چرا برخی دهان به تلخی و توهین باز کردهاند؟
برای تعیین مجازات، معمولا رسم بر آن است که اول جرم را تعریف، عمل مجرم را بر آن تطبیق و سپس تعیین مجازات میکنند. حال ببینیم مردم ایران و خصوصا تهرانیها چه جرمی مرتکب شدند که باید این عقوبت سخت را تحمل و دشنامهای ناروا و اتهامات ناچسب را به جان بخرند!

روزنامه شهروند در یادداشتی به قلم محمدمهدی پورمحمدی نوشت:چند روزی از اعلام نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری گذشته، اما هنوز درشتگوییهای خشمآلود تمام نشده و گویی تمامشدنی نیست. نکته بارز، فراموشنشدنی و مهم این انتخابات آن است که مسئولان اجرایی آنقدر شفاف و درست عمل کردند که تا بهامروز فقط دو شکایت به ستاد انتخابات تهران واصل شده و آرای هیچ صندوقی باطل نشده است. درست به همین دلیل، به ناحق و ناروا، مردمی که برای تغییر سرنوشت خود و فرزندانشان در حوزههای رأیگیری حاضر و امیدوارانه آرای خود را راهی صندوقها کرده بودند مورد تهمت، افترا، درشتگویی، هتک حرمت و فحاشی قرار گرفتند. لحن این نقادیهای پرخاشگرانه از آرای مردم، بهویژه آرای مردم تهران از دشنامهای دیپلماتیک و فحشهای زرورق پیچیدهشده آغاز و از رکیکترین فحشهای بهاصطلاح چارواداری فراتر میرود، اما فصل مشترک همه، صدای دندانقروچه است که از پشت الفاظ عصبی آنها به گوش میرسد.
برای تعیین مجازات، معمولا رسم بر آن است که اول جرم را تعریف، عمل مجرم را بر آن تطبیق و سپس تعیین مجازات میکنند. حال ببینیم مردم ایران و خصوصا تهرانیها چه جرمی مرتکب شدند که باید این عقوبت سخت را تحمل و دشنامهای ناروا و اتهامات ناچسب را به جان بخرند! مردم خسته و دلگیر از برخی سنگاندازیها، در راه سیاستهای داخلی و خارجی دولت تدبیر و امید، تنها راه تغییر در سیاستهای بهجا مانده از چند سال گذشته را شرکت فعالانه در انتخابات تشخیص دادند. مردم با این نیت که هیچ شائبه غیرقانونی بودن در آن نیست و هیچ نیت سوئی در آن دیده نمیشود، کاملا منطبق با ضوابط و رعایت شرایط قانونی و مقررات کشوری در حوزههای انتخاباتی حاضر شدند و پس از ساعتها شکیبایی در صفهای طویل، با نظم و آرامش، آرای خود را به صندوقها ریختند. مردم به چه کسانی رأی دادند؟ واضح است! به کسانی که شورای نگهبان، نهتنها رأی دادن به آنها را بلامانع تشخیص داده، بلکه صلاحیت آنها را برای نمایندگی مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری «احراز» کرده بود. به زبان سادهتر، هرکدام از تایید صلاحیتشدگان و درواقع احراز صلاحیتشدگان به مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری راه یابند، از نظر شورای نگهبان، نهتنها خطری متوجه نظام نخواهد بود، بلکه جز راه صواب و مصالح نظام طریقی برنخواهند گزید.
حال چه شده است که وقتی تمامی نامزدهای موردنظر برخی از این آقایان توسط مردم تهران کنار گذاشته میشود، به جای آنکه به برخی سیاستهای نادرست گذشته اقرار کنند، از تباه کردن طلاییترین فرصتهایِ اقتصادیِ تمامیِ دورانِ تاریخِ ششهزار ساله تَفَلسُف٢ میکنند و از موضع بالا و متکبرانه و مستکبرانه در مورد مردمی که آگاهانه به خطوط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی آنان نظر منفی دادند، الفاظ و جملات تحقیرآمیز به کار میبرند. درست به این جملات دقت کنید: «اصولگرایان در تهران شکست خوردند؛ بهطور مطلق. ولی این شکست بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی و تمدنی است. تهران شهری است با انبوهی از جمعیت متعلق به طبقه متوسط جدید شهری، پیچیده در سبک زندگی شبهمدرن با مطالبات شبهروشنفکرانه. چه بر مبنای مفهوم طبقه و قشر تحلیل کنیم و چه مبتنی بر مفهوم سبک زندگی، آنچه روشن است اینکه رأی بخشی از مردم تهران عموما قداستزدایی شده و عرفی و حامل ارزشهای غربگرایانه است.»٣ تهران تقریبا همیشه خدا همین ترکیب جمعیتی را داشته است، جز آنکه طی دوران دولتهای نهم و دهم، «طبقه متوسط» بهطور هراسانگیزی ریزش کرد، جمعیتِ زیرِ خطِ فقر با سرعتی هولناک و در حجمی باورنکردنی افزایش یافت و به قیمت بدبخت شدن پرشماری از مردم شریف، طایفهای نوکیسه، نودولت و تازه به دوران رسیده به وجود آمد که کارشان مالاندوزی، تفاخر، به هیچ انگاشتن مردم، بیاعتقادی به مبانی دینی و ارزشهای ملی، پشت پا زدن به هنجارهای اجتماعی و سنتها است.
این مردم زخمخورده به درستی دریافتند که راهی جز شرکت در انتخابات و نقش زدن سرنوشت خود با سرانگشتان جوهرین در پای صندوقهای رأی ندارند. این مردم به درستی فهمیدند که هر راهی جز طریقِ مسالمتآمیزِ اعلامِ نظر و بیانِ مواضع خود از طریق صندوقهای رأی، به ناکجاآباد منجر شده و آنان را به آمال و آرزوهای مشروعی که حق طبیعی و قانونی آنها است نخواهد رساند. مردم این تجربه گرانبها را نه در کلاسهای بیگانگان، نه از رسانههای غربی، نه از القائات آمریکا، انگلیس و وهابیت که با رنجهای جانکاه سالهای اخیر و تمامی زیانها و خسارات مادی و معنوی آن دوران به دست آوردند. این مردم شریفی که آنان را با نسبت دادنِ «زندگی شبهمدرن» چوب میزنید، با تعبیر آرای آنان به «مطالبات شبهروشنفکرانه» تحقیر میکنید، عزم آنان به تغییر را «قداستزدایی» معنی و نتایج آرای مقدس آنها را حامل «ارزشهای غربگرایانه» میدانید، عوامل اصلی پیروزی و صاحبان این انقلاب، به شکست کشانندگان ابرقدرتها در همه هجمهها منجمله جنگ تحمیلی هشتساله و ولینعمتان مسئولان از هر درجه، مقام و در هر لباس و مرتبه هستند. حالا چرا برخی دهان به تلخی و توهین و تحقیر باز کردهاند؟ در اینباره سخن بسیار است.
ارسال نظر