خدمتتان عرض کنم من دچار یک هراس غریبی شدم که نگو و نپرس. در واقع دچار هراس توام با تردید شدم. توی خیابان راه میروم احساس میکنم ممکن است سمتم لنگه کفش پرت شود.

والله همین شده است که بنده در این حرکت کفش پرتکردن دچار تردید حقطلبانه شدم. خب مگر این کفش سمت بوش و سیاستهای جنگطلبانهاش پرت نشد؟ بعد مگر مظلوم به سمت ظالم کفش پرت نکرد؟ خب حالا مگر رییسجمهور منتخب آقای روحانی منتخب اکثریت مردم نیست؟ مگر هم که مردم به عقاید و سیاستهای ایشان رای ندادند و مگر هم ایشان وزیر امور خارجهشان سیاستهای ضد جنگ را دنبال نمیکنند؟ خب این وسط لنگه کفش چی میگوید؟ در واقع بنده جدا از هراس دچار این تردید شدم که در حرکتهای نمادین اعتراضی مگر نباید فرم و محتوا همخوان باشد؟! خب مثلا آن شخص عرب که سمت بوش کفش پرت کرد ضد سیاستهای جنگطلبانه بوش این اعتراض را کرد حالا که نمیشود برعکسش را اعمال کرد. شما کفش پرت کنی بگویی چرا خطر جنگ و فشار تحریم را داری کم میکنی؟! خب یک شیوه اعتراضی تازه ابداع کنند ما را دچار هراس و تردید نکنند. بعدم جان خودتان و عزیزانتان این هم شد شیوه اعتراض حالا به هر دلیل؟! کفش دربیاوری و با نشانهگیری ضعیف پرتابش کنی و بعدم که یعنی چی دقیقا؟! رابطه نشانهشناسی و معناییاش چیست؟ والله من از همان زمان که اولین کفش پرت شده تا آخرین کفش پرتشده هی دارم فکر میکنم مناسبات معنایی و علت و معلولی این ماجرا چیست، درنمییابم. خلاصه یا به تردیدهای ما و پرسشها پاسخ دهید یا یک شیوه دیگر برگزینید ما از هراس و تردید دربیاییم.