ریشه فکری داعش چیست؟
در راستای بزرگ جلوه دادن خطر اسلام و اسلام سیاسی نیاز بود که اسلام به شکلی معرفی شود که دیگران از این مکتب و دین بترسند. نکته جالبی که نوامچامسکی در این ارتباط میگوید، این است که با اشاره به آمریکا و سیاستمداران این کشور میگوید که شما باتلاقی درست کردید که پشههایی در این باتلاق به وجود آمدهاند.
اگر به متنهایی که داعش به آنها رجوع کرده است یا شخصیتهایی که مبنای فکری آنها هستند، دقت شود، نام دو نفر یعنی احمد بن حنبل و ابن تیمیه برجسته میشود، برداشت داعش از قرآن و سنت و از طرف دیگر متون علمایی مانند احمد بن حنبل و ابن تیمیه برداشت خشونت گرایانه به آنها داده است، البته وقتی به متون ابن تیمیه رجوع میشود، گرایشهای غیر خشونت گرا یا غیر نقلی هم در آن دیده میشود، اما نکته مهم این است که چنین گروههایی به بخشهایی از متون مقدس و به بخشهایی از کلام علما مانند ابن تیمیه رجوع میکنند، مثلا در قرآن به آیات جهاد، «فَضَرْبَ الرِّقَابِ؛ باید گردن مخالف را زد» تمسک میکنند، ولی به مورد خاص آیه توجه ندارند، یا از طرف دیگر به آیات دیگری که مبتنی بر صلح گرایی در اسلام و حقوق انسانهاست کمتر توجه میکنند. این برداشت مربوط به شیوه فهم آنان از متون است. اما بحث دیگر در این خصوص زمینههای سیاسی و اجتماعی است. به شکل خاص بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 نظام دو قطبی که در جنگ سرد حاکم بود، فروپاشید و تضاد آمریکا و شوروی باید به یک نوع تضاد دیگری تبدیل میشد. آمریکا نیاز به دشمن جدید داشت چرا که آمریکا برای حضور خود در خلیج فارس، خاورمیانه و کشورهای دیگر نیاز به توجیه دارد. این توجیه در دوران جنگ سرد براساس خطر صلح و خطر کمونیست صورت میگرفت. بعد از فروپاشی شوروی این خطر بسیار کمرنگ شد و روسیه به جمهوریها و مسایل و مشکلات همسایگان خود مشغول شد و قدرت سیاسی و اقتصادی آن بسیار کمتر از شوروی بود. در پاسخ به این سوال که آمریکا چه دشمن جدیدی برای خود تعریف کرد؟ باید گفت که هیچ دشمنی بهتر از اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامینبود. تا آن زمان حتی جریانهای رادیکال اسلامیمانند طالبان از طرف آمریکا حمایت میشدند، چرا که آمریکا در مقابل شوروی نیاز داشت به گروهکهایی مانند طالبان کمک کند، اما از این دوران به بعد که دشمنی به نام شوروی وجود ندارد خود اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامیدشمن آمریکا شد؛ در اینجا بود که آمریکا نیاز داشت این دشمن را بزرگ جلوه دهد و مسایلی مانند اسلام هراسی یا هلال شیعی مطرح شد. در راستای بزرگ جلوه دادن خطر اسلام و اسلام سیاسی نیاز بود که اسلام به شکلی معرفی شود که دیگران از این مکتب و دین بترسند. نکته جالبی که نوامچامسکی در این ارتباط میگوید، این است که با اشاره به آمریکا و سیاستمداران این کشور میگوید که شما باتلاقی درست کردید که پشههایی در این باتلاق به وجود آمدهاند. مقصود چامسکی از پشهها، گروههایی مانند طالبان یا شبکه ای مانند القاعده است. بعد توصیه او به آمریکا این است که شما باید باتلاق را بخشکانید نه اینکه با پشهها مبارزه کنید. به بیان دیگر اگر آمریکا صادقانه به دنبال از بین بردن تروریسم بود باید زمینههای به وجود آمدن گروههای اسلام گرای رادیکال را از بین میبرد نه اینکه به شکل صوری یا مقطعی با آنها مبارزه کند.
* استاد دانشگاه
منبع: آرمان
ارسال نظر