نوید نوبل «ملاله»
دختر 17ساله مسلمان پاکستانی و «کایلاش ساتیارتی» مرد 53ساله هندی بهصورت مشترک برنده «جایزه صلح نوبل» امسال شدند.
ناهید توسلی پژوهشگر و کنشگر حوزه زنان در شرق نوشت: «ملاله یوسفزی» دختر 17ساله مسلمان پاکستانی و «کایلاش ساتیارتی» مرد 53ساله هندی بهصورت مشترک برنده «جایزه صلح نوبل» امسال شدند.
نکته مهم شخصیت این دختر 17ساله مسلمان، شهامت، شجاعت و رشادت او در ایستادگی در برابر تهدیدات طالبان بود؛ تهدیداتی که نهتنها او و خانوادهاش را از راهی که میرفت بازنگرداند، بلکه باورمندتر و مقاومتر کرد؛ مقاومتی که هم او را در حوزه حقوق زنان و هم در حوزه حقوق کودکان و نوجوانان بهعنوان قهرمانی بیبدیل در جهان شناساند. بدیهی است آنچه موجب قهرمانخواندن «ملاله» میشود، اتکابهنفس و یافتن «خویشتن خویش» بهعنوان یک انسان، یک زن و یک نوجوان است که این باور را در او برمیانگیزد که هیچ تفاوتی در حقوق انسانی برابر و عادلانه با دیگر انسانها، از هر رنگ و سن و جنس و... ندارد. شاید بتوان «ملاله» را با این تواناییها محصول نوعی تربیت از سوی خانواده و جامعهاش تلقی کرد که در برابر خواستههای او ایستادگی پدرسالارانه و سنتی- تابویی نکردند و از همینرو او توانست «خویش» را دریابد. گرچه «ملاله» در کشوری با فرهنگی بسیار سنتی- تابویی میزیست، اما شکی نیست که بهگونهای تربیت شده بود که در عین حفظ همه ویژگیهای جهان معاصری که در آن میزیست، کوشید در مسیر ساختارزدایی فرهنگی کشورش گام بردارد و بهگونهای با «المان»های روزآمد و معاصر زمان و جهان خود، آن را بازسازی کند.
اگر ویژگیهای فرهنگی این تحلیل، با ویژگیهای همسایه شرقی آن - افغانستان - بررسی و مقایسه شود، درمییابیم که این توانایی و اقتدار ساختارزدایی در افغانستان، که بیش از دیگر همسایگان و هممنطقهایهای فرهنگ «ملاله»، درگیر مشابه همین تابوها و سنتهاست، کمتر است.
«ملاله»، گرچه در فرهنگی بیشوکم مانند افغانستان رشد یافته بود، اما شرایطی که او در آن میزیست نیز - که مسلما یکی از آنها مسلمانبودنش بوده - به او این هوشیاری را داد تا بداند بهتر این است که کنشگری در حوزه حقوق حقه انسانیاش را در چارچوب فرهنگ و باورهای دینی- سنتی- تابوییای که در آن زیسته و رشد کرده است؛ پی بگیرد. اینکه هنوز «ملاله»، در «بیرمنگام» انگلستان پایبند حفظ پوشش دینی- فرهنگی- سنتی خود و خانوادهاش است، بیانگر هوشمندی این دختر نوجوان است. هرچند برخی اهداهای جایزه «صلح نوبل» خاستگاه سیاسی دارد، اما اهدای این جایزه به «ملاله» در این برهه از زمان و در وضعیتی که منطقه وسیعی از خاورمیانه در آتش ناآگاهی و نابخردی حاکمان زیادهخواه و امپریالیستها میسوزد، پیام مثبتی دارد. اهدای جایزه «صلح» به دختر جوانی که بخش عظیمی از همنوعانش به جرم زنبودن از تعدی و تجاوز و کشتهشدن توسط ناآگاهان و نابخردان در امان نیستند، نوید گشایش راه آزادی و بازیابی حقوق حقه انسانی عادلانه زنان را میدهد.
نکته مهم شخصیت این دختر 17ساله مسلمان، شهامت، شجاعت و رشادت او در ایستادگی در برابر تهدیدات طالبان بود؛ تهدیداتی که نهتنها او و خانوادهاش را از راهی که میرفت بازنگرداند، بلکه باورمندتر و مقاومتر کرد؛ مقاومتی که هم او را در حوزه حقوق زنان و هم در حوزه حقوق کودکان و نوجوانان بهعنوان قهرمانی بیبدیل در جهان شناساند. بدیهی است آنچه موجب قهرمانخواندن «ملاله» میشود، اتکابهنفس و یافتن «خویشتن خویش» بهعنوان یک انسان، یک زن و یک نوجوان است که این باور را در او برمیانگیزد که هیچ تفاوتی در حقوق انسانی برابر و عادلانه با دیگر انسانها، از هر رنگ و سن و جنس و... ندارد. شاید بتوان «ملاله» را با این تواناییها محصول نوعی تربیت از سوی خانواده و جامعهاش تلقی کرد که در برابر خواستههای او ایستادگی پدرسالارانه و سنتی- تابویی نکردند و از همینرو او توانست «خویش» را دریابد. گرچه «ملاله» در کشوری با فرهنگی بسیار سنتی- تابویی میزیست، اما شکی نیست که بهگونهای تربیت شده بود که در عین حفظ همه ویژگیهای جهان معاصری که در آن میزیست، کوشید در مسیر ساختارزدایی فرهنگی کشورش گام بردارد و بهگونهای با «المان»های روزآمد و معاصر زمان و جهان خود، آن را بازسازی کند.
اگر ویژگیهای فرهنگی این تحلیل، با ویژگیهای همسایه شرقی آن - افغانستان - بررسی و مقایسه شود، درمییابیم که این توانایی و اقتدار ساختارزدایی در افغانستان، که بیش از دیگر همسایگان و هممنطقهایهای فرهنگ «ملاله»، درگیر مشابه همین تابوها و سنتهاست، کمتر است.
«ملاله»، گرچه در فرهنگی بیشوکم مانند افغانستان رشد یافته بود، اما شرایطی که او در آن میزیست نیز - که مسلما یکی از آنها مسلمانبودنش بوده - به او این هوشیاری را داد تا بداند بهتر این است که کنشگری در حوزه حقوق حقه انسانیاش را در چارچوب فرهنگ و باورهای دینی- سنتی- تابوییای که در آن زیسته و رشد کرده است؛ پی بگیرد. اینکه هنوز «ملاله»، در «بیرمنگام» انگلستان پایبند حفظ پوشش دینی- فرهنگی- سنتی خود و خانوادهاش است، بیانگر هوشمندی این دختر نوجوان است. هرچند برخی اهداهای جایزه «صلح نوبل» خاستگاه سیاسی دارد، اما اهدای این جایزه به «ملاله» در این برهه از زمان و در وضعیتی که منطقه وسیعی از خاورمیانه در آتش ناآگاهی و نابخردی حاکمان زیادهخواه و امپریالیستها میسوزد، پیام مثبتی دارد. اهدای جایزه «صلح» به دختر جوانی که بخش عظیمی از همنوعانش به جرم زنبودن از تعدی و تجاوز و کشتهشدن توسط ناآگاهان و نابخردان در امان نیستند، نوید گشایش راه آزادی و بازیابی حقوق حقه انسانی عادلانه زنان را میدهد.
ارسال نظر