دوری جریان اصولگرایی از بدنه و باور اجتماعی
اصولگرا ها حتي باسابقه ها و استخوان داران آنها اگر در تضييع حقوق عمومي و شهروندي مثلا اخراج اساتيد و ستاره داركردن دانشجويان صاحب نقش نباشند يقينا از كنارآن به كرات بي تفاوت عبور كرده اند.

روزنامه قانون در یادداشتی به قلم قاسم خرمی نوشت:نتايج نهايي انتخابات هفتم اسفند هر چه باشد اما يقيناً پيروزي و ناكامي آن انتخاباتي كه روز جمعه پشت سرگذاشتيم ، ارتباط چنداني با نتيجه آماري و مشخصات سياسي منتخبين راه يافته به دومجلس شورا و خبرگان ندارد. از منظر بيروني برگزاري موفقيت آميز اين انتخابات هم به خاطر كيفيت بوروكراتيك و هم به خاطر جلب حضور مردم در فراگرد قانوني نوعا پيروزي نظام سياسي بود هرچند با اندكي تحمل و انصاف در حق همه كنشگران سياسي ميتوانست به مشاركت فراگيرتري هم منتهي شود. از زاويه كنشهاي ملي اين انتخابات به خاطر تحميل خواست مردم بر سيستم سياسي و وادارسازي آن به پذيرش مطالباتي كه در شرايط عادي نميپذيرد ، در واقع پيروزي ملت بود هرچند همه مردم به امكان تحميل عقيده خود از طريق انتخابات به باور و جمعبندي نهايي نرسيدند.
اما از همه اينها گذشته جداي از نقش رهبري و دولت و نظام و مردم در خلق واقعه هفت اسفند اين انتخابات محصول رويارويي و رقابت دو جريان سياسي اصولگراها و اصلاحطلبان هم بود. هردوي آنها در بروز مشاركت سياسي مردم به شيوه سلبي و ايجابي نقش آفريني كردند اما يقينا در دستاوردهاي مدني آن به اندازه هم شريك و سهيم نيستند. اشتباه است اگر درخلق اين حماسه بزرگ نقش آنهايي كه با در اختيار داشتن مكانيزمهاي قانوني و شبه قانوني به تاراندن نخبگان از گردونه انتخابات مبادرت ورزيدهاند، با نقش و سهم آنهايي كه بيرون از دايره قدرت بهواسطه اعتبار و نفوذ اجتماعي خود براي مشاركت ملي كوشيده اند را يكسان تلقي كنيم. مروري اجمالي به مواضع و عملكرد دو جريان اصلاحطلب و اصولگراي كشور در فرآيند شكل گيري انتخابات اخير ميتواند مؤيد واقعيت بسيار باشد .
در يك سوي ماجرا انتخابات هفتم اسفند جريان اصلاحطلب قرار داشت كه بيرون از عرصه قدرت و عاري از پشتوانه مالي و حقوقي خواهان نقشآفريني در مناسبات دموكراتيك بود. اصلاحطلبان در انتخابات 92 جريان پيروزي بودند كه از غنايم اين پيروزي سهمي نداشتند. به رغم همه اينها اين جريان به شيوه اي مدني و دموكراتيك براي شركت در انتخابات مجلس درخواست حضور داد. اين حضور متأسفانه با واكنش سنجيده و هوشمندانه جريان رقيب و جناح حاكم مواجه نگرديد.
تمام نامزدهاي مطرح آنان در عمده حوزههاي انتخابيه رد صلاحيت شدند و شخصيتها و رهبران آنها در معرض آزار تبليغاتي و رسانهاي مكرر جريان افراطي قرار گرفتند. چنين فشارهاي خردكننده اي حتي اگر با نيت نافرمانيسازي از رقيب صورت نگرفته باشد امّا ميتوانست به پيامد هايي همچون ترك عرصه انتخابات يا بغض و قهر سياسي با صندوقهاي آرا مواجه شود.
