کد خبر: ۱۳۱۴۷۳
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۸
اول اينكه عده‌اي معتقدند اگر سندرز جانشين كلينتون مي‌شد، او برنده و ترامپ بازنده مي‌شد. براي پاسخ دادن به اين تحليل يا نقد آن لازم است كه با مسائل داخلي ايالات متحده آشنايي كافي وجود داشته باشد كه آشنا نيستيم.
روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدي روزنامه‌نگار و تحليلگر سياسي نوشت:

انتخابات امريكا هرچه بود، يك وجه جالب دارد كه بسيار آموزنده و جالب است. پيش از بيان آن بد نيست تا مشكلي كه مربوط به اين آموزه مي‌شود را بيان كنم. انتخابات محل اتحاد و ائتلاف نيروهاست. به‌طور معمول هميشه اين امكان وجود دارد كه دو نيرويي كه به يكديگر نزديك هستند به دلايل گوناگون وارد رقابت‌هاي تندي با يكديگر شوند و در نهايت فرد يا گروه سومي برنده ماجرا شود كه به ضرر هر دو فرد يا گروه اول باشد. در اين حالت نيروهايي كه به نفع رقيب مشترك با يكديگر رقابت كرده‌اند، يكديگر را متهم مي‌كنند و مسووليت امور را بر گردن يكديگر مي‌اندازند. در انتخابات سال ١٣٨٤ ايران چنين اتفاقي رخ داد و اصلاح‌طلبان تنوع و پراكندگي نامزدها را عامل شكست خود معرفي و هركدام سعي كردند حضور ديگري را علت اصلي شكست معرفي كنند. بنده نمي‌خواهم بگويم كه چنين حضورهايي در نتيجه بي‌اثر است و عدم ائتلاف و اتحاد هيچ تاثير منفي ندارد، ولي مي‌خواهم بگويم كه اين نوع حضورها يا برعكس شكل‌گيري اتحادهاي درون‌گروهي لزوما و در همه حال كارساز و موثر نيست، نمونه‌اش انتخابات امريكاست.

در انتخابات درون‌حزبي دموكرات‌ها خانم كلينتون و آقاي سندرز بر ديگران پيشي گرفتند و در نهايت با يكديگر رقابت كردند. تنش و تندي رقابت ميان اين دو نفر كمتر از تنش ميان كلينتون و ترامپ نبود. سندرز از جناح چپ حزب دموكرات بود كه بر ايده‌هاي برابرطلبي تاكيد مي‌كرد و نگاهي انساني و سوسياليستي به امور و طبقات داشت. در مقابل كلينتون از جناح راست و افراطي حزب دموكرات بود كه نزديكي‌هاي زيادي با برخي از جناح‌هاي جمهوريخواه داشت. به همين دليل رقابت ميان اين دو بسيار پرتنش و در مواردي توهين‌آميز بود. در نهايت خانم كلينتون پيروز شد. در اين مرحله پرسش اساسي كه براي سندرز و طرفدارانش پيش آمد اين بود كه آيا او بايد از كلينتون حمايت كند يا خير؟ برخي از طرفداران او آنقدر كه با كلينتون مخالف بودند با نامزدهاي حزب جمهوريخواه مخالف نبودند، لذا فشار شديدي به سندرز آمد كه اگر مي‌تواند حداقل سكوت كند. برخي ديگر هم معتقد بودند كه شايد سندرز به صورت مستقل در انتخابات شركت كند. ولي سندرز در ميان آه و ناله طرفدارانش راه ديگر را پيش گرفت و به‌طور كامل و تمام قد از كلينتون حمايت كرد. با وجود اين كلينتون بازنده انتخابات شد. حال چند تحليل و پرسش مطرح مي‌شود.

اول اينكه عده‌اي معتقدند اگر سندرز جانشين كلينتون مي‌شد، او برنده و ترامپ بازنده مي‌شد. براي پاسخ دادن به اين تحليل يا نقد آن لازم است كه با مسائل داخلي ايالات متحده آشنايي كافي وجود داشته باشد كه آشنا نيستيم. ولي اجمالا به نظر نمي‌رسد كه اين تحليل درست باشد. شايد حضور سندرز برندگي برخي شعارهاي ترامپ را نزد مردم عادي كم مي‌كرد، ولي در عوض ممكن بود آراي بسيار بيشتري از طرفداران كلينتون و مخالفان سندرز را كسب كند. به‌علاوه در صورت حضور سندرز به احتمال زياد ترامپ خط مشي انتخاباتي خود را متناسب با شرايط جديد تغيير مي‌داد.

دومين نكته يا پرسش اين است كه اگر سندرز از كلينتون حمايت نمي‌كرد چه مي‌شد؟ قاعدتا اتفاق مهمي بيش از اينكه رخ داده رخ نمي‌داد. به عبارت ديگر عدم حمايت او علي‌القاعده آراي كلينتون را كم مي‌كرد و نه زياد. ولي در هر صورت نتيجه همين شكستي بود كه رخ داده است. با اين تفاوت كه مسووليت شكست كلينتون و روي كار آمدن يك نيروي دست راستي افراطي بر دوش سندرزِ چپ مي‌افتاد در حالي كه امروز مي‌دانيم حمايت سندرز هم مشكلي را از كار فروبسته دموكرات‌ها باز نكرده است.

مساله محوري اين است كه با جمع و تفريق آراي نهايي نمي‌توان آراي كسي را برآورد كرد. اظهارنظر قطعي در اين موارد بسيار سخت و شايد هم نشدني باشد. براي نمونه معتقدم كه علت شكست اصلاح‌طلبان در سال ١٣٨٤ تنوع نامزدهاي‌شان نبود، بلكه تنوع سياست‌ها و نگرش‌هاي آنان بود كه در تنوع نامزدها بازتاب يافت. همچنين علت شكست اصولگرايان در سال ١٣٩٤ نيز همين تنوع و حتي تضاد نگرش‌ها و سياست‌ها بود. هرچند در دادن يك ليست واحد اتفاق نظر پيدا كردند، ولي وحدت ليست بدون وحدت راهبرد و سياست چاره كار نيست. به‌طور قطع سندرز كار خوبي كرد كه از كلينتون حمايت كرد، چرا كه در غير اين صورت لعن و نفرين ابدي را براي خود مي‌خريد...

ولي اين دليل نمي‌شود كه ما نيز در تحليل‌هاي خود چنين لعن و نفرين‌هاي غيرمنصفانه را به ديگران بار كنيم. اينگونه تحليل‌ها مربوط به اذهان ساده‌نگر است كه قواعد حاكم بر تحليل سياسي را با جمع و تفريق عادي اشتباه مي‌گيرند.

اين مشكلي است كه اصولگرايان نيز در تحليل باخت انتخابات رياست‌جمهوري سال ١٣٩٢ با آن مواجه شدند. آراي هيچ نامزدي مثل پول توي جيب او نيست كه به هر كسي خواست بدهد و به هر كسي كه خواست ندهد. حتي در سال ١٣٨٤ ثابت شد كه حداقل ٢٠ درصد آراي دور اول آقاي معين در دور دوم به سبد راي احمدي‌نژاد سرازير شده است، در حالي كه به ظاهر اين دو نامزد در دو نقطه مقابل يكديگر تلقي مي‌شدند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین