتوانم نواقصم را دریافت کنم؛ اما سیستم به جز برخورد و چندین هزار زندانی از این جنبش بهره نگرفت.

طبقه متوسط طی ۲۰ و چند سال اخیر به شدت تخریب شد

وی افزود: تغییرات گسترده‌ای در جهان و ایران هست و نگرش‌ها و رفتارها تغییر پیدا کرده و ۲۵ میلیون جوان ایرانی هم مشمول این تغییرات هستند؛ لذا اینها می‌تواند مقدمه برای این جنبش باشد. فروکاهیدن این جنبش به صرف جنبش زنان یا جوانان یک خطای فاحش است. البته طلایه دار و پیش آهنگ این جنبش زنان و جوانان هستند، اما سایر گروه‌های اجتماعی و حتی نسلی به صورت فعال حضور دارند و نقطه‌ای که در این ایام مغفول باقی مانده، «طبقه متوسط» است. طبقه متوسط طی ۲۰ و چند سال اخیر به شدت تخریب شد و تلاش کردند از گردونه خارجش کنند و طبقه متوسط از بین نرفت و بلکه به دهک‌های پایین اجتماع ریزش کرد و به نظر می‌آید در این جنبش از جمله کنشگران بسیار مؤثر و فعال است.

موسوی تأکید کرد: در نظام حکمرانی ما اتفاق مهمی افتاده و آن اتفاق مهم زمینه ساز این جنبش فراگیر اجتماعی است. نظام تدبیر و حکمرانی گویی توان حل مسائل کلیدی و حتی مسائل متوسط جامعه را ندارد و در سطوح مختلف مشکل داشته‌ایم و عملا نمی‌توانیم مسائل را حل کنیم. سال ۹۶.۱۰۰ بحران را در کشور شناسایی کردند و ۱۰ ابربحران قطعی شد. یک نهاد گزارش بدهد که چه اتفاقی برای این ۱۰ ابربحران افتاد؟ همه سر جای خودش هست.

۲۱ سال است داریم مذاکره می‌کنیم؛ نسلی که الآن در خیابان است هنوز به دنیا نیامده بود که مذاکرات برجام بوده و هنوز هم دارد اطاله وقت می‌شود. محیط زیست را چه کردیم؟ برای حاشیه نشینی و سکونت غیررسمی که ۲۲ میلیون نفر در این فضا زندگی می‌کنند چه کاری کرده ایم؟! مگر برنامه ششم توسعه نگفته که سالی پنج درصد از اینها باید کم شود؟! شش سال است که هزاران میلیارد تومان به سازمان امور اجتماعی داده شده و به حکایت پژوهش‌های موجود هیچ یک از شاخص‌ها و کدهای آسیب‌های اجتماعی در ایران کاهش پیدا نکرده و همه افزایش پیدا کرده است.

یک انقلاب معرفتی دارد رخ می‌دهد

اسماعیل خلیلی نیز در این نشست به اشاره به اینکه از حمله مغول در قرن ششم به بعد مسأله اصلی فرهنگ قبیله‌ای «فتح» است و می‌خواهد همه چیز را فتح کند ولی فرهنگی زنانه در پی «زندگی» است و بنابر این امکان امر اجتماعی برای آن محقق می‌شود و می‌تواند امر اجتماعی خلق کند. حتی در یک جایی مثل کتاب سال شریعتی دارد فرهنگ قبیله را بازتولید می‌کند. ایدئولوژی‌های موجود در سازمان‌های چریکی در آستانه انقلاب اسلامی هم اتفاقا هیچ تعارض اصولی با فرهنگ قبیله ندارد.

این کارشناس مسائل اجتماعی افزود: اتفاقا فرهنگ زنانه هیچ مشکل اصولی با مدرنیته ندارد. چون در طول تاریخ، به ویژه پس از دورانی که مردسالاری آغاز می‌شود، همچنان که او نیست، پذیرش هم دارد نسبت به تمامی عناصر فرهنگی که با او تعامل دارد و مشکل اساسی با فرهنگ‌های دیگر ندارد و به همین دلیل توانسته «نبوغ بقا» داشته باشد. این فرهنگ یک کار مهم بعد از ۵۷ انجام داد.

