ضرب الاجل مارس و محور مشترک دو جبهه ضد توافق
حال آنکه حمایت همین جریانات مخالف توافق هستهای ایران از هستههای مختلف تروریستی و دامن زدن به روند بیثباتی، اکنون به جایی رسیده است که خود غرب در نهایت ترجیح میدهد، مواضع خود در قبال تحرکات منطقهای ایران را تا حد زیادی تعدیل کند و همین امر این دغدغه گمراهکننده را در ذهن بازیگران منطقهای ایجاد کرده است که وضعیت کنونی حاصل توافق ایران و غرب و با هدف به حاشیه راندن این کشورهاست!

با نزدیک شدن ضرب الاجل ماه مارس برای رسیدن به توافق نهایی هستهای، فشارها از دوسو یعنی رژیم صهیونیستی و همفکران آن در برخی مراکز تصمیمگیری ایالات متحده و نیز برخی کشورهای عرب منطقه علیه توافق مزبور شدت گرفته است. محور تبلیغی / ادعایی مشترک هر دو سوی جبهه ضد توافق هستهای آن است که ایران به دنبال دستیابی به تسلیحات هستهای، صدور انقلاب و برپایی امپراتوری پارسی است چنانکه نخستوزیر رژیم صهیونیستی در مراسم معرفی رئیس تازه ستاد کل ارتش این کشور در مورد خطر به اصطلاح «امپراتوری ایران» هشدار میدهد و خطاب به ژنرال آیزنکوت فرماندهی این ستاد میگوید: «خاورمیانه در حال تجزیه است. کشورها در حال سقوطاند و در این خلأ ایران امپراتوری خود را بنا میکند.»
برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با اشاره به چهار عنصر قدرت موشکی، توان سایبری، وجود گروههای نیابتی متحد و قدرت مانور بالای ایران در تنگه هرمز و تلفیق آن با آخرین تحولات عراق، سوریه و یمن مدعی تلاش تهران برای ایجاد بیثباتی و تبدیل حکومتهای منطقه به نظامهایی شبیه سیستم حکومتی ایراناند. اگرچه توسعه نفوذ ایران در منطقه و تقویت مواضع و تثبیت موقعیت متحدان منطقهای آن امری غیرقابل انکار است اما زاویه دید و قرائتی که از این واقعیت ارائه میشود تا حد زیادی تحریف شده است. برای مثال پایگاه تحلیلی لوبلاگ خبر میدهد که نیروهای 14 مارس لبنان در ملاقات با کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا مدعی شدهاند که تهران از طریق حزبالله تلاش میکند که ساختار حکومتی لبنان به سیستم حکومتی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه تبدیل شود و به غرب توصیه کردهاند که در تقابل با داعش به دام همکاری با ایران نیفتند و مذاکرات هستهای را با نگاه بدبینانه تری ارزیابی کنند. برخی دیگر از مقامات کشورهای همجوار با یمن نیز از خطر استیلای حوثیهای شیعی و توسعه نفوذ ایران تا تنگه باب المندب سخن گفتهاند و برخی دیگر نیز از همان آغاز، سوریه و عراق را نتیجه به اصطلاح «توسعهطلبی ایران» دانستهاند.
برخلاف این ادعاها به نظر میرسد که غرب اکنون بخوبی دریافته است که حزبالله نه یک گروه تندرو نظیر گروههای سلفی وابسته به برخی بازیگران منطقهای که حزبی شناسنامه دار با کارکردی سیاسی و البته مجهز به توان نظامی - دفاعی است که کارکرد مشارکتی مثبتی را از خود نشان میدهد. همچنین در مقابله با گروههای تروریستی سلفی دارای تجربه است و نشانهای از تلاش آن برای تغییر سیستم حکومتی لبنان مشاهده نمیشود.
غرب به این واقعیت نیز رسیده که حوثیهای یمن برخلاف ادعای کشورهای همسایه، یک جریان افراطی با تقسیم بندی مبتنی بر مذهب و فرقه نیستند بلکه گروهی معارض و متشکل از احزاب سنی و شیعی هستند که در وضعیت بیثبات کنونی به مراتب نقشی اثرگذارتر و اطمینان بخشتر از دیگر جریانهای مدعی یمن بازی میکنند و دست کم خیال جامعه جهانی را از بازگشایی جبهه جدید تروریستی همپیمان با محافل دخیل در قدرت کشورهای منطقه، راحت کرده است. این درست است که حضور ایران در سوریه به تقویت اسد منجر شده است اما به فرض حمایت نکردن ایران و تفوق واضح داعش بر ارتش آزاد سوریه که با وجود حمایت غرب از تأثیرگذاری و قدرت مانور پایین رنج میبرند، اکنون حمایت ایران از دولت سوریه نیز از منظری واقعیتر و در جهت منافع حداقلی جامعه جهانی بررسی میشود. تحولات عراق نیز برخلاف القای مخالفان راهبردی ایران و در جریان حمایت ایران از گروههای کرد و ارتش عراق ثابت کرد که آنچه به عنوان توسعه نفوذ ایران در منطقه برجسته میشود، تاکنون به محدود کردن قدرت مانور تروریستها و تقویت حکومتهای مرکزی و در نتیجه ثبات بیشتر کمک کرده است.
حال آنکه حمایت همین جریانات مخالف توافق هستهای ایران از هستههای مختلف تروریستی و دامن زدن به روند بیثباتی، اکنون به جایی رسیده است که خود غرب در نهایت ترجیح میدهد، مواضع خود در قبال تحرکات منطقهای ایران را تا حد زیادی تعدیل کند و همین امر این دغدغه گمراهکننده را در ذهن بازیگران منطقهای ایجاد کرده است که وضعیت کنونی حاصل توافق ایران و غرب و با هدف به حاشیه راندن این کشورهاست! رژیم صهیونیستی نیز در این میان وضعیتی بهتر از سایر رقبای منطقهای ایران ندارد. بنیامین نتانیاهو در حالی بر سخنرانی علیه توافق هستهای با ایران درجمع اعضای کنگره امریکا اصرار دارد که اطلاعات فاش شده در شبکه الجزیره و روزنامه گاردین نشان میدهد که حتی موساد نیز با ارزیابیهای اغراقآمیز نتانیاهو از سیاست هستهای ایران همداستان نیست. پیام روشن افشاگری موساد در آستانه سفر نتانیاهو به امریکا این بود که «به حرفهای رهبر حزب حاکم تلآویو اعتماد نکنید» دامنه مخالفت با رفتارهای تحریکآمیز و جنگطلبانه نتانیاهو تا آنجا گسترده شده که نویسنده به زبان طنز گفته است که حتی وینستون چرچیل، نخستوزیر وقت انگلیس و متحد راهبردی واشنگتن، در بحبوجه محاصره دریایی انگلیس توسط زیردریاییهای آلمان به صرافت سخنرانی در کنگره امریکا نیفتاد. اکنون نخستوزیر تل آویو تلاش دارد در جایی سخنرانی و ایران هراسی را القا کند که نه تنها افکار عمومی غرب که دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل نگران پیامدها و نتایج این حرکت بلندپروازانه هستند.
ارسال نظر