پایکوبی آلایندهها در شب یلدا با فال حافظ!
در حال که آلایندهها در آسمان به رقص و پایکوبی مشغول هستند و انار دانه میکنند و ستاره میچینند، شب گذشته بنده و چندی از دوستان به منزل «حافظ شیرازی» مشرف شدیم.
برای مثال رضا یزدانی در آهنگی، به بیماری خود اشاره میکند و خواستار حل معضل آلودگی است، رضا میگوید: « من دچار آسمم، این هوا آلوده است، تو اگه برگردی ماسک اکسیژن هست» و مسئولان امر، راه حل مشکل این خواننده عزیز را در افزایش تعداد ماسکها در سطح شهر دانسته اند. در موردی دیگر علی عبدالمالکی در آهنگی گفته است: «انقدر این شهر دود داره که، میترسم عشقم دود شه بره، تهران شلوغه دستمو بگیر، تا دلهرم نابود شه بره». در این که این یک شعر و ترانه اعتراضی، اجتماعی است، هیچ شکی نیست و به ریش کسی که این ترانه را عاشقانه بداند باید خندید. در روزهای اخیر این ترس به جان مردم تهران نیز افتاده، چرا که انقدر حجم دود و آلایندهها زیاد است که عشقشان را در دو قدمی هم نمی توانند ببینند، حتی به گزارش پلیس پایتخت مورد داشتهایم که در منزل همسر خود را نیافته و گزارش مفقودی داده است. اما علی جان، حالا اینکه عشقت دود شد و تنها گذاشته شما را و رفته، شاید حتما دوستت نداشته خداییش،اینکه مشکل را به گردن شهرداری و باقی ارگانها بیاندازی کار صحیحی نیست عزیزم.
روز گذشته معصومه ابتکار گفت: ما مقصر آلودگی هوا نیستیم! من عذر میخوام خانم ابتکار، خوانندههای ما فکر میکنند آلودگی، شیرفلکه است که شما هربار باز و بسته میکنید، نمیدانند که اصلا تقصیر شما نیست و تقصیر اوناست.
پیشبینیها خبر از آن میدهد که در آینده این افزایش آلایندهها ممکن است به خودکشی و قتل نیز بیانجامد، چرا که اندیشه فولادوند نیز در شعری آورده است: « لطفا ریلکس باش، هم عود روشن است، هم دود در فضاست،شلیک کن رفیق، این تنگی نفس از اضطراب نیست، نه مشکل از هواست، شلیک کن رفیق.»
در برخی خوانندهها این خاکستری و سیاه بودن هوای تهران به نقطه پرستش تبدیل شده است؛ این مبحث را با آهنگی از رضا صادقی که البته زبان حال بسیاری از مسئولین محیط زیست کشور نیز است، به پایان میبریم: «کی میگه رنگ غم سیاه رنگ خوش سپیدی، کی میگه آبی رنگ صداقت مشکیه رنگ پلیدی، چرا یه عدهای مشکیو رنگ غم میدونن...». آن یه عدهای که مشکی را رنگ غم میدانند لابد مردم هستند که از همینجا میخواهیم که ندانند.
حافظ درمانی
در حال که آلایندهها در آسمان به رقص و پایکوبی مشغول هستند و انار دانه میکنند و ستاره میچینند، شب گذشته بنده و چندی از دوستان به منزل «حافظ شیرازی» مشرف شدیم. شب، شب یلدا بود از تخمه ژاپنی تا تخمه سفید و تخمه سیاه، گویا حضرت، عاشق تخمه بودند و چون تهمت نژاد پرستی را نمی توانستند به جان بخرند، هم سفید پوست و هم سیاه پوست و هم چشم بادامی مصرف میکردند.
از استاد پرسیدم نظر شما در ارتباط با آلودگی هوا چیست؟ استاد ماسک خود را اندکی کنار زد و در پاسخ گفت:
«دوش دیدم سرب و گوگرد در این خانه زدند
داخل حلقم نشستند، توو ریه خانه زدند
ساکنان انقلاب و شوش و پارک مولوی
دود خوردند، عدهای هم ماسک بر چانه زدند
آسمان معتاد شد، دیگر نتوانست کشید
قرعه کار به حلق من بیچاره زدند
مدرسه تعطیل شد! سرب و گوگرد کم شده؟
چون نداشتند راه حلی ره افسانه زدند»
همین زمانها بود که استاد هندوانهای از زیربغل خود به بیرون راند و گفت: آخه خدایی کیلویی 7000 تومن! نه این انصافه! بیان این نوع ادبیات عامیانه که گفتنش از زبان استاد بعید بود ما را بر آن داشت تا علت را از وی جویا شویم. گفتم: استاد مهم اینکه هندوانش خوشمزه باشه؛ قرمز باشه، یه شب هزار شب نمیشه، این شبی که میگم شب نیست، اگه شبه مثه اون شب نیست،امشب مثه دیشب نیست، هیچ شبی مثه امشب نیست.
حضرت در ادامه قاچی از هندوانه بریده و فرمودند:
«ما زدولت چشم یاری داشتیم
کاش امشب روی سفره هندوانه داشتیم
تا که میزان رکود و تورم کم شود
حداقل توی باغچه خربزه میکاشتیم»
در اواخر شب بود که حافظ رو کرد به بنده و گفت: پسماندهای زیاد در این شب تولید شده است، این کیسه را بگیر و پس از تفکیک، تر و خشک زبالهها آن را به درون یکی از سطلهای زباله بیاندازید. وقتی از خانه خارج میشدیم از حضرت حافظ پرسیدم، کهای حافظا پیامی برای مردمانت داری؟ حافظ ماسک خود را بر صورت نهاد و با صدایی تو دماغی فرمود:
« پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید »
منبع: ابتکار
ارسال نظر