|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۱
کد خبر: ۱۹۵۳۸۰
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۲
شب که می‌شود، باران طوری می‌بارد که آب به داخل چادرها راه باز می‌کند و جلوی سرپناه‌های پارچه‌ای، دریاچه‌ای می‌شود گِل‌آلود. زلزله‌زده‌های کرمانشاه شب‌ها را زیر چادر می‌لرزند، خودشان را پتو‌پیچ می‌کنند و بی‌فایده است، هیترها را بغل می‌کنند و بی‌فایده است.
شب که می‌شود، چادرها یخ می‌زنند و هیترهای برقی از پس سرمای زمستان برنمی‌آیند. شب که می‌شود، باد طوری می‌وزد که انگار قصد جان زلزله‌زده‌ها را کرده، می‌خواهد چادرها را با همه داشته و نداشته‌هایش از زمین بلند کند.

شب که می‌شود، باران طوری می‌بارد که آب به داخل چادرها راه باز می‌کند و جلوی سرپناه‌های پارچه‌ای، دریاچه‌ای می‌شود گِل‌آلود. زلزله‌زده‌های کرمانشاه شب‌ها را زیر چادر می‌لرزند، خودشان را پتو‌پیچ می‌کنند و بی‌فایده است، هیترها را بغل می‌کنند و بی‌فایده است. سرما به استخوانشان رسیده و هر روز یکی را درگیر آنفلوآنزا و تب و لرز می‌کند. کانکس حرف اول و آخر چادرنشین‌های زلزله است. آنها فقط کانکس می‌خواهند و نمی‌دانند که مسئولان در فرمانداری و استانداری برنامه دیگری برایشان دارند.

«سعدیه احمدی» همراه خانواده ٤ نفره‌اش زیر چادری که در اردوگاه ورودی شهرسرپل ذهاب برپا شده، روزگار می‌گذراند. خانه‌شان با خاک یکسان شده و جایی برای ماندن جز این چادرها ندارند. چادر آنها یکی از ده‌ها چادری است که در آن منطقه بی‌آب و علف از روی زمین بالا رفته. چادرهایی که به‌سختی گرم می‌شوند. سعدیه پیش از زلزله جراحی رحِم داشته و حالا می‌گوید که زخم‌اش به دلیل سرما، درمان نشده و نیاز به جراحی دیگری دارد. سرمای هوا، شب‌ها تا مغز استخوانشان می‌رود: «این‌جا معمولا برف نمی‌آید، اما تا دلتان می‌خواهد باران داریم، باران شدید. چادرهایمان سرد است و هیتر دیگر جوابگوی سرما نیست.» به آنها کانکس نداده‌اند، با این‌که خود و همسرش بارها به فرمانداری و استانداری و شهرداری رفته‌اند، اما فعلا از کانکس خبری نیست. آنها با حسرت به کانکس‌های همسایه نگاه می‌کنند.

سمت راست ورودی شهر سرپل ذهاب پمپ‌بنزین است و زلزله‌زده‌ها در همسایگی پمپ‌بنزین زندگی می‌کنند، سرویس بهداشتی، کنار پمپ‌بنزین نشسته و زلزله‌زده‌ها روز و شب‌شان در صف سرویس بهداشتی می‌گذرد: «همسرم و مادرش بیمار هستند. مادر همسرم زلزله که آمد سکته قلبی کرد، آوار هم روی دست‌وپای همسرم افتاد و دچار شکستگی شد.» سعدیه احمدی، می‌گوید در آن منطقه هنوز خبری از آتش‌سوزی نیست اما بعضی از خانواده‌ها چند هیتر دارند که خیلی خطرناک است.

موش‌ها حمله کرده‌اند

معصومه ملکی می‌گوید، برف نیامده اما باد طوری می‌وزد که انگار می‌خواهد چادر را از جا بکند: «از ترس مُرده بودیم، نمی‌دانستیم چه کار کنیم، سرپل باد شدیدی می‌وزد و شب‌ها خیلی سرد است. روزها وضع بهتری داریم.» معصومه ملکی از زلزله‌زده‌های مسکن مهر است و در محوطه‌ای که قبل از زلزله فضای سبز ساختمان‌های مسکن مهر بود، زیر چادر زندگی می‌کند، مثل خیلی‌های دیگر: «از اول سرما، بارش برف نداشتیم اما چندبار باران شدید آمد. باران که می‌بارد، آب وارد چادر می‌شود و باید بیایی و ببینی که چه اوضاعی پیدا می‌کنیم.»