اصلاحطلبان از چنين آزمون جانكاهي با چشمپوشي از نتيجه عددي انتخابات پيروز بيرون آمدند تا در دو عرصه سياست و اخلاق به برتري شرافتي دست يابند. اصلاحطلبان در كمال هوشمندي از اين تله سياسي عبور كردند و در كمال ناباوري توانستند طيف عمده اي از طبقات متوسط را به پاي صندوقهاي راي بكشانند و مهمتر اينكه از نخبگان سرشناس و ردصلاحيت شده خود خواستندكه به ناآشناترين افراد موجود در ليست انتخاباتي اميد رأي دهند. اصلاح طلبان در حقيقت يك فرصت از دست رفته را تبديل به حماسه ملي كردند و ثابت كردند كه در بزنگاههاي مختلفي ميتوانند نه تنها فعالان سياسي بلكه ستارههاي سينما را در صف حاميان گفتماني خود قرار دهند .
در آن سوي ماجرا اما جريان مدعي ، پرقدرت و با ثروت اصولگرايي قرار داشت.
آنها نتيجه انتخابات 92 را واگذار كرده بودند بدون اينكه از موقعيتهاي كلان سياسي و اقتصادي خود دست بشويند. جريان اصولگرايي در ايران جريان بيريشهاي نيست اما بدبختانه سالهاست كه ريشه و تنه و شاخه خود را به آب بياعتنايي اجتماعي آغشته اند. برخورداري از درآمدهاي اقتصادي و حمايتهاي سياسي فوق ملي به آنها حس بينيازي از مردم بخشيده است آنها اخلاق رانتي گرفته و از بدنه و باور اجتماعي دور ماندهاند. به جرأت ميتوان گفت اصولگراها بدون ويژه خواهي سياسي توان و تمايل حضور در هيچ رقابت انتخاباتي را نداشته اند .
اصولگرا ها حتي باسابقه ها و استخوان داران آنها اگر در تضييع حقوق عمومي و شهروندي مثلا اخراج اساتيد و ستاره داركردن دانشجويان صاحب نقش نباشند يقينا از كنارآن به كرات بي تفاوت عبور كرده اند. آنها در همين انتخابات اخير در برابر رد صلاحيت گسترده رقيبان خود بزرگمنشانه سكوت كردند و حتي بعضاً با جريانهاي بددهن سياسي در بدنام كردن و انگليسي خواندن طرف مقابل همصدا شدند.
دعوت مردم به حضور پاي صندوقهاي رأي را توطئه خواندند ومشاركت ملي مردم را تحقير و خفيف كردند . اين جريان اخلاق شعار در بسياري از حوزههاي انتخابيه به حذف رقيب خود قبل از مسابقه رضايت دادند. آنها در حقيقت در يك مانور سياسي از دشمن فرضي شكست خوردهاند. بنابراين پيروز اين انتخابات هركس باشد ، يقيناً اصولگراها نخواهند بود. آنها نه تنها شكست خوردند بلكه در اين انتخابات ورشكسته شدند و سقوط كردند. آنهااكنون در تناقض هاي خود ساخته گرفتار شده اند و ماندهاند كه چگونه مي شود حضور مردم در انتخابات را حماسي بدانند، حضوري كه نتيجه آن به زعم آنها راي به ليست انگليسي ها بوده است!؟
اكنون اما نخستين انتخابات پسابرجامي با موفقيت برگزار شده است.مردم با حضور خود صورتبندي جديدي را به عرصه سياست تحميل كرده اند. هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگراها بعد از اين تا زماني كه به انتخابات باور داشته باشند نا گزير از رجوع به مردماند. اصلاحطلبان بايد قدر سرمايه اجتماعي موجود خود را بدانند و اصولگرايان بايد به دنبال تأمين سرمايه اجتماعي جديد بروند. مردمي كه رأي دادند بايد نتيجه مشاركت خود را ببينند و آنها كه راي نداده اند به مرور بايد باوركنند براي تغيير مسير مطمئن تري جز مسير صندوقهاي راي ندارند .
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
| در انتظار بررسی: ۱
| انتشار یافته: ۱
غلامعلی چرا نگرانی ؟؟؟؟؟ ارسال نظر
