سناریوی تلخ قتل پسر 6 ساله؛ حکم قصاص صادر شد
از روز جمعه 15 خردادماه سال قبل ماجرای آدم ربایی پسربچه ای در کوار، سناریوی تلخی را پیش روی پلیس جنایی قرار داد. کارآگاهان که خودشان از بی تابی مادر این کودک نگران بودند، برای رازگشایی از این ماجرا دست به اقدامات پلیسی زدند.
از روز جمعه 15 خردادماه سال قبل ماجرای آدم ربایی پسربچه ای در کوار، سناریوی تلخی را پیش روی پلیس جنایی قرار داد. کارآگاهان که خودشان از بی تابی مادر این کودک نگران بودند، برای رازگشایی از این ماجرا دست به اقدامات پلیسی زدند.به گزارش روزنامه خبرجنوب،این بررسیها تحت نظر بازپرس دادسرای کوار از همان دقایق نخست کلید خورد و تیم آگاهی با فرضیههای مختلفی روبه رو شد که مهم ترین آن اختلاف پدر با چند نفر بود که می توانست دلیلی بر انتقام گیری باشد.با وجود پررنگ بودن این فرضیه، کارآگاهان برای یافتن سرنخی به تحقیقات میدانی دست زدند و یافتههایشان کافی بود تا خود را در بن بست دیده و فرضیه انتقامجویی را کم رنگ ببینند.
ماه ها از گم شدن پسرک گذشت تا اینکه دادستان شهرستان کوار که از نگرانی خانواده این کودک آشفته بود شخصا مدیریت پرونده را برعهده گرفت و بار دیگر از مادر پسرک از زمان حادثه پرسید.
مادر کودک شش ساله مدعی شد که روز حادثه فرزندش با تعدادی دیگر در مقابل منزلشان مشغول بازی بوده و از آن تاریخ دیگر کسی از او خبر ندارد.
با ادعای این زن جرقه ای در ذهن دادستان زده شد و از دو پسری که روز حادثه با وی مشغول بازی بودند پرس و جو شد.
در ابتدا هر دو پسر بچه که یکی 7 و دیگری هشت ساله بود گفتند نمی دانند علی اصغر کجا رفته است. اما در ادامه یکی از آنها موضوعی را مطرح کرد که سرنخی را از عامل این آدم ربایی در اختیار ماموران و مقامات قضایی گذاشت.
یکی از این پسربچه ها گفت: آن روز من، علی اصغر و دوست دیگرم(اشاره به پسربچه) در کوچه مشغول بازی بودیم. یک نفر که او را می شناسم پیش ما آمد و موبایلش را که لمسی بود در اختیار علی اصغر گذاشت تا بازی کند. یک بازی که آدمکی از روی آتش می پرید را به علی اصغر نشان داد تا بازی کند.به ما هم گفت می خواهم برایتان موتور گازی بخرم و خواست که دوچرخه مان را داخل حیاط گذاشته و برگردیم. من هم این کار را با عجله انجام داده و برگشتم.
به محض دیدن ما گفت چرا زود برگشتی برو دوچرخه ات را بیار ما هم رفتیم. زمانی که برگشتیم از دور ماشین او را دیدیم. نمی دانم علی اصغر با او رفته یا نه.
با توجه به سرنخ هایی که این پسربچه در اختیار دادستان و ماموران قرار داده بود هویت آن جوان که صاحب یک پیکان بود مشخص و طی تماس تلفنی با ترفندی ماهرانه از او خواسته شد که به دادسرا بیاید.تنها مظنون این ماجرا که حدود 18 سال دارد خودش به نزد ماموران آمد و منکر همه چیز شد اما زمانی که دو کودک به او گفتند تو با علی اصغر بودی به ناچار لب به اعتراف گشود و مدعی شد که پسرک را به فردی در میمند تحویل داده است.
با ادعای این جوان ماموران آن مرد را دستگیر اما وی مدعی شد که از سرنوشت پسرک خبر ندارد.عامل جنایت وحشیانه که در آن پسربچهای به قتل رسیده است با داستانسراییهای عجیبی خود را بیگناه میداند.با این سکوت مرموز هنوز انگیزه مرد جنایتکار در یکی از تلخترین قتلها در هالهای از ابهام است.
متهم از همان ابتدای دستگیریاش به داستانسراییهای عجیب پرداخت وخود را بیگناه خواند.
اما در ادامه جزئیاتی از قتل پسر شش ساله عنوان کرد و چاهی که جسد را درون آن انداخته بود به ماموران نشان داد. تجسس برای پیدا کردن جسد کودک آغاز و استخوان هایی کشف شد.
در ادامه با محرز بودن این جنایت از سوی تنها مظنون پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شد. بدین ترتیب نماینده دادستان و اولیای دم خواستار قصاص متهم شدند. سپس متهم به دفاع از خود پرداخت. در نهایت هیات قضایی دادگاه کیفری یک فارس متهم را به قصاص نفس محکوم کردند. این حکم با اعتراض متهم به دیوانعالی کشور ارسال و تایید شد.
ارسال نظر