چند سالی بود که بازنشسته شده بود. هر هفته دوشنبهها صبح به دانشکده میآمدند و در اتاق گروه حقوق خصوصی مینشستند. هر بار که از دور میدیدم آنجا نشستهاند اگر آب دستم بود زمین میگذاشتم و به دیدارشان میرفتم. خودم را همواره موظف به ادای احترام به اساتید معمر دانشکده میدانم. اتاق گروههای آموزشی معمولا دوشنبهها خیلی شلوغ است چون جلسات شورای گروه است و جدای از اساتید، دانشجویان هم برای ملاقات با اساتید میآیند. نمینشستم و فقط به استاد کاتوزیان تعظیم و ادای احترام میکردم، حالشان را جویا میشدم و میپرسیدم اوامری اگر ندارند اجازه مرخصی بدهند. درست مثل اینکه ایشان پادشاه بودند و من یکی از حاجبان دربار. هم اساتید و هم دانشجویان آن صحنه را با کنجکاوی نظارهگر میشدند. همیشه اول به خانم صادقی منشی گروه سلام میکنم مگر مواقعی که مرحوم کاتوزیان در اتاق گروه بودند.
یقینا ظرف روزهای آینده بسیاری از شاگردان آن مرحوم که حالا برای خودشان یلی شدهاند و همکارانشان مفصل در خصوص استاد کاتوزیان و نقش و جایگاه ایشان در آموزش رشته حقوق خواهند گفت و نوشت. من بیشتر محو شخصیت آن مرحوم بودم. اگر کسی ایشان را نمیشناخت و از او میخواستیم حرفه استاد را حدس بزند قطعا یکی از اولین حدسهای او این بود که آیا ایشان استاد دانشگاه نیستند؟ واقعا استادی برازندهاش بود.
در تمام سالهایی که با ایشان همدانشکدهای بودم یک بار ندیدم که رفتار تهاجمی، عصبی و یا پرخاشگرایانه نسبت به کسی داشته باشد. اسوه متانت، ادب، وقار و اشرافیت بود. سالها قبل که سرحالتر بودند و بازنشسته هم نشده بودند، خدمتشان رفتم. بعد از سلام و تکریم، ملتمسانه از ایشان خواستم که یک زمانی شرفیاب شوم و خاطرات تدوین نخستین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را از ایشان بگیرم (مرحوم استاد کاتوزیان جزء چند نفری بودند که نسخه اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به خواسته مرحوم امام خمینی تدوین کردند). نگاهی به من کردند و زیر لب با حسرت گفتند: شما خیلی هم سیاسی نیستید ...