کد خبر: ۲۰۵۶۱۷
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۳
به هر روی، ما به آستانه‌ بحران رسیده‌ایم. به همین سبب نیازمندِ نجات‌ِ عاجلِ ملی هستیم. ما به مرزی رسیده‌ایم که برای ادامه حیات مجبوریم ملی بیندیشیم. باید گفت‌وگو کرد تا نسخه‌های اصیلِ گفتمان ملی را از نسخه‌های جعلیِ آن بازشناسیم.
 روزنامه ابتکار در یادداشتی به قلم محمد علی وکیلی نوشت:سال‌هاست که از فروپاشی اجتماعی می‌نویسیم. بارها نوشته‌ایم که مقومات این جامعه در مرز بحران‌اند. بحران‌های سیاسی رسوب‌های اجتماعی به‌جا گذاشته‌اند و این بحران‌ها چندان حل‌ناشده باقی مانده‌اند که تبدیل به شکاف زبانی شده‌اند.

شکافی چندان عمیق، که عده‌ای دغدغه‌مند را بر آن داشته تا از مسئله‌ای به‌نامِ «جغرافیای مشترک» سراغ بگیرند. نبود جغرافیایی برای گفت‌وگو، این روزها مسئله‌ای مهم برای جامعه ایرانی شده است. غیبت این جغرافیا روزبه‌روز این شکاف را عمیق‌تر می‌کند. این روزها در سایه‌ این غیبتِ دردناک، مفاهمه به امتناع رسیده است. گروه‌های سیاسی، نسل‌های اجتماعی و ... از بُن، زبان یکدیگر را نمی‌فهمند. از اساس گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد. در پرتو گفت‌ وگو می‌توان چشم‌اندازی از شکل‌گیری این جغرافیای مشترک ترسیم کرد. امروز چندان این گفت‌وگو به تعویق افتاده است که در مرز فروپاشی اجتماعی ایستاده‌ایم. بحران اعتماد همه نهادهای اجتماعی (رسمی و غیررسمی) ما را دربر گرفته است. از همین روی نیازمند «نجات ملی» هستیم. نجات ملی مستلزم ملی‌اندیشی است. برای این مهم، هم افکار ملی می‌خواهیم و هم گام‌های ملی. از اندیشه‌های محصور و مسحور در یک الگوی خاص، ملی‌اندیشی برنمی‌آید. فکرهای دربندِ فرض‌های متعارفِ گروهی، قد و قامتِ ملی ندارند. ذهن بشر، یک قدرت جادویی در تولید چارچوب‌های سازگارِ نظری دارد که با هر سبک زندگی و توزیعِ منافعی بسازد! اصرار و ابرام بر یک مدلِ خاص از الگوی فکر و عمل، آفتِ ملی‌اندیشی است. تواناییِ سناریو سنجی، و تبدیلِ «امتناع»‌هایی که محصولِ عقلِ متصل به منافعِ باندی است به «امکان»‌، از لوازمِ فکرِ «ملی» است. یک وزیر برای ماندن می‌تواند هزار دلیل ببافد و بسازد برای ماندنش؛ ذهن او به طرز معجزه‌آسایی این کار را می‌کند و این به علتِ تمایلش است. یعنی چون اینگونه «دوست» دارد اینگونه هم «احتجاج» می‌ورزد. اما انسانِ ملی‌اندیش می‌تواند فکر خود را بر فرازِ و ورای این برهان‌های نافع، پرواز دهد. از همین روی است که گاه پیش می‌آید که تصمیمات انسان‌های ملی‌اندیش به مذاق اطرافیان او خوش نمی‌آید. گاه تصمیمِ فردِ قدرت‌دارِ ملی، شعاعِ قدرتش را به ستیز می‌خواند. او ملی می‌اندیشد و گام برمی‌دارد اما اطرافیان با عقلِ معاش، پیگیر منافع گروهی می‌شوند. برای این منافع البته برهانی با ظاهر ملی دست‌وپا می‌کنند چندان که گاه برای خود آنها نیز رهزن می‌افتد.

به هر روی، ما به آستانه‌ بحران رسیده‌ایم. به همین سبب نیازمندِ نجات‌ِ عاجلِ ملی هستیم. ما به مرزی رسیده‌ایم که برای ادامه حیات مجبوریم ملی بیندیشیم. باید گفت‌وگو کرد تا نسخه‌های اصیلِ گفتمان ملی را از نسخه‌های جعلیِ آن بازشناسیم.

مبارزه با رانت و فساد، الگوهای توسعه و صیانت از سرمایه‌های ملی در سایه همین عدمِ گفت‌گوی ملی و غیبتِ توافقِ ملی، دچار سوتفاهم شده‌اند و فراتر از آن حتی رویِ آزادی، عدالت و عقلانیت را نیز غبارِ ابهام گرفته است. این سوبرداشت و ابهام، ما را هر روز از جامعه آرمانی دورتر می‌کند.

ما امروز بیش از هر زمانی نیازمند فکر و عمل ملی برای نجات ملی هستیم.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین