"دکتر روحانی" محصول محاسبهگری جامعه ایران
دوم، رایحهای که از دولت آینده روحانی به مشام میرسید، رایحه «عقلانیت» بود. مردم احساس کردند او «دولت عقل» را تا حد امکان بنا خواهد کرد و چهرههای باتجربه و متخصص را برای حل معضلات پدیدآمده، بهکار خواهد گرفت.

چرا حسن روحانی، منتخب اکثریت مردم در انتخابات ٢٤ خرداد لقب گرفت؟ مردم ایران از ابتدای انقلاب تا قبل از سال ٩٢، حدود سه دهه را پشت سر گذاشتند که رهبران سیاسی جناحها، موج احساسات تودههای مردم را دریافت میکردند؛ احساسات منفی و مثبت. در دوران اصلاحات هم شاهد یک موج سیاسی و علاقهمندی و دلبستگی شدید بین مردم نسبت به رئیسجمهور دوران اصلاحات بودیم. در دوران احمدینژاد هم نوعی دلبستگی در پایگاه طرفداران وی وجود داشت که پس از مدتی تغییر کرد و بخش دیگر جامعه، موج دلزدگی نسبت به وی را ابراز میکردند. این روند نسبت به اغلب چهرهها و رهبران سیاسی وجود داشته است. هنوز هم امواجی از این دست را در گوشههای مختلف جامعه نسبت به شخصیتهای سیاسی انگشتشماری میتوان دید. اما انتخاب حسن روحانی از این قاعده پیروی نمیکند. به بیان دیگر، نتیجه انتخابات ٢٤ خرداد ٩٢ محصول متفاوتشدن نگاه جامعه است. اگر در آن مقطع، امواج مردم پای صندوقهای رأی رفتند و با آرای قابلتوجه در همان مرحله نخست، تکلیف مسافر پاستور را روشن کردند، اگر فاصله قابلتوجه دکتر روحانی با دیگر رقبا مشاهده شد، نه به دلیل امواج دلبستگی و «کاریزما» که به دلیل منطق و استدلالی بود که پشت سر حرکت جامعه وجود داشت. مبنای رفتار بسیاری از افراد و چهرهها که صادقانه از دولت حمایت میکنند، شیفتگی و جذابیت زیاد رئیسجمهور نیست. اصولا ایشان در زمان انتخابات هم در چنین موضعی نبود و فاصله میان ظهور و درخشش ستاره اقبال روحانی از روزی که هنوز جامعه نمیدانست پشت سر چه کسی قرار بگیرد، سه هفته بیشتر بهطول نینجامید. در انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری، به دلیل قرارنگرفتن نام رئیس مجمع تشخیص مصلحت در میان هشت کاندیدای نهایی، موجی از نگرانی در میان بخشهایی از جامعه پدید آمد، اما ظرف چند روز با عقلانیت و محاسبهگری فعالان سیاسی منتقد و مردم، این فضا خنثی شد. جامعه، تمرکز بر دو کاندیدای قابلحمایت باقیمانده، یعنی دکتر عارف و دکتر روحانی، را انتخاب کرد؛ چراکه فرصت مناقشه بر سر رد صلاحیتها وجود نداشت. براساس همین رویدادهاست که اتفاقات خرداد ٩٢ را بسیارظریف و دقیق میدانم. اصولا آقای روحانی زمانی برای گرفتن عکسهای جذاب، نطقهای آتشین و کارناوالهای انتخاباتی پرجاذبه برای جذب جوانان و اقشار مختلف نداشت؛ اگرچه در حد توان، به سفر انتخاباتی رفت. فرصت بسیار محدود بود و جامعه باید تصمیم میگرفت که با شرایط موجود چه کند؟ آقای روحانی چهره خطابهگر و سخنور مسحورکنندهای نیست. در تاریخ کشورهای مختلف سخنرانیهای مسحورکننده و میخکوبکننده رهبران سیاسی چون فیدل کاسترو، شخصیتهای انقلاب اکتبر شوروی، «مائو» در چین و برخی بزرگان انقلاب خودمان را شنیدهایم. دکتر روحانی بهدنبال این شیوه نبوده و نیست و برهمیناساس است که نقطه مثبت رفتار جامعه موردتأکید این نوشتار است که این بار پشت سر کسی قرار نگرفت که مخالفان، دلیل اقبال جامعه به او را چهره زیبا، فن بیان یا کاریزما بدانند. پس چه چیزی مردم را پای صندوقهای رأی کشاند؟ نخست آنکه مردم و فعالان سیاسی، همه راههای دیگر را تجربه کرده بودند.
دوم، رایحهای که از دولت آینده روحانی به مشام میرسید، رایحه «عقلانیت» بود. مردم احساس کردند او «دولت عقل» را تا حد امکان بنا خواهد کرد و چهرههای باتجربه و متخصص را برای حل معضلات پدیدآمده، بهکار خواهد گرفت. اصلاحطلبان نیز وقتی بر سر دوراهیای قرار گرفتند که یک سوی آن دکتر عارف -یار قدیمی اصلاحطلبان- قرار داشت و طرف دیگر کاندیدایی که وابستگی به این جریان نداشت، به همان مشی جامعه تأسی کردند. اگر قرار بر غلبه امواج احساسات بود، حتما نظر همه به سوی دکتر عارف می چرخید که دارای تبار اطلاحطلبی بود. فراموش نکنیم بدنه اصلاحطلب جامعه، پایگاه اصلی رأی روحانی بهشمار میرود و این اتفاق زمانی رخ داد که اصلاحطلبان حاضر شدند از دوست کاملا قابلاعتماد خود، یعنی دکتر عارف، برای ایجاد اجماع بگذرند و به سمت کاندیدایی بروند که درمجموع و براساس محاسبات مختلف، در مقطع فعلی میتوانست اثرگذاری بیشتری داشته باشد. این شیوه عمل که با گذشت مثالزدنی معاون اول رئیسجمهور دوران اصلاحات عملی شد و فاز تحول اجتماعی را باید قدر شناخت و برای تداوم آن تلاش کرد. باید از دلدادگیهای شورانگیز اما مقطعی، برای همیشه عبور کرد و براساس منافع و مصالح ملی و تدبیر و عقلانیت، مسیر را طی کرد. البته در جوامع، همواره امکان بازگشت به مدلهای گذشته وجود دارد اما باید برای نهادینهشدن عقلانیت اجتماعی تلاش کرد. چه بسیار احساسات و شوقهایی که همه بعد از مدتی به عکس خود تبدیل شد و بهسرعت، جای خود را به یأس داد. نگارنده این دوره را دوره محاسبهمحوری حتی در پایینترین سطوح جامعه نامگذاری میکنم. دو سال از دولت روحانی گذشته است. میتوان میان آنچه بهدستآوردهایم و آنچه هنوز به دست نیامده، دست به محاسبه زد. کارنامه دولت درمجموع کارنامه مثبتی است؛ اگرچه اتفاقاتی بود که میتوانست رخ دهد، اما باید به آن بهعنوان ایدهآلها نگریست. همین واقعبینی به ما و مردم میگوید به دنبال کسی نباشیم که وعده برآوردهشدن دوساله همه شعارها را میدهد، بلکه حمایت خود را پشت سر فردی جمع کنیم که در حال برداشتن قدمهای عملی – هرچند با تأمل و محاسبه- است. دولت مسیر دشواری برای ترمیم کاستیها و نواقص ایجادشده در دولت احمدینژاد در پیش دارد و برهمیناساس، نیازمند برداشتن گامهای بلندتر و سریعتر است؛ سرعت امروز دولت، باید افزایش یابد.
ارسال نظر