نامه به دخترکی كه دیگر در ميان ما نيست
اميدوارم مرگ سياه تو ما را بيدار كند تا برنامههايمان را براي بهزيستي و توسعه و آزادي و فضيلت با شهامت و مجاهدت و پايمردي و دقت بيشتر دنبال كنيم.

سياوش شهريور * مديركل امور اجتماعي استانداري تهران در روزنامه آرمان نوشت:سلام رودابهام، سلام تهمينهام، سلام هم خون و هم تبارم، سلام پاره تن زخميام، سلام كودكم و دختركم! سلام ستايشم! جداي از همه آفرين هايم به تو و نفرين هايم به خودم، سواي همه شرمساريام به تو و خانواده ات و عزت و منزلت و احترامي كه اين مرگ مظلومانه براي تو آفريد، دور از همه مرده بادها به اين اقدام و رذيلت هولناك و ننگين و زنده بادهايي كه نثار تو ميشود. منهاي شيون و شرم و خجالتي كه اين شبها باهمه ايرانيان و خانواده و كودكانم براي تو داشتهايم و رحمت و مغفرتي كه با شمع هايمان برايت آرزو كردهايم، به غير از مرثيهها و تحليلها و علتهايي كه براي مرگت گفتهاند. دلبندم، دخترم، فرزندم! احساسم اين است چراغ شرافت و نجابت و آزرم رو به كم سويي است. از كابل زيباي ساليان رستم و زال تا هرات زخمي از تيغ مغول تا سمرقند و بخاراي اساطيري و تا همين خانه آبا و اجداديات، ري تاريخي و تا همه شهرهاي به سوگ تو نشسته ايران، ما نگران كودكان و فرزندانمان هستيم.
نگران جنگ، فقر، بياخلاقي، ياس، اعتياد، گرسنگي، طلاق، فرسايش سرمايه اجتماعي و ديني و تاريخي قوم همزبان وهم تاريخ هستيم. اين فاجعه بايد دردهاي مشتركمان را فرياد كند. بايد به يادمان بياورد كه ارادهها و دستها و ايمانها و همتها و سرمايهها و جانهايمان را روي هم بريزيم؛ همبستگي اجتماعي و تاريخي مان را بيشتر كنيم. مهر و عشق و انس و الفتمان را تكثير كنيم. هم افزايي كنيم و راه بر غارت و جنگ و رذالت و نكبت و ادبار اهريمن بياخلاقي و بيفضيلتي ببنديم. ايران و افغانستان هميشه نام ديگر همه ماست؛ چه براي تو كه معصوم رفتهاي و چه براي ما كه عزادار و شرمگين و زخمي و خستهايم. ما را ببخش دخترم! ما را به دليل نديدن هايمان، كوتاهي هايمان، كمبودهايمان، فراموشيهايمان، نشنيدنهايمان و... ببخش!
اميدوارم مرگ سياه تو ما را بيدار كند تا برنامههايمان را براي بهزيستي و توسعه و آزادي و فضيلت با شهامت و مجاهدت و پايمردي و دقت بيشتر دنبال كنيم. آرزو ميكنم مرگ سياه تو ديگر براي هيچ كودكي در اين خاك تكرار نشود. و اما به دور از هياهوي بعضي هواخواهان و خونخواهان بيصلاحيت و ناخويشاوند اين كودك، بايد تلاش كنيم تيغ انتقام را قبل از آويختن به گردن اين نوجوان بيمار و مفلوك براي جراحي بر تن اجتماعمان بكشيم. آنچه امروز دغدغه اصلي مسئولان است رشد و همهگيري آسيبهاي اجتماعي است كه در شكلهاي متفاوتي از اعتياد تا طلاق، خشونت، فساد و... خودنمايي ميكند و خاطر همه را سخت آزرده است. بيگمان بايد همت و خرد جمعي جامعه ما براي حل اين موضوعات به ميدان بيايد. بايد چاره جويي علمي و فقهي و منطقي كرد و براي بحرانهاي فراروي جامعه در حال گذار شجاعانه به تصميمسازي نشست. آسيبهاي فراگير اجتماعي امروز جامعه، خروجي ساختارهاي كهنه و فرسوده و بيمار و غيرعقلاني جامعه ماست. گفتوگوي چهار جانبه مراجع مذهبي، نخبگان حوزه علوم انساني و اجتماعي و نهادهاي مدني و حكومت تدبير ناگزير ماست. به عنوان مديركل اجتماعي استانداري تهران از خانواده ات و همه ملت افغانستان و ايران پوزش ميخواهم. همه همتباران افغان ميدانند كه سفره عشق و نان و تاريخ و فرهنگ ما مشترك است.
همه كودكان افغان درايران برهمان نيمكتي مينشينند كه كودكان ايراني. كارگران افغان برهمان سفرهاي روزي ميخورند كه كارگران ايراني، و بسيار همراهي و هم جاني و همگاميها كه در اين سوگ نامه نميگنجد. از سر دريغ و درد بايد اذعان كرد كه همه ما از دردهاي فرهنگي و تاريخي مشتركي رنج ميبريم و اينكه سراسر جانم اكنون از اين شعر همشهري گرامم حضرت سعدي لبريز است كه «چو عضوي به درد آورد روزگار /دگر عضوها را نماند قرار».
ارسال نظر