دوران تساهل ورزي ميانه روها به سر آمده است!
اما خطاي برخي دوستان و نزديکان هاشمي در همراهي با تندروها در حوادث غمبار دهمين انتخابات رياستجمهوري؛ بهانه تخريب و عقدهگشايي را بار ديگر در دست منتقدانش نهاد.

آن هنگام که آيتالله هاشمي رفسنجاني از دستيابي به رياست مجلس خبرگان بازماند، کمتر کسي گمان ميکرد موج تخطئهاش اين چنين بيمحابا تداوم يابد. کسي که روزگاري امام دربارهاش گفته بود: «هاشمي زنده است تا نهضت زنده است» و روزگاري ديگر اين چنين مورد لطف رهبري قرار گرفت که:«هيچکس براي من هاشمي نميشود» اما تخريب خط ميانه نظام بسيار پيشاز اين آغاز شده بود. چه زماني که وي را «عاليجناب سرخپوش» ناميدند و چه آن هنگام که «مافياي قدرت و ثروت» لقب گرفت. اما اين همه چندان نبود که وي را از دايره اصولگرايي خارج کند تا اينکه در يک مناظره زنده تلويزيوني چنان بر او تاختند و وي را نواختند که شخص رهبري در نماز جمعه بيستونهم خرداد 1388 به دفاع از او برخاست که: «آقاي هاشمي رفسنجاني در دوران مبارزه با رژيم ستمشاهي از اصليترين افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترين شخصيتهاي همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پيش رفته است. پس از رحلت امام هم تا امروز در کنار رهبري بوده است. آقاي هاشمي قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه ميکرد و در سي سال اخير هم در حساسترين مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب براي خودش مالي نيندوخته است» ولي حتي شنيدن اين سخنان نيز تأثيري بر رفتار منتقدان هاشمي نداشت که آنها خود به اين حقايق واقف بودند.
اما خطاي برخي دوستان و نزديکان هاشمي در همراهي با تندروها در حوادث غمبار دهمين انتخابات رياستجمهوري؛ بهانه تخريب و عقدهگشايي را بار ديگر در دست منتقدانش نهاد. اين بار به بهانه بيبصيرتي، پدرخوانده فتنه نام گرفت. توصيههاي عاقلانهاش در نماز جمعه بيستوششم تير 1388، آن مراسم را به آخرين نماز هاشمي در پيشگاه نمازگزاران تهران بدل ساخت. سرانجام نيز با اعلام عدم احراز شايستگياش براي جايگاه رياستجمهوري، به گمان خود آخرين ميخ را بر تابوت حيات سياسي اين مرد کوبيدند. اما تقدير چنين بود که تدبير نظام و مردم؛ اين بنبست را بشکند. ولي اين نيز پايان بازي نبود. اصولگراياني که تاب بياقبالي مردم و بيعنايتي نظام به خويش را نداشتند، باز هم او را نشانه گرفتند که براي آنها روحاني همان هاشمي است. تا اينکه اعلام حضور هاشمي در ميدان رقابت رياست بر خبرگان نظام، بازي را به خط پايان نزديک کرد. در باب چرايي حضور هاشمي در اين رقابت و چگونگي شکست قابل پيشبينياش؛ تحليلها و تفسيرهاي مختلفي نوشته شده است. برخي مخالفان آيتالله، اين شکست را نتيجه سادهانديشي وي دانستند و بعضي شيفتگانش، حضور او را نشانه فداکارياش در راه نظام تلقي کردند. با اين حال حضور آيتالله هاشمي در آن عرصه، نتيجهاي فراتر از انتظار به بار آورد. اين شکست، نمادي بود از پايان سياستورزي محافظهکارانه. امروز ديگر نميتوان بر صدر مجلس نشست و ديگران را به مدارا فراخواند. دوران تساهلورزي ميانهروها به سر آمده است. مرزها روشنتر از هر زمان است و خطوط سياسي شفافتر از هر دورهاي است و هاشمي نشان داد که اين مسأله را به خوبي دريافته است. وي با سخنان انتقادآميزش در مراسم بزرگداشت همسر امام(ره)، مرز خود با اصولگرايان را روشنتر از هميشه نشان داد. او ديگر در ميانهاي مبهم نيست بلکه به وضوح در کنار برخي منتقدان پيشين خويش ايستاده است. اين نه فقط موقعيت هاشمي است که سرنوشت ديگر محافظهکاران نيز جز اين نيست. همچنان که علياکبر ولايتي در مناظرههاي انتخاباتي نه در کنار نامزدهاي اصولگرا که در مقابلشان ايستاد و حتي سختتر از اصلاحطلبان بر آنان تاخت؛ همانطور که علياکبر ناطقنوري با اجتناب از حضور در جامعه روحانيت، اعتراضش به اصولگرايان را نشان داده و همانگونه که علي لاريجاني نيز ترجيح داده در مواجهه با برخي دوستان سابقش در کنار حسن روحاني قرار بگيرد. بازي پيشين به پايان رسيد و بازي جديدي آغاز شده که دو سو بيشتر ندارد: آرمانگرايي و واقعگرايي. آيا محافظهکاران اين بازي را تا انتها ادامه خواهند داد؟ بايد نشست و تماشا کرد!
ارسال نظر