معصومه دیشب را نخوابیده: «تا ساعت دو نصف‌شب، دنبال موش می‌گشتم، یک موش وارد چادر شده بود و بیرون نمی‌رفت. ما این‌جا در کنار سرما و ‌هزار بدبختی دیگر، این مشکلات را هم داریم.» موش‌ها از باغ‌های اطراف به سمت چادرها رفته‌اند. ملکی، در این سرما، تمام وسایل چادر را بیرون ریخته تا موش را پیدا کند. او با پسرش زندگی می‌کند: «همه این‌جا از سرما اعتراض می‌کنند، خیلی‌ها سرماخورده‌اند، استخوان‌مان درد می‌کند. زن‌دایی‌ام به خاطر سرما، عفونت ریه گرفته.» از همان روزهای اول بعد از زلزله، روی چادرها با نایلون‌هایی پوشانده شد اما باران که شدت می‌گیرد، این نایلون‌ها هم تسلیم باران می‌شوند: «الان این‌جا همه کانکس می‌خواهند، به خدا قسم که پارتی‌بازی شده، هر کس پارتی داشته باشد، کانکس می‌گیرد. یکی مثل من فقط تماشاچی است.»

کمک‌های مردمی ته کشید

«بیان عبدالله‌زاده» یکی از اهالی ثلاث باباجانی است که یک‌ ماه پس از زلزله از چادر به کانکس اسباب‌کشی کرد آنها مددجوی بهزیستی بودند و بهزیستی برایشان کانکس آورد هر چند که آنها می‌گویند این کانکس‌ها اهدایی مردم است نه بهزیستی. «بیان» همراه دو خواهر و مادرش در اردوگاه زندگی می‌کنند؛ همان جایی که ده‌ها کانکس و چادر، شانه‌به‌شانه هم، از زمین بلند شده و تبدیل به شهری کوچک شده است.

سه‌شنبه شب آسمان ثلاث باباجانی نخستین برف‌اش را بر زمین گذاشت: «این چند شب خیلی سرد بود، سه‌شنبه شب برف بارید، کلا این‌جا خیلی برف می‌بارد، هوا سرد که می‌شود، مردم هیترهای برقی و نفتی بیشتری روشن می‌کنند که سبب آتش‌سوزی می‌شود.» «بیان» درست هم می‌گوید، از وقتی هوا سرد شد، چادرها یکی‌یکی در آتش می‌سوزند، آب وارد چادر می‌شود، سیم‌های برق اتصالی می‌کنند و در آخر خانه‌هایی از جنس پارچه قربانی سرما می‌شوند: «کانکس وضع بهتری دارد، با یک هیتر گرم می‌شود، خیلی از آنهایی که چادر دارند، شب‌ها داخل کانکس‌های همسایه می‌خوابند. الان خود ما هر شب ١٢ نفر می‌شویم، خواهر و برادر و بچه‌هایش می‌آیند در کانکس ما می‌خوابند. بچه برادرم سه روزه است و آنها در چادر زندگی می‌کنند؛ خیلی به کانکس نیاز دارند.» در ثلاث باباجانی کمک‌های مردمی کم شده، مردم خیلی کمتر از قبل، با ماشین‌های پر از وسایل سراغ زلزله‌زده‌ها می‌روند: «واقعا مردم این‌جا مشکل زیاد دارند، قرار بود برایمان حمام بیاورند، آورده‌اند اما آب ندارد. بعد از سه هفته، ناچار شدیم به خانه یکی از دوستانم برویم برای حمام.»

مواد غذایی زلزله‌زده‌های ثلاث باباجانی ته کشیده، بسته‌های غذایی ماهانه، کفاف‌شان نمی‌دهد: «سر ماه به ما یک بسته مواد غذایی مثل ماکارونی و نخود و برنج و... دادند اما خیلی کم است. هر کس پارتی داشته باشد، بیشترین کمک را می‌گیرد. هر کس هم ندارد باید بدبختی بکشد.» بیان می‌گوید که زندگی در کانکس کم‌خطرتر از چادر است، حداقل از اتصالی برق و آتش‌سوزی خبری نیست: «آنهایی که چادر دارند نمی‌توانند چادرهایشان را رها کنند و بیایند داخل کانکس‌های مردم. دزد می‌آید و هر چه دارند و ندارند، می‌برد.»

مردم سرمازده ثلاث باباجانی

آقای ولدی هم از دیگر زلزله‌زده‌های ثلاث باباجانی است که در زمین فوتبال ورودی شهر تازه‌آباد، در همان اردوگاه، زندگی می‌کند، زیر چادر: «خانه‌مان کاملا خراب شده، اگر یِکَم سالم مانده بود، دست زن و بچه‌هایم را می‌گرفتم و می‌رفتیم همان‌جا زندگی می‌کردیم. زندگی داخل چادر خیلی سخت است، دیشب این‌جا برف آمد. آن‌قدر سرد بود که مثل بید می‌لرزیدیم. دو تا هیتر روشن کرده بودیم تا گرم شود اما همان هیترها وقتی زیاد روشن می‌مانند، هر ١٠ دقیقه یک بار قطع می‌شوند. این‌جا سر همین هیترها، چند‌بار آتش‌سوزی داشتیم.» ولدی همراه زن و بچه‌ها و مادر ٩٠ساله‌اش زندگی می‌کند. آنها فقط کانکس می‌خواهند: «بچه‌هایم مریض شده‌اند. پسرم سه روز در بیمارستان جوانرود بستری شد. تب و لرز شدیدی گرفت. هر جا می‌رویم کسی جوابمان را نمی‌دهد، کانکس می‌خواهیم.»

بعد از برف دو شب قبل، جلوی چادرشان، دریاچه‌ای شده از گِل.

باران آواربرداری را مختل کرده

ابراهیم عبدی یکی از اهالی روستای کوییک حسن است؛ روستاهایی که در زلزله کرمانشاه بیشترین خرابی و بیشترین قربانی را داشت. کوییک حسن از روستاهای سرپل ذهاب، برف زیادی به خود ندیده، تنها باران است که تند و بی‌وقفه می‌بارد: «بیشتر اهالی کوییک‌ها در کانکس زندگی می‌کنند، چند خانواده‌ای هم هستند که هنوز در چادر زندگی می‌کنند. این‌جا بر اساس ساختمان کانکس داده‌اند، در حالی ‌که در برخی از ساختمان‌ها دو خانواده زندگی می‌کردند و حالا یکی از خانواده‌ها بدون کانکس مانده است.» روز سه‌شنبه، کوییک حسن از صبح تا شب، بارش باران را به چشم دیده: «کمک‌های مردمی در روزها و هفته‌های اول خیلی خوب بود، حالا ولی کاملا قطع شده، در حالی ‌که مواد غذایی مردم تمام شده و اهالی به دلیل از بین رفتن دام‌ها و زمین‌های کشاورزی بیکار مانده‌اند.» به گفته عبدی، آواربرداری در روستاهای کوییک شروع شده، اما با هر باران عملیات قطع می‌شود: «بیشترین میزان بارش برف در مناطق کوهستانی مثل ازگله و دالاهو دیده می‌شود.»

وضعمان خراب است

«سلیمان نظری» اهل روستای زرده دالاهوی سفلی است، همان جایی که زمستان‌ها هوایش سرد است و سوز زیاد دارد: «این‌جا باران زیادی آمده، برف هم هست، اما بیشتر در ارتفاعات می‌بارد.»

اهالی زرده هم مثل کوییک‌ها بیشتر کانکس‌نشین هستند: «در زرده دالاهوی علیا هنوز هستند کسانی که در چادر زندگی می‌کنند، هوا بشدت سرد است و زندگی در این چادرها سخت.» او از ضعف کمک‌های امدادی گلایه دارد و می‌گوید که حتی مردم هم دیگر به آنها کمک نمی‌کنند. خانه خودش ١٠٠‌درصد تخریب شده و با خانواده که نوزاد دو ماهه‌ای هم دارند، در کانکس زندگی می‌کنند: «همه این‌جا مریض شده‌اند، بچه‌ها مدام تب می‌کنند، آنفلوآنزا گرفته‌اند. نمی‌دانیم باید چه کار کنیم، هیچ‌کس هم به ما سر نمی‌زند. آواربرداری هنوز شروع نشده. وضعمان خراب است.» اهالی زرده دالاهوی سفلیش مشکل دیگری هم دارند، آنها نه دهیار دارند و نه شورا: «آبادی بالا، دهیار و شورا دارند، فاصله آن‌جا با این‌جا زیاد است، هر چه کمک و امکانات است به آنها می‌رسد و از ما دریغ می‌شود. ما نمی‌خواهیم از این‌جا برویم، این‌جا آبادی اجدادی‌مان است، آبادی بالا با ساخت‌وساز آبادی ما مخالف هستند.» نظری می‌گوید كه اگر این‌جا برف ببارد، برف سنگینی خواهد بود.

منبع:شهروند
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین