معنای اصلاح در فرهنگ عاشورا
حکومت آن زمان فاسد شده بود و در این شرایط دیگر نباید به دنبال ردیابی سایر سطوح و مراتب امر به معروف و نهی از منکر باشیم، باید زمان شناس و مکان شناس بوده و به سطح امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم.
با توجه به وجود حکومت فاسد، مهمترین رکن و مرتبه امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) به حق تشخیص داد، امر به معروف و نهی از منکر در سطح مردم با حکام بود که در این مورد مردم حق داشتند بر رفتارها و سیاستهای صاحبان قدرت نظارت کنند؛ از این رو خون و قیام امام حسین(ع) انتقال یک پیام بود و پیام حضرت زینب (س) بسط و نشر آن پیام با بیان بود. مسلما حرکت امام حسین(ع) جنبه اصلاحی داشته است منتها ممکن است از «اصلاح»، تعابیر و معانی مختلفی برداشت شود. مطالبی که امام حسین(ع) بیان میکنند حکایت از اصلاح است. ایشان میفرمایند: «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امه جدی (ص) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی علی بن أبی طالب» که به فلسفه قیام بر میگردد؛ اینها نشان از حرکت امام حسین(ع) در جهت اصلاح است به این معنا که انحرافها و زاویههای بزرگی ایجاد شده و قیام و خروج امام حسین(ع) برای ایجاد یک اصلاح در جهت عمل به سیره پدر و جدشان است که از طریق امر به معروف و نهی از منکر صورت میگیرد و این امر به معروف و نهی از منکر محور اصلی حرکت اصلاحگرایانه امام حسین(ع) است.
همه حرکتهای بزرگان ما از جمله امام حسین(ع) در جهت اصلاح با محوریت امر به معروف و نهی از منکر است منتها مهمترین تجلی و سطح امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) انجام میدهد، در ارتباط با وظیفهای است که به اصطلاح بزرگان، نخبگان و مردم نسبت به حکام دارند. امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی از جمله مردم با دولت، دولت با دولت، دولت با مردم و مردم با مردم است و مهمترین مظهر امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع)، مردم با حکام است. حکومت آن زمان فاسد شده بود و در این شرایط دیگر نباید به دنبال ردیابی سایر سطوح و مراتب امر به معروف و نهی از منکر باشیم، باید زمان شناس و مکان شناس بوده و به سطح امر به معروف و نهی از منکر توجه کنیم. با توجه به وجود حکومت فاسد مهمترین رکن و مرتبه امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین(ع) بحق تشخیص داد، امر به معروف و نهی از منکر مردم با حکام بود. هر فردی اگر اتصال و عبودیت امام حسین(ع) را داشت، همان ابتدا قیام میکرد اما امام حسین محذوریتهای دیگری دارد؛ محذوریتهایی که امام علی(ع) و امامان دیگر هم داشتند و یکی از این محذوریتها رسیدن مردم به یک درجه از آگاهی است چون امامان مصلحت حفظ اسلام و قید و بندهای شرعی را در نظر میگیرند. اگر یک انسان عادی به جای امام حسین(ع) بود، محذوریت حفظ اسلام را نداشت و تنها دغدغه او جنگیدن با چنین حکومتی است و همان ابتدا قیام میکرد اما این جنبه شخصی دارد و مصلحت مصالح اسلام و امت اسلامی در نظر گرفته نشده است؛ از این رو اگر قیام امام حسین(ع) به تأخیر افتاده صرفاً از باب توجه به مصالح امت و شرط مقبولیت و بیعت بوده است. هرگاه یک انسان آزاده شویم به دنبال عمل آزاد خود میگردیم و خواستاریم قید و بندها را برداریم و آن قابلیتها و ظرفیتهای ما متجلی شود و از یک طرف دیگر ظلم، خفقان و انحراف از دین را میبینیم، انسانشناسی فلسفی معتقد است که قیام نه تنها جایز است بلکه واجب است. بنابراین حرکت امام حسین(ع) اصلاحگرایانه است در واقع اصلاح مبنای ریشهای، فکری و حتی سیاسی و در برخی موارد ساختاری است، اما همه اینها با یک قاعده صورت میگیرد؛ یک قاعده عقلی و شرعی به نام امر به معروف و نهی از منکر که مهمترین مرتبه آن همان مرتبه مردم با دولت است. در زمان تشریح فلسفه قیام امام حسین(ع) برای مردم باید به این نکته توجه کنیم.
ارسال نظر