زمانی که ایدئولوژی‌ها جلوی هم صف آرایی می‌کنند، جامعه را از صحنه جنگ بیرون می‌کشد و از تبدیل شدن ایران به یک حمام خون جلوگیری می‌شود. در حالی که جامعه استعداد داشت و هیجان انقلاب هم دامن می‌زد، جامعه عقب گرد می‌دهد به نسل جوانی که در صحنه هست و از پیوستن آن‌ها به این جنگ خونین داخلی جلوگیری می‌کند.

وی ادامه داد: آمدن سرمایه داری در جهان زمینه بسیار مهمی فراهم کرده که زنان به خودآگاهی تاریخی برسند و دارند این خودآگاهی تاریخی را به تئوری و دستورالعمل زندگی تبدیل می‌کنند؛ صحبت جدی دارند راجع به اینکه ما باید فیزیک، شیمی و ریاضی زنانه ایجاد کنیم و بنیادهای معرفتی تاکنونی جهان را دارند به چالش می‌کشند. گویی این دو رودخانه در جهان و ایران جاری بوده اند، با هم تلاقی کرده‌اند و آنچه ما در جامعه امروز می‌بینیم یکی از نمودهای جدی تلاقی این دو رودخانه است؛ از یک طرف موج سوم تافلر و از یک طرف جریان زنانه است؛ که این جریان زنانه با جنبش‌های محیط زیست، عدالت خواهانه، منطقه‌ای و زبان مادری پیوند عمیق دارد.

خلیلی با بیان اینکه یک انقلاب معرفتی دارد رخ می‌دهد، اظهار داشت: این انقلاب معرفتی فقط در قالب آمدن به خیابان نیست و اصلا آن‌ها جهان را طور دیگری می‌فهمند که با تجربه نسل‌های پیشین متفاوت است. شیء بودن جنس زن دیگر اصلا برای آن‌ها جایگاهی ندارد. نسل انقلاب یک کار بزرگ کرد و برای اولین بار سهراب کشی برعکس شد. طلیعه آن به شکلی با شلیک میرزا رضا کرمانی به ناصرالدین شاه آغاز شد تا جایی که ما شاه را برداشتیم ولی او را نکشتیم؛ ولی در انقلاب ۵۷ شعار «مرگ بر شاه» به میدان آمد که دیگر از مسأله خلع شاه از سلطنت رفت. این تسویه حسابی بود که به نوعی با پدر سالاری در سال ۵۷ صورت می‌گیرد.

وی تأکید کرد: به نظر می‌آید در جنبش جدید با اشکال مختلف مردسالاری تسویه حساب کرده ایم؛ به ویژه در این هیأت قبلیه‌ای که ایدئولوژی می‌سازد و رؤیاهای جهانی ایجاد می‌کند. اگر خاطرتان باشد از دهه ۷۰ جامعه‌شناسان «فرزند سالاری» را به ادبیات جامعه‌شناسی وارد کردند.

وقتی یک دختر ۱۴ساله به مقابل پارلمان سوئد می‌رود و آنقدر مقاومت می‌کند که به صدای جهانی تبدیل می‌شود، دانش آموز ایرانی هم چنین کنشی از خودش نشان می‌دهد. در مرگ مظلومانه ژینا، جامعه‌ای که در خودش فرو رفته بود فراخوانده می‌شود و اینجا جامعه کبیر بودن خودش را اعلام می‌کند و می‌گوید خود تصور صغیر دانستن من صغیر است.

این کارشناس مسائل اجتماعی اظهار داشت: صرف نظر از اینکه در دعوای با حکومت سهم یک جنبش اجتماعی چه می‌شود، یک اتفاق مهم تاریخی در شرف رخ دادن هست و خوب است که ما آن را ببینیم و بفهمیم. البته اگر اتفاقی که در جهان و ایران دارد می‌افتد با شکست روبرو شود با پرسش‌های زیادی از طرف انسان امروز مواجه خواهد شد و احتمال به محاق رفتن آن خیلی جدی خواهد بود.

