ظهور مجدد جمهوریخواهان و انحراف یا عدم انحراف مذاکرات هستهای
اما چه شد که دوباره جمهوریخواهان کرسیهای سنا را بهدست آوردند و بسیاری از فرمانداران ایالات را به خود اختصاص دادند؟ اغلب کارشناسان اعتقاد دارند مردم آمریکا نظیر بقیه ملل جهان خیلی زود خاطرههای تلخ گذشته را فراموش کردند و راه را برای تندرویهای جمهوریخواهان فراهم نمودند.
دکتر سیدعلی خرم، استاد حقوق بینالملل در روزنامه آرمان نوشت:جامعه آمریکا 6سال پیش منفورتر از جرج بوش جمهوریخواه، کسی را نمیشناخت و اوباما با شعار «تغییر» به فریاد مردم این کشور رسید و آنها را از این کابوس نجات داد. مردم آمریکا در آن زمان از نقض حقوق فردی خود در جامعه رسما دموکراتیک آمریکا گلایه داشتند و از اینکه رئیسجمهورشان دو جنگ افغانستان و عراق را راه انداخته و جان سربازان و ثروت ملی آمریکا را در این راه هدر داده به تنگ آمده و از اینکه به متحدین اروپایی فخر میفروشد و آمریکا را از اروپا دور میسازد، شدیدا نگران بودند. آنها همچنین خواستار کاهش هزینههای دولتی و افزایش بیمههای اجتماعی بودند که جرج بوش و جمهوریخواهان مخالف آن بودند لذا اوباما توانست با این وعدهها بر سر کار بیاید و با اتخاذ سیاست خارجی مبتنی بر تعامل به جای درگیری، مجددا همپیمانان اروپایی خود را جمع و جور نموده و در خاورمیانه با پرهیز از جنگ با سوریه و خروج نظامی از دو کشور افغانستان و عراق، به خواستههای مردم آمریکا در سیاست خارجی جامه عمل بپوشاند. در صحنه داخلی هم اوباما توانست اقتصاد ملی آمریکا را دوباره بارور سازد و بیمههای اجتماعی مردم فقیر و متوسط را پوشش دهد. اما چه شد که دوباره جمهوریخواهان کرسیهای سنا را بهدست آوردند و بسیاری از فرمانداران ایالات را به خود اختصاص دادند؟ اغلب کارشناسان اعتقاد دارند مردم آمریکا نظیر بقیه ملل جهان خیلی زود خاطرههای تلخ گذشته را فراموش کردند و راه را برای تندرویهای جمهوریخواهان فراهم نمودند. البته غافل نباید شد که جامعه آمریکا بسیار تحت تاثیر تبلیغات رسانههایی قرار دارد که با استادی در دل و روح مردم آمریکا نفوذ میکنند و قادرند واقعیات را برای آنان تغییر دهند و جمهوریخواهان حدود 4 میلیارد دلار در این انتخابات هزینه کردهاند. به هر حال جمهوریخواهان با ادعاهای فراوان توانستند اکثریت مجلس سنا و مجلس نمایندگان را به دست آورند و با رهبری این دو مجلس اکنون قادرند فشار زیادی بر رئیسجمهور آمریکا وارد سازند و بسیاری از سیاستهای خود را به وی تحمیل نمایند. چنانچه موقتا از سیاست داخلی جمهوریخواهان صرفنظر شود میتوان به سیاست خارجی آنان پرداخت که کاربرد بیشتری برای ایران و جهان دارد. جمهوریخواهان، آمریکا را تنها قدرت برتر جهان میدانند که با دیگر کشورها فاصله زیادی دارد. آنان اعتقاد به اقتدار آمریکا در سیاست خارجی و کاربرد زور و اهرمهای فشار علیه رقبا و مخالفین دارند. درحالی که دموکراتها و بهویژه اوباما کشورش را در کنار سایر همپیمانان اروپایی معرفی میکرد که مشترکا باید برای حل مشکلات جهان بکوشند و از کاربرد زور در صحنه بینالملل حتیالامکان پرهیز میکرد.
آثار چنین سیاستی این بود که بعد از بر سر کار آمدن اوباما، روابط آمریکا و اروپا به سرعت بازسازی شد و از درگیری تبلیغاتی- سیاسی با روسیه و چین دوری گردید. در پرونده هستهای ایران، برخلاف دوران جرج بوش که اعتقاد به کارگیری ابزار سختافزاری از جمله تحریمها و برخوردهای نظامی داشت، اوباما رسما به راهحلهای دیپلماتیک روی آورد و تا به امروز هم بهرغم اعمال فشار اسرائیل و عربستان، بر آن روشها اصرار داشته است. یادمان نرود اوباما در جریان حمله نظامی به سوریه با روشی زیرکانه با حفظ پرستیژ خود طوری طراحی نمود که به حکم کنگره و به دست همین جمهوریخواهان از حمله به سوریه خودداری شد. اما با کسب رهبری دو مجلس سنا و نمایندگان توسط جمهوریخواهان باید انتظار داشت تاثیرات تندروی جمهوریخواهان بر سیاست خارجی آمریکا به تدریج ظاهر شود. طبیعتا هیچکدام از همپیمانان اروپایی آمریکا و ژاپن از تندروی در سیاست خارجی آمریکا استقبال نمیکنند. روسیه و چین هم از سیاستهای تعارضی جمهوریخواهان نگران و شاکی هستند. اما تنها اسرائیل و عربستان و تا حدودی ترکیه هستند که از این سیاستها استقبال کرده و خوشحال میشوند.
و عربستان بهعنوان همپیمانان منطقهای جمهوریخواهان، روزشماری میکنند که این حزب نهتنها در مجلسین بلکه در مسند ریاستجمهوری آمریکا بر سر کار بیاید تا اهداف آنها درمنطقه خاورمیانه به عمل درآید. در همین راستا پیشبینی میشود برخورد نظامی با دولت بشاراسد و حداقل اعمال فشار سیاسی بر این کشور مجددا در دستور کار قرار گیرد. بدینترتیب ملاحظه میشود پرونده هستهای ایران باید هرچه زودتر و با سیاست و کیاست از درگیرشدن با سیاستهای جمهوریخواهان دور نگه داشته شود. این بدان معناست که دولت دموکرات آمریکا، همپیمانان اروپایی غربی و ایران در پایان دادن مسالمتآمیز و موفقیتآمیز به پرونده هستهای کشورمان منافع مشترک پیدا میکنند. بنابراین باید از فرصت باقیمانده دوهفتهای بهرهبرداری نمود و مذاکرات را با حفظ منافع دو طرف به نتایج واقعگرایانه رساند. بیشک هیچکدام از طرفین ایران و گروه 1+5 نمیتوانند همه آنچه را فکر میکردند در این مذاکرات به دست آورند ولی هر کدام میتوانند برد معقولی داشته باشند و با جلوگیری از انحراف پرونده در راستای خواستههای تندروهای آمریکایی- اسرائیلی، برد اصلی را کسب نمایند.
ارسال نظر