چرا برگزیت ممکن است به نفع اتحادیه اروپا باشد؟
ماهی یک بار نمایندگان و کارکنان پارلمان اروپا شال و کلاه میکنند، چمدانهایشان را میبندند و سوار قطار، هواپیما یا خودروهایشان میشوند تا از بروکسل پایتخت بلژیک و مقر اتحادیه اروپا به استراسبورگ فرانسه بروند و در مقر دوم پارلمان در این شهر جلسه بگذارند. یک هفته بعد دوباره این کاروان همین مسیر را برمیگردد.
بریتانیا پس از آلمان، دومین اقتصاد بزرگ اتحادیه اروپاست و در کنار فرانسه، یکی از دو کشور دارای تسلیحات هستهای و حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل است.خروج بریتانیا از این اتحادیه، قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی این بلوک را کاهش میدهد، ولی این اتفاق شاید منافعی هم برای اتحادیه اروپا داشته باشد.
ماهی یک بار نمایندگان و کارکنان پارلمان اروپا شال و کلاه میکنند، چمدانهایشان را میبندند و سوار قطار، هواپیما یا خودروهایشان میشوند تا از بروکسل پایتخت بلژیک و مقر اتحادیه اروپا به استراسبورگ فرانسه بروند و در مقر دوم پارلمان در این شهر جلسه بگذارند. یک هفته بعد دوباره این کاروان همین مسیر را برمیگردد.
از نظر بریتانیا اینکه پارلمان اروپا تنها مجلس جهان است که دو مقر در دو شهر مختلف دارد و مرتباً بین آنها رفت و آمد میکند، نماد اسراف پول مالیاتدهندگان و بروکراسی دستوپاگیر و بیدلیل اتحادیه اروپاست.
از نظر اروپاییها پیام سمبلیک این کار به هزینه مالی آن میارزد.
استراسبورگ شهری است که بارها در طول تاریخ بین فرانسه و آلمان دست به دست شده و تشکیل جلسات پارلمان اروپا در این شهر نشاندهنده صلح و اتحاد اروپاست.
بیتابی برای ورود
اتحادیه اروپای امروز وارث «جامعه زغالسنگ و فولاد اروپا» است؛ نهادی که شش کشور فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند در سال ۱۹۵۱ تأسیسش کردند.
بریتانیا دو بار در دهه ۶۰ میلادی درخواست عضویت در این نهاد را کرد و هر دو بار مارشال شارل دوگل، رئیسجمهوری فرانسه این درخواست را وتو کرد.
در نهایت سال ۱۹۷۳ سومین درخواست عضویت بریتانیا در آنچه حالا «جامعه اروپا» نامیده میشد، پذیرفته شد.
دو سال بعد بریتانیا یک همهپرسی در این باره برگزار کرد و ۶۷ درصد رأیدهندگان به عضویت در جامعه اروپا آری گفتند.
بیصبری برای خروج
در رفراندوم ۱۹۷۵ مارگارت تاچر - که بعدها نخستوزیر بریتانیا شد - با پوشیدن پولیوری با پرچم کشورهای دیگر جامعه اروپا، به نفع عضویت تبلیغ میکرد.
ولی ۱۵ سال بعد، در آخرین روزهای نخستوزیریاش خانم تاچر به منتقد سرسخت اروپا تبدیل شده بود.
او در یک سخنرانی معروف در مجلس بریتانیا درباره پیشنهاد تبدیل پارلمان، کمیسیون و شورای وزیران اروپا به مجلس انتخابی، قوه مجریه و سنای این نهاد گفت «نه، نه، نه»
این تغییر عقیده خانم تاچر نماد بیرونی یک تناقض جدی در داخل حزب محافظهکار (و تا حدی کل جامعه) بریتانیاست.
حزبی که از نظر اقتصادی طرفدار تجارت آزاد است و از این جهت، به بازار واحد اتحادیه اروپا که اجازه دسترسی کامل کشورهای عضو به بازار همدیگر را میدهد، علاقه دارد.
ولی از نظر سیاسی، دغدغه حاکمیت ملی باعث میشود به اتحادیه اروپا بدبین باشد. اتحادیهای که قوانین و دستورالعملهایی را که تصویب میکند، همه کشورهای عضو باید اجرا کنند.
عضو مخالفخوان
از پیمان رم در سال ۱۹۵۷ تا پیمان لیسبون در سال ۲۰۰۷، عهدنامههایی که اصول بنیادی اتحادیه اروپا را شکل دادهاند، همیشه از «اتحادی هر چه نزدیکتر» میان مردمان اروپا صحبت کردهاند.
ولی در سه دهه گذشته بریتانیا بارها در برابر طرحهای نزدیکتر کردن اتحادیه مقاومت کرده و در موارد زیادی توانسته خود را مستثنی کند.
شاید بهترین نمونه این کنار کشیدنها، ایجاد پول واحد اروپا، یورو باشد؛ چیزی که بریتانیا در کنار دانمارک، تنها اعضای وقت اتحادیه بودند که خود را از پیوستن به آن معاف کردند.
نمونه دیگر پیمان شینگن است که امکان گرفتن ویزا از یک کشور و مسافرت به ۲۵ کشور دیگر را فراهم میکند.
بریتانیا در امور قضایی و مهاجرتی هم حساب هم خود را از بقیه اعضای اتحادیه اروپا جدا کرده است.
همین است که وقتی اروپا سه سال پیش با بحران ورود بیش از یک میلیون مهاجر مواجه شد و تصمیم گرفت آنها را بین کشورهای عضو تقسیم کند، بریتانیا از این سهمیهبندی مستثنی ماند.
همین استثناها و کنار کشیدنها سبب شده بریتانیا در بعضی از تصمیمگیریهای مهم به حاشیه رانده شود و مردم و سیاستمداران این کشور احساس تعلق کمتری به اتحادیه اروپا داشته باشند.
جای خالی لندن
با وجود همه اینها، برگزیت دردسرهای فراوانی برای اتحادیه اروپا ایجاد میکند.
پرداختی خالص بریتانیا به خزانه اتحادیه اروپا سالانه حدود ۹ میلیارد پوند (۱۰ میلیارد یورو) است و پس از برگزیت، یا بقیه اعضا باید پول بیشتری بپردازند یا اتحادیه اروپا باید مخارج و پروژههایش را کم کند.
از نظر سیاست بینالمللی هم اتحادیه اروپا با حضور بریتانیا توانسته بود در بسیاری از مسائل بینالمللی نظیر مناقشه هستهای ایران، نقشی کلیدی بازی کند.
اگر بریتانیا پس از برگزیت به آمریکا نزدیکتر شود، ممکن است جایگاه و نقش جهانی اتحادیه اروپا رو به افول بگذارد.
از سوی دیگر، خروج موفق و کمدردسر بریتانیا از اتحادیه اروپا میتواند احزاب و جنبشهای اروپاستیز در کشورهای دیگر عضو را دلگرم کند که این گزینه را جدی بگیرند.
محبوبیت چنین احزابی در سالهای اخیر در کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه و هلند رو به افزایش بوده و حتی در ایتالیا دولت تشکیل دادهاند.
در کنار اینها، اتحادیه اروپا جداً نگران عواقب منفی برگزیت برای اقتصاد و سیاست جمهوری ایرلند است؛ تنها عضو اتحادیه اروپا که با بریتانیا مرز زمینی دارد.
مرزی که باز و نامرئی نگه داشتن آن یکی از دردسرهای اصلی در فرآیند برگزیت است.
آرامش در غیاب بریتانیا
در کنار همه این ضررها، خروج بریتانیا ممکن است کار را برای اتحادیه اروپا در آینده آسانتر کند.
پس از برگزیت، کشورهای شرق اروپا نظیر مجارستان، لهستان و جمهوری چک - که منتقد جدی روند افزایش تأثیر و دخالت اتحادیه اروپا در امور اعضا هستند - بزرگترین متحدشان را از دست میدهند.
در غیاب بریتانیا، آلمان و فرانسه میتوانند نقش بیشتری در رهبری اتحادیه اروپا بازی کنند و کار گسترش اتحادیه به شرق و نیز ادغام بیشتر اتحادیه اروپا آسانتر میشود.
به عبارت دیگر خروج بریتانیا، اتحادیه اروپا را یکدستتر میکند و ممکن است راه تشکیل «اتحادیهای هر چه نزدیکتر» هموارتر شود.
ولی اگر این نهاد به سمت افزایش قدرتش پیش برود، ممکن است شاهد واکنش شدیدتر جریانهای منتقد در کشورهای عضو باشیم.
منبع: بی بی سی
ارسال نظر