اما اگر ما بتوانیم دیالوگی را در ایران راه بیاندازیم که در آن مجموعه صداها باشد و همه صداها از سوی همه کنشگران وارد رسمیت شوند، به نظر می‌رسد ایران و مخصوصا خاورمیانه از منجلابی که ۱۵۰ سال است درگیر هستیم و از کودتا به کودتا و از انقلاب به انقلاب، از کشتار به کشتار، این سردرگمی و بازی‌ها و دعواهای ایدئولوژیک چشم امیدی داشته باشیم.

جامعه ایران یک جامعه جنبشی است

به گزارش خبرنگار جماران، حسین سراج زاده، عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی، نیز در این نشست با تسلیت جانباختن همه کسانی که آبان ماه ۹۸ جانشان را از دست دادند و همه کسانی که جان شریفشان را در اعتراضات اخیر از دست داده اند، گفت: فکر می‌کنم مواجهه جامعه‌شناسان و دانشگاهیان با موضوعاتی مثل جنبش‌های اجتماعی اخیر و تحولاتی که جامعه ایران امروز شاهدش هست، باید مبتنی بر شناخت واقعیت باشد و همین طور مسئولیت علمی اجتماعی برای بهبود وضعیت و حرکت به سمت یک جامعه آبادتر، آزادتر و رها از چیزهایی که این جنبش‌های و اعتراضات برای آن صورت می‌گیرد.

وی افزود: با توجه به اینکه ما در جریان تحولاتی هستیم که شناخت دقیق این جنبش اعتراضی نیازمند اطلاعات میدانی دقیقی هست که فعلا دسترسی به آن‌ها مشکل است، بسیاری از بحث‌هایی که مطرح می‌شود جنبه فرضیه‌ای دارد که ممکن است بر اساس تخیل علمی یا جامعه شناسانه صورت بگیرد.

دوم اینکه می‌دانیم کار اهل جامعه‌شناسی صرفا شناخت نیست و این شناخت برای یک مسئولیت اجتماعی برای بهبود زندگی مردم هست و باید یک سویه ایده رهایی بخش داشته باشد. اما باید به این اضافه کنیم، همان طور که ما امروز با یک جامعه متکثر روبه رو هستیم، این تکثر در دیدگاه‌های اهل علم و دانشگاهیان هم وجود دارد و چه بسا به تبع آن راه حل‌هایی هم که برای بهبود شرایط جامعه ارائه می‌شود تفاوت‌هایی داشته باشد.

سراج زاده یادآور شد: معمولا در شرایطی که هیجاناتی جامعه را فرا می‌گیرد و شور کنشگری تحول خواهانه متمایل به تحول انقلابی پیش می‌آید، گرایش به تمامیت خواهی و مطلق پنداری در تحلیل و روش هم پیش می‌آید و گاهی فشارهای هنجاری ناشی از آن باعث می‌شود که برخی افراد نتوانند یا نخواهند که ابراز نظر کنند. ما این را در تجربه انقلاب دهه ۵۰ داشته‌ایم و باید از او بیاموزیم که این شرایط عرصه را برای گفت و گوها و تحلیل‌های متفاوت برای رسیدن به راه حل‌های اجماعی را ببندد.

وی با اشاره به اینکه نزدیک دو ماه است که درگیر یک جنبش گسترده مردمی هستیم، اظهار داشت: گاهی تحلیل‌ها به این سمت تمایل پیدا می‌کند که کل این حرکت و جنبش برای این است که دست‌هایی از بیرون در کار هستند که نظام سیاسی را تهدید کنند. اما طیف گسترده‌ای از تحلیل‌ها وجود دارد که مبنای اینها را اساسا درون جامعه ایران می‌بینند و تغییر و تحولاتی که چند دهه اخیر در جامعه رخ داده و به خصوص شرایطی که از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که سال‌های اخیر جامعه مواجه بوده است. اگر نگاه تاریخی داشته باشیم حتی عقبه آن را هم می‌شود در مشروطیت و مواجهه جهان سنتی با دنیای مدرن بدانیم.

عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی ادامه داد: اگر بخواهیم در سطح بحث سیاسی و اجتماعی نزدیک به موضوع بپردازیم، به درستی اشاره شد ما در شرایطی هستیم که قشرهای مختلف اجتماعی، طبقات مختلف، گروه‌های مختلف سنی و گروه‌های مختلف قومی و همین طور صاحبان سبک‌های زندگی مختلفی که دوره اخیر در جامعه شکل گرفته‌اند و برجسته هم شده اند، به روز بدتر هم شده و این مطالبات به صورت انباشته شده‌ای همه آن گروه‌های مختلف اجتماعی را در بر گرفته و به تدریج دیدگاهی به وجود آمده که انگار سیستم حکمرانی و رویه‌ها و رویکردهای مدیریتی از عهده پاسخگویی به این مطالبات بر نمی‌آیند. به همین دلیل حداقل از دهه ۷۰ با پویش‌ها و جنبش‌هایی برای اصلاح مواجه هستیم؛ و کوشش برای اینکه ساختار سیاسی به نحوی اصلاح شود که توانایی برآوردن مطالبات توسعه‌ای و گرایش‌های به خصوص نسل‌های جدید برای یک زندگی آبرومند، آباد، مبتنی بر به رسمیت شناخته شدن را برآورده کند.

وی افزود: تقریبا می‌شود گفت این کوشش‌ها ناکام بوده و حداقل از انتخابات‌های اخیر ریاست جمهوری و مجلس این دیدگاه به صورت قالبی در آمد که انگار ساختار حکمرانی پروای اصلاح خودش را ندارد و فکر نمی‌کند مشکلی در آن وجود دارد که باید اصلاح شود تا بتواند این مطالبات و خواسته‌ها را برآورده کند.

هر گاه در یک نظام سیاسی نظام تقسیم کار به گونه‌ای باشد که باورها و ارزش‌های بخش قابل توجهی از مردم او را مشروح و مقبول و کارآمد نداند و آن سیستم هم هیچ نشانه‌ای از میل به اصلاح را نشان ندهد، جامعه به تدریج میل پیدا می‌کند به سمت دیدگاه‌هایی که باید با تغییرات بنیادی و براندازانه مطالبات و خواسته‌های خودش را دنبال کند.

سراج زاده گفت: سال‌ها است که در گفت و گوهای جامعه شناسانه و اهل علوم اجتماعی صحبت از این شده که جامعه ایران یک جامعه جنبشی است. انواع و اقسام جبنش‌های بالقوه در آن وجود داشته که به تدریج ظهور و بروز پیدا کرده اند. یعنی انواع و اقسام مطالبات حل نشده‌ای وجود دارد که این پویش‌ها و جنبش‌ها برای حل آن‌ها ایجاد می‌شود.

همواره نگاه همه این جنبش‌ها اصلاحی بوده و تمایل داشته‌اند که درون ساختار بتوانند مطالبات خودشان را برآورده کنند. اما ایستادگی نظام حکمرانی و دیدگاه‌هایی که در آن وجود دارد، در برابر تغییراتی که لازم هست ایجاد شود تا نظام کارآمد شود و مقبولیت پیدا کند، شرایطی را به وجود آورده‌اند که یکی از جامعه‌شناسان صحبت از «شهروندان معترض» می‌کند.

وی افزود: فکر می‌کنم این رفتار حاکمیت بر می‌گردد به نوع نگاه ایدئولوژیک که شاید برآمده از سنت است. در شرایطی که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که انقلاب علمی و صنعتی را تجربه کرده و این انقلاب علمی و صنعتی تأثیر شگرفی بر دیدگاه‌های همه ساکنان جهان گذاشته و انقلاب سایبر هم تأثیرات مهمی ایجاد کرده و مهمترینش همین متکثر شدن جامعه است. انگار که آن نگاه ایدئولوژیک برآمده از سنت این تکثر را به رسمیت نمی‌شناسد.

این به رسمیت نشناختن تکثرها و رفتن به سمت این نوع نگاه که مدیریت سهم یک گروه خاص با ویژگی‌های خاص هست، سرسختی در برابر تغییرات را ایجاد کرده و نتیجه این شده که این جنبش‌های اصلاحی با نوعی ناامیدی از تغییر روبرو شده‌اند و پیامدهایش در سطح جامعه هم گرایش به سمت گفتمان‌های انقلابی هست و هم به سمت ترک جامعه از ناحیه کسانی که برای آن‌ها این امکان وجود داشته است.

فوت مهسا امینی جرقه‌ای بود

عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی تأکید کرد: در واقع فوت مهسا امینی جرقه‌ای بود و به دلایل مختلف این ظرفیت را داشت و به نوعی وجدن بیدار جامعه ایران را نشان می‌داد که به هر حال حساس بود به مرگ جوانی که برداشتش این بوده که مظلومانه اتفاق افتاده و نباید اتفاق می‌افتاد. البته در کنارش رویدادهای دیگری که قرین و همراه او بود، شرایطی را فراهم کرد که جنبش‌های مختلف با همدیگر تلاقی پیدا کردند و امروز دارند مطالبات خودشان را ابراز می‌کنند.

به نظر من سرنوشت آینده ایران بسیار به دو موضع گیری بستگی دارد یکی اینکه آیا کماکان نظام حکمرانی با همان کلیشه‌های متداول تحلیلی می‌خواهد با موضوع برخورد کند که بدون توجه به همه این زمینه‌های داخلی می‌خواهد موضوع را ارتباط بدهد به توطئه‌ای که دارد از بیرون اتفاق می‌افتد و کماکان فرصت‌های طلایی برای تغییرات بنیادی را نادیده بگیرد و بر ادامه مسیر به همان سیاق سابق اصرار بورزد؟

وی افزود: اگر این اتفاق بیفتد علاوه بر اینکه باعث می‌شود به تدریج گفتمان انقلابی برای تغییر گفتمان غالب شود، خیلی آینده روشنی را پیش روی جامعه ما نمی‌گذارد و معلوم نیست که چه تحولات و اتفاقاتی پیش بیاید. دوم اینکه در طرف بخش قابل توجهی از مردم که معترض و خواهان تغییرات بنیادین هستند، آیا روی یک گفتمان خشونت پرهیز تأکید شود و رویه‌هایی دنبال نشود که نفرت‌های تاریخی عمیقی را در جامعه ایران ایجاد کند و سرنوشت روشنی را پیش روی جامعه ایران قرار ندهد؟

من همیشه امید داشته‌ام این خود آگاهی و توجه ایجاد شود که اگر تغییرات بنیادین و اصولی در رویه‌ها و رویکردهای ما ایجاد نشود بسیار شرایط بحرانی را برای شرایط و وضعیتی که در آن هستیم و این اعتراضات خواهیم داشت.

سراج زاده اظهار داشت: امیدوارم این توجه وجود داشته باشد که ما با روش‌های مدنی و استقبال از مطالبات همه گروه‌های مردم باید این مسیر را طی کنیم؛ درون‌زا و مبتنی بر نیروهای داخلی؛ و این دو جنبه بتواند سنتزی را در جامعه ایران ایجاد کند که ما از این شرایط بحرانی عبور کنیم. امیدوارم نشانه‌های این عقلانیتی که باید به وجود بیاید در این بروز و ظهور پیدا کند که همه کسانی که در این اعتراضات و مطالبات در بند هستند، به خصوص جامعه‌شناسان از جمله سعید مدنی و محمدرضا جلایی‌پور و دانشجویان آزاد شوند